روز یازدهم محرم
اسیران را از قتلگاه عبور دهید
هنگام خروج اسرا، اهل بیت، قافله سالار را گفتند «بحق الله الامررتم بنا علی مصرع الحسین؛ بخدای که این اسیران را از قتلگاه عبور دهید.»
چون چشم طاهرات بر اجسام بیسر شهیدان افتاد بسی بگریسته بر سر و روی زدند و نوحه و زاری آغاز کردند.
از آن میانه عقیله بنی هاشم زینب کبری به آوازی جانگداز و آهی آتشبار و دلی غمناک مویه کنان همی گفت:
«وامحمداه، صلی علیک ملیک السما، هذا حسین مرمل بالدما، مقطع الاعضا، و بناتک سبایا و الی الله المشتکی، و الی محمد المصطفی و الی علی المرتضی و الی حمزه سیدالشهدا وا محمداه هذا حسین بالعرا تسفی علیه الصبا قتیل اولاد البغایا، یا حزناه یا کرباه، الیوم مات جدی رسول الله، یا اصحاب محمداه هولا ذریه المصطفی یساقون سوق السبایا . . .»
📚منبع
مقتل قمقام زخار و صمصام بتار، شاهزاده حاج فرهاد میرزا معتمد الدوله، صفحه ۵۴۷
وداع حضرت زینب(س) با امام حسین(ع) در قتلگاه
بعد از شهادت امام و يارانش در روز يازدهم، قرار شد اهل بيت آن حضرت را به طرف كوفه ببرند.
زينب(س) به عمر سعد خطاب كرد كه ما را از قتلگاه عبور بدهيد تا قبل از اسارت و مسافرت با حسين(ع) وداع كنيم.
ابن سعد هم پذيرفت. زمانى كه وارد قتلگاه شدند، حسين(ع) را بىسر ديدند، صداى ضجّه و گریهشان بلند شد.(۱)
راوى مىگويد: به خدا سوگند، هرگز فراموش نمىكنم كه زينب دختر على(ع) با دلى سوزان و جگرى آتشين و صدايى اندوهگين بر حسين عليهالسّلام مىگريست صدا مىزد: «اى محمّد اى كسى كه آفريننده و اختياردار آسمان بر تو درود مىفرستد، اين حسين است كه پيكر برهنهاش به خون آغشته و اعضايش از هم جدا شده است. اينها دختران اسير تو هستند كه شكايت خود را به درگاه الهى مىنمايند و استغاثه آنها به محمّد مصطفى(ص) و على مرتضى و فاطمه زهرا(س) و حمز سيد الشهدا(ع) بلند است.
اى محمد اين است حسين كه بايد برهنه به روى ريگهاى گرم كربلا افتاده و كشته زنازادگان بىپروا است. اى آه و افسوس و اندوه بر تو اى اباعبداللّٰه، امروز جدّم رسولخدا(ص) از دنيا رفت، اى اصحاب محمّد(ص) اينان فرزندان مصطفى(ص) هستند كه اسيرشان نموده و مىبرند.»
در روايت ديگر است كه فرمود: «اى محمد! اينها دختران تواند كه اسير دست دشمنان شدهاند و اينان فرزندان تواند كه كشته شدهاند و باد صبا بر بدنهاى نازنين برهنهشان مىوزد. اين حسين تو است كه سرش را از قفا بريدند، عمّامه و رداى او را از بدن شريفش بيرون كشيده و به غارت بردند؛ پدرم فداى آنكس كه سپاه او را در روز دوشنبه با خيمهگاه و سرا پردهاش به غارت بردند؛
پدرم فداى آن شهيدى كه طنابهاى خيمهاش را بريده و خرگاهش را سرنگون نمودند؛ پدرم فداى آن مسافرى كه اميد بازگشت نيست؛ پدرم فداى آن مجروحى كه زخمهاى بدنش قابل مداوا نيست؛ پدرم به فداى آنكه كاش جان من بلا گردان او مىشد؛ پدرم به قربان آن عزيزى كه با دلى پر اندوه به شهادت رسيد، پدرم به فداى آنكه با لب تشنه سر از بدنش جدا شد. پدرم به فداى آنكه فرزند رسول هدايت و نور بود.
پدرم به فداى آنكه فرزند محمد مصطفى(ص) بود. پدرم به قربان آنكه فرزند خديجۀ كبرى(س) بود. پدرم به فداى فرزند على مرتضى(ع). پدرم به فداى فرزند فاطمه زهرا(س)، بزرگِ زنان جهان. پدرم به فداى فرزند آن كسىكه خورشيد به احترامش بازگشت تا نماز گزارد!»
راوى مىگويد: به خدا سوگند نوحه سرايى زينب كبرى(س) بر برادرش حسين(ع)، دوست و دشمن را به گريه انداخت.(۲)
سپس حضرت زينب(س) دستها را زير بدن پاک و مقدس گذاشت و بدن را به سوى آسمان بلند كرد و عرض كرد: «الهى تَقَبَّلْ منّا هذا القربان(۳)؛ پروردگارا اين قربانى را از ما [آلمحمد] قبول فرما!»
📚منبع
(۱) نور العين فى مشهد الحسين، اسفراینی، ص ۵۷-۵۶
(۲) الملهوف، ابن طاووس، ص ۱۸۰
زينبالكبرى، نقدى، ص ۱۱۰
مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۱۲۲
تاريخ طبرى، ج ۴، ص ۴۵۶
(۳) مقتل الحسين(ع)، مقرم، ص ۳۰۷،
كبريت احمر، محمد باقر بیرجندی، ج ۲، ص ۱۳،
زينبالكبرى، نقدى، ص ۷۵
گریز دفن امام حسین(ع)؛ جدا شدن دندان امام باقر(ع)
کلینی به سند معتبر روایت کردهاست که روزی یکی از دندانهای امام محمد باقر علیهالسلام جدا شد، آن دندان را در دست گرفت و گفت: «الحمدلله.» پس حضرت صادق(ع) را گفت: «چون مرا دفن کنی این دندان را با من دفن کن.»
بعد از چند سال دندان دیگر حضرت جدا شد باز در کف دست گذاشت و گفت: «ای جعفر! چون از دنیا بروم این دندان را با من دفن کن.»
اشاره گریز:
آری سنت اینگونه استکه همه اعضای بدن امام معصوم با بدن مطهرش دفع شود، امان از لحظهای که امام سجاد(ع) مشغول جمع کردن اعضا قطعه قطعه شده پیکر پدرش سیدالشهدا (ع) بود.
📚منبع
کافی، شیخ کلینی، ج ۳، ص ۲۶۲
گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۲۸۵
گریز روضه روز یازدهم محرم؛ جدا شدن دختر ابوذر از بدن پدر
دختر ابوذر غفاری میگوید: در کنار بستر پدرم در بیابان ربذه بودم که ناگاه دیدم چشمهای پدرم باز شد و آثار قبض روح به او دست داد و شنیدم که میگفت: «مَرحباً بِکَ یا قابِضَ الاَرواح» و در همان حال روح از بدنش مفارقت کرد.
دختر ابوذر در کنار بدن پدر مشغول ندبهسرایی بود که قافله دوستان خاندان رسول خدا(ص) به رهبری مالک اشتر از راه رسید و آن دختر را با احترام و مهربانی از بدن پدر جدا کردند و ابوذر را به خاک سپردند و آن دختر را به مدینه خدمت امیرالمومنین علی علیهالسلام آوردند.
اشاره گریز:
اما سکینه(س) دختر ابی عبدالله(ع) خود را به روی بدن پدر انداخت و بدن بیسر را در بر میکشید و ناله سر میداد که ناگهان: اعتنقت سکینه جسدا ابیها فاغمی علیها، فاجتمعت علیها عدّه من العراب و جرّوها من جسد ابیها . . .
📚منبع
انوار الشهاده، یزدی حائری، صفحه ۱۶۷
گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۲۲۸
اراده لشکریان عمر سعد در کشتن امام سجاد(ع)
در ارشاد مفید است که ناموسان خداوند اکبر بر دور اسب عمر سعد جمع شدند و چنان صدا به شیون بلند کردند و گفتند: «آخر ما عترت پیغمبر شماییم.» که دل آن ملعون بر ایشان بسوخت و گفت: دست از غارت ایشان بکشند و آن چه بردهاند رد کنند و کسی ایشان را اذیت نکند، ولیکن کسی چیزی رد نکرد از آن چه برده بودند.(۱) و اراده قتل بیمار کربلا کردند تا آنکه حمید بن مسلم ایشان را گذرانید.(۲)
فاطمه صغری گفت: «وقتی که با عمه خود داخل شدم به خیمه بیمار، دیدم که به روی، بر زمین افتاده و نطع و فراش را از زیر پای آن بزرگوار کشیدهاند. پس او بر حال ما گریه میکرد و ما بر حال او.»(۳)
و از روایت سید ابن طاووس ظاهر میشود که آن زنان بیکس، در آن حال که خیمهها را پر از نامحرمان دیدند؛ همه پا برهنه صدا به وا محمدا و وا علیاه بلند نموده، روی به قتلگاه شهدا نهادند.(۴)
در کتاب مقتل محمد بن ابی طالب حائری روایت است که چون حضرت امام حسین(ع) وصیت فرموده بود به زینب که اطفال آن حضرت را جمع آوری و پرستاری نماید، بعد از غارت خیمهگاه، زینب خاتون به صدد جمع اطفال حرمسرای بر آمد که در بیابان متفرق شده بودند. پس رسید به دو طفل که از خوف دشمنان و تشنگی، در پای درختی وفات یافته بودند و موید آن است حدیث «یا موسی صغیرهم یمیته العطش و کبیرهم جلده منکمش» که در بحار است.(۵) ولیکن باید از غیر اطفال خود سیدالشهدا(ع) باشند.
📚منبع
کبریت احمر، شیخ محمدباقر بیرجندی، ص۴۳۶
(۱) الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۶۹
(۲) همان ج۲، ص ۱۶۹
(۳) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص۶۱
(۴) لهوف، ابن طاووس، ص ۷۸
(۵) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۴، ص ۳۰۸
غارت شدن اسباب اهل بیت امام حسین(ع)
بدانکه از کامل التواریخ و احتجاج و ارشاد مفید و اعلام الوری و غیر آن از کتب معتبره ظاهر است که تمام اسباب با احتشام غارت نشد و از اینجا میتوان دانست که تا شام، اسباب سفر و معاش، از احمال و اثقال ایشان باقی بود ولیکن به روایت بحار از مناقب و محمد بن ابی طالب حائری، آن دشمنان خدا اطراف خیام را گرفتند و داخل خانه نمیشدند.
پس شمر ملعون آمد و گفت: داخل خیام شوید و غارت کنید اسباب را و زینت زنان را. پس آن ملاعین بیحیا داخل خیام شدند و اسباب را تماما به غارت بردند. حتی آنکه گوشواری در گوش ام کلثوم خواهر سیدالشهدا(ع) بود آن را نیز بردند و گوش آن معصومه مظلومه را دریدند که خون بر دوش آن مخدره جاری شد.
📚منبع
کبریت احمر، فضائل شهدا، شیخ محمدباقر بیرجندی، ص ۳۲۹
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۶۰
ای محمد! خاندان تو کشته شده است
وَ أَقَامَ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ يَوْمِهِ وَ الْغَدِ، ثُمَّ أَمَرَ حُمَيْدِ بْنِ بُكَيْرِ الْأَحْمَرِيِّ، فنادي فِي النَّاسِ بِالرَّحِيلِ إِلَيَّ الْكُوفَةِ وَ حَمْلُ مَعَهُ أَخَوَاتِ الْحُسَيْنِ وَ بَنَاتِهِ وَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنِ الصِّبْيَانِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الصِّغَرِ مَرِيضُ، فلطمن النِّسْوَةِ وَ صِحْنَ حِينَ مررن بِالْحُسَيْنِ وَ جَعَلْتُ زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيٍّ تَقُولُ: يا محمداه صُلِّيَ عَلَيْكَ مَلَكٍ السما؛ هذا حُسَيْنِ بالعرا، مُزَمَّلِ بالدما، مَقْطَعِ الأعضا
يا محمداه وَ بَنَاتِكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتِكَ مَقْتَلَةً تسفي عَلَيْهَا الصَّبَا
عمر بن سعد، آن روز و آن شب در کربلا ماند؛ سپس به حمید بن بکیر دستور داد كه به سمت کوفه به راه بيفتند و به همراه خود، خواهران حسين و دختران او و پسربچهها و علی بن الحسین كوچک بيمار را نيز برد؛ زنان وقتی كه به كنار پيكر حسين(ع) رسيدند به صورت خود زده و فرياد كشيدند و زینب دختر علی میگفت:
«ای پيامبر! ملائكه آسمان بر تو درود فرستند؛ اين حسين است كه در بيابان است، با خون رنگين شده است و اعضای او تكهتكه شدهاند! ای محمد! دختران تو به اسارت گرفته شدهاند و خاندان تو كشته شده است و باد صبا بر پيكر آنان می وزد!»
📚منبع
انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۲۴