شهادت حضرت فاطمه(س)/2
وصيتنامه حضرت زهرا(س)
اميرمؤمنان علی(ع) جامه را از صورت فاطمه(س) برداشت، نامهای را در بالای سر فاطمه(س) مشاهده كرد، آن را برداشت و ديد در آن نوشته:
«بنام خداوند بخشنده مهربان، اين است آنچه فاطمه دختر رسول خدا(ص) به آن وصيت نموده است:
۱- فاطمه گواهی میدهد كه خدایی جز خدای يكتا نيست.
۲- و محمد(ص) بنده و پيامبر خدا است.
۳- بهشت و دوزخ حق است و ترديدی در برپا شدن قيامت نيست و خداوند مردگان را از قبر بر میانگيزاند.
۴- ای علی! من فاطمه دختر محمّد(ص) هستم كه خداوند مرا به ازدواج تو درآورد، تا در دنيا و آخرت، از آنِ تو باشم، تو از ديگران به من شايستهتر هستی.»
«حَنِّطْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ كَفِّنی بِاللَّيْلِ وَ صَلِّ عَلَيِّ وَادْفِنِي بِاللَّيْلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً.»
«مرا شبانه حنوط كن و غسل بده و كفن نما و شبانه بر من نماز بخوان و مرا به خاک بسپار و به هيچكس خبر نده! تو را به خدا میسپارم، و به فرزندانم تا روز قيامت سلام میفرستم.»
📚منبع
بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۲۵۳
یا علی! مرا یاد کن
او در لحظههای واپسین زندگی به امیرمؤمنان علی علیهالسلام فرمود:
«یا اَبَاالْحَسَنِ لَمْ یَبْقَ لِی اِلاّ رَمَقٌ مِنَ اَلْحَیاةِ وَ حَانَ زَمانُ الرَّحِیلِ وَالْوِداعِ فَاسْتَمِعْ کَلامِی فَاِنَّکَ لا تَسْمَعُ بَْعدَ ذلِکَ صَوْتَ فاطِمَةَ أبَداً اوُصیکَ یَا اَبَاالْحَسَنِ اَنْ لا تَنْسَانِی وَ تَزُورَنی بَعدَ مَمَاتِی.»
«ای اباالحسن! برای من لحظهای بیش از زندگانی نمانده است و زمان کوچ و خداحافظی فرارسیده است. سخنان مرا بشنو؛ زیرا پس از این صدای فاطمه علیهاالسلام را هرگز نخواهی شنید. ای اباالحسن! تو را وصیّت میکنم که مرا فراموش نکنی و پس از وفات من همواره مرا زیارت کنی.»
📚منبع
کوکب الدّری، حایری مازندرانی، ج۱، ص۲۵۳
فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، ص ۱۳۵
دشمنان من و رسول خدا در تشییع من شرکت نکنند
آن حضرت خطاب به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود:
«اُوصِیکَ اَنْ لایَشْهَدَ اَحَدٌ جِِنازَتِی مِنْ هؤلاءِ الَّذینَ ظَلَمونِی وَ اَخَذوا حَقِّی فَاِنَّهُمْ عَدُوِّی وَ عَدُوُّ رَسولِ اللهِ وَ لا تَتْرُکْ اَنْ یُصَلِّیَ عَلَیَّ اَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لا مِنْ اَتْباعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی الَّیْلِ اِذا هَدَأت الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الاَبْصارُ.»
«ای علی علیهالسلام تو را وصیت میکنم هیچ یک از آنان که به من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب کردند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند؛ زیرا آنها دشمنان من و دشمنان رسول خدا هستند و اجازه نده که فردی از آنها و پیروانشان بر من نماز بگزارد. مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشمها آرام گرفته و دیدهها به خواب فرو رفته باشند.»
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۲۰۹؛ ج۷۸، ص۲۵۳؛ ج۲۸، ص۳۰۴
فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، ص ۱۳۰
وصیت به امیرالمؤمنین(ع) درباره حسین(ع)
فَقَالَتْ: «يَا ابْنَ الْعَمِّ إِنِّي أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْهُ ….
ابْکِنِی إِنْ بَکَیْتَ یَا خَیْرَ هَادٍ وَ اسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ
یَا قَرِینَ الْبَتُولِ أُوصِیکَ بِالنَّسْلِ فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِیفَ اشْتِیَاقٍ
ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِ
فَارَقُوا فَأَصْبَحُوا یَتَامَی حَیَارَی یَحْلِفُ اللَّهَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ»
فاطمه علیهاالسلام فرمود:
«ای پسر عموی من! مرگ را مییابم که چارهای از آن نیست و از آن خلاصی نیست.
اگر گریه میکنی ،گریه کن برای من، ای بهترین راهنمایان و اشک بریز که امروز روز جدایی است.
ای همسر بتول! تو را وصیت میکنم دربارهی فرزندانم که شب را صبح میکنند در حالتی که بیحد و اندازه شوق لقای مرا دارند. گریه کن برای من و گریه کن برای یتیمان من و فراموش مکن کشته شوندهی دشمنان (یعنی حسین علیهالسلام) مرا در زمین عراق.
فرزندانم از من جدا میشوند و شب را صبح میکنند در حالتی که یتیم و سر گردانند. به خدا سوگند روز فراق است.»
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۱۷۴
موسوعه، کاظم و محمود طباطبایی، ج ۱۵، ص ۱۰۰
فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، ص ۱۳۲
مرا شب دفن کن
ابی عبدالله از پدرانش روایت کرده که فرمود: چون فاطمه(س) به حال احتضار رسید، وصیت کرد به علی(ع) پس گفت:
«چون من مُردم، تو مرا غسل ده و تجهیز کن مرا و نماز بگذار برایم و مرا در قبرم بگذار در لحد من و خاک روی قبرم بریز و قبرم را تسویه کن و بنشین نزد سر من، روبرویم و بسیار تلاوت قرآن کن و دعا بخوان زیرا که این ساعت احتیاج دارد میّت به انس گرفتن با زندهها و من تو را به خدای تعالی میسپارم و وصیت میکنم تو را به نیکی کردن در حق فرزندانم.»
پس ام کلثوم (ممکن است مراد حضرت زینب(س) باشد) را به خود چسبانید و گفت: «چون به حد بلوغ رسید آنچه که در منزل است مخصوص به او است. پس خدا یاور او است.»
چون وفات یافت امیرمؤمنان، آنچه را که گفته بود به جای آورد و او را در شب دفن نمود.
📚منبع
جُنةُ العاصمه، میرجهانی طباطبایی، در بیان حالات و وقایع بعد از رحلت پیامبر(ص)، ص ۶۵۸
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸۲، ص ۲۷
بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۱۷۷
مبادا کسی پوشش روی کتف مرا کنار بزند
در منابع اهل سنت، از حضرت زهرا(س) وصیتی به ثبت رسیده که مفهومش، جز از طریق ژرفنگری در نصوص فوق امکانپذیر نیست.
وَ فِی بَعضِ الرِوایاتِ انّها قالَت: «لا یَکشِفَنَّ احَدُ لِی کِتفاً.»
و در بعضی از روایات آمده است:
«مبادا کسی (پس از مرگم)، پوشش روی کتف مرا کنار بزند!!»
📚منبع
تلخیص الشافی، شیخ طوسی، ج ۳، ص ۱۵۶
مثالب النواصب، ابن شهر آشوب، ص ۴۱۹
کامل، شیخ بهائی، ج ۱، ص ۳۱۲، چاپ المکتبةالمرتضویّه، تهران
الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۸، چاپ دارالفکر
الاصابه، ابن حَجَر، ج۸، ص ۵۸
سِیرَ اعلام النبلاء، ذهبی، ج ۲، ص ۹۵
درسنامه فاطمی، مجید جعفرپور
وصیت حضرت زهرا(س)
«به نام خداوند بخشنده مهربان
این، آن چیزی است که فاطمه دختر حضرت محمد صلی الله علیه و آله وصیت کرده در حالی که شهادت میدهد که جز خدا معبودی نیست و اینکه محمد بنده و رسول اوست، و اینکه بهشت و دوزخ حق است، قیامت خواهد آمد و شک و تردیدی در آن نیست و خداوند کسانی را که در قبر ها هستند برانگیخته خواهد کرد.»
«ای علی! من فاطمه دختر حضرت محمد صلی الله علیه و اله هستم، خداوند مرا به همسری تو درآورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم، تو از دیگران نسبت به من شایستهتری، مرا در شب حنوط و کفن کن و غسل بده و بر من نماز بگزار و شبانه دفن کن و هیچ کس را آگاه نکن، تو را به خدا سپردم و سلام و درود مرا به فرزندانم تا روز قیامت برسان!»
📚منبع
مقتل، خوارزمی، ص ۸۵
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص ۲۱۴
درسنامه فاطمی، مجید جعفرپور
متن عربی وصیت حضرت زهرا(س)
حضرت علی علیهالسلام روپوش از صورت حضرت فاطمه سلام الله علیها به یک سو زد و نوشتهای را بالای سر حضرت دید که در آن نوشته شده بود:
«بسم الله الرّحمن الرّحیم
هذا ما اوصَت بِهِ فاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَد صلی الله علیه و آله،اَوصَت وَ هِیَ تَشهَدُ ان لا اِلهَ اِلا الله،وَ انَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ،وَ اَنَّ الجَنَّةَ حَقُّ،وَ النّارََ حَقُ، وَ اَنَّ السَّاعَةَ آتِیة لا رَیبَ فیها، وَ اَنَّ اللهَ یَبعَثُ مَن فِی القُبور ِ.
یا عَلِی! اَنَّا فاطِمَهُ بِنتُ مُحَمَّد صلی الله علیه و آله،زَوَّجَنِیَ اللهُ مِنکَ لِاکُونَ لَکَ فِی الدّنیا وَ الآخِرَةِ،فَاَنتَ اَولی لی مِن غَیرِکَ،فَحَنِّطنی وَ کَفِّنِّی وَ غَسِّلنی بِاللَّیلِ،وَ صَلِّ عَلَیَّ،وَ ادفِنّی بِاللَّیلِ،وَ لا تُعلِم اَحَدا،وَ اَستَودِعُکَ اللهَ، وَ اقرَا عَلی وُلدِیَ السَّلامَ اِلی یَومِ القِیامَهِ.»
📚منبع
الکافی، شیخ کلینی، ج۱،ص۲۴۱
ینابیع المعاجز، سیدهاشم بحرانی، ص۱۳۱
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۶، ص۴۱
وصیت به تهیه تابوت و دفن شبانه
هنگامىكه بيمارى آن بانو شديد شد، حضرت على بن ابى طالب(ع) را خواست و به آن حضرت فرمود: «پسر عمو! من خودم را آماده سفر آخرت مىبينم. به تو وصيّت مىكنم كه با دختر خواهرم ازدواج نمايى، زيرا او براى فرزندانم نظير خودم مىباشد. يك تابوت براى من پيش بينى كن، زيرا ملائكه اوصاف آن را براى من شرح دادهاند.مبادا در موقع تشييع جنازه و دفن و نماز خواندن بر بدن من، احدى از دشمنان خدا حاضر گردند!!»
ابن عبّاس مىگويد: حضرت زهرا همان روز از دنيا رحلت كرد. مردان و زنان مدينه عموما غرق ضجّه و گريه شدند و مردم دچار مصيبتى گرديدند كه در روز رحلت پدرش حضرت رسول(ص) دچار شده بودند. ابوبكر و عمر نزد حضرت امير(ع) آمدند و پس از اظهار تسليت به آن حضرت گفتند: مبادا قبل از ما بر جسد دختر پيامبر نماز بگزارى!
ولى هنگامىكه شب شد على بن ابى طالب عليهالسّلام عبّاس، فضل، مقداد، سلمان، ابوذر و عمار را خواست. آنگاه بر بدن مبارك آن مظلومه نماز خواندند و او را به خاك سپردند.
و چون صبح شد ابوبكر و عمر با مردم مدينه آمدند كه بر بدن فاطمه زهرا(س) نماز بخوانند.
ولى مقداد گفت: فاطمه را شب گذشته به خاك سپرديم. عمر به ابوبكر گفت: قبلا گفتم كه ايشان كار خودشان را خواهند كرد!!
عبّاس گفت: فاطمه زهرا(س) خودش وصيّت كرد كه شما بر بدنش نماز نخوانيد! عمر گفت: اى بنىهاشم! شما آن حسدى را كه از قديمالايام با ما داشتيد هرگز ترك نخواهيد كرد، آن دشمنى و كينههايى كه در سينه شماست از بين نخواهد رفت؟! به خداوند سوگند تصميم دارم كه قبر فاطمه را نبش كنم و بر جنازهاش نماز بخوانم!
حضرت على عليهالسّلام فرمود: «اى پسر صهاك! به خداوند سوگند اگر چنين عملى را انجام دهى سوگندى را كه خوردهاى به تو بازمىگردانم و اگر اين شمشيرم را از غلاف بكشم آن را غلاف نمىكنم تا اينكه تو را هلاك نمايم.»
عمر جا خورد و ساكت شد، زيرا مىدانست على هر گاه سوگند بخورد طبق سوگند خود عمل خواهد كرد.
آنگاه على(ع) فرمود: «آيا تو آن كسى نيستى كه پيامبر تصميم گرفت تو را بكشد، آن حضرت به دنبال من فرستاد، من با شمشير كشيده به سوى تو آمدم كه تو را به قتل برسانم و خداى عليم اين آيه را نازل كرد:
بر عليه آنان عجله منماى، زيرا ما آنچه را كه بايد براى آنان آماده كنيم آماده كردهايم.»
📚 منبع
بحار الانوار، علامه مجلسی، ص ۶۴۸
فاطمه وصیت کرده امر فوت او را پوشیده بدارم
در امالى شيخ طوسى از عمّار ياسر روايت شده است كه گفت:
در آن بيمارى كه حال فاطمه زهرا(س) وخیم شد و از دنيا رفت، عبّاس بن عبدالمطّلب براى عيادت آن حضرت آمد، به عبّاس گفتند:
حال فاطمه(س) مساعد نيست و كسى نزد او نمىرود. عبّاس به سوى خانه خويش بازگشت و شخصى را نزد حضرت على(ع) فرستاد و گفت: از قول من به حضرت امير بگو: عموى تو به تو سلام مىرساند و مىگويد: به خداوند سوگند كه غم و اندوه حبيبه و نور چشم رسول خدا(ص) و نور چشم من، مرا به شدّت رنج مىدهد، من اين طور گمان مىكنم آن بانو زودتر از همه ما به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ملحق شود و خدا او را بر مىگزيند و به رحمت خود نزديك مىكند.
فدايت شوم! اگر فاطمه عليهاالسّلام رحلت كرد، مهاجرين و انصار را آگاه و جمع كن تا براى تشييع جنازهاش و نماز خواندن بر بدنش حاضر شوند و ثواب ببرند، زيرا اين عمل باعث سرافرازى دين مىشود.
راوى مىگويد: من در حضور حضرت امير بودم كه به فرستاده عبّاس بن عبد المطّلب فرمود:
«سلام مرا به عمويم برسان و به وى بگو، لطف و مرحمت تو زياد باد! من از مشورت تو آگاه شدم، رأى و نظريه تو بسيار نيكوست. ولى فاطمه دختر پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم دائما مظلوم، از حق خود ممنوع و از ميراث خويشتن محروم بوده است. ملاحظه آن وصيّتى را كه پيامبر(ص) در بارهاش كرده ننمودند. حق آن حضرت و حق خدا را رعايت نكردند، كافى است كه خدا بين ما و آنان حكم كند و از ظالمين انتقام بگيرد.
اى عمو جان! من از تو خواهش مىكنم از اين مطلبى كه گفتى، صرف نظر فرمايى، زيرا فاطمه به من وصيّت كرده كه امر فوت او را پوشيده بدارم.»
فرستاده عبّاس نزد او بازگشت و جواب حضرت امیر(ع) را براى وى شرح داد. عبّاس گفت: خدا برادرزاده مرا بيامرزد، زيرا رأى برادرزاده من محكم و صحيح است. غير از رسول خدا(ص) نوزادى براى عبدالمطّلب متولّد نشد كه از لحاظ خير و بركت از على عليهالسّلام برتر باشد، حقّا كه على در هر بزرگوارى و فضيلتى بر همه آنان سبقت گرفت. على(ع) از همه شجاعتر است، على(ع) براى نصرت و يارى دين خدا از همه بيشتر با دشمنان جهاد نمود. على(ع) اوّلين كسى است كه به خداوند و رسول او ايمان آورد.
📚منبع
زندگانى حضرت زهرا عليهاالسلام، ترجمه بحارالانوار، علامه مجلسی، ص ۶۷۰