فضائل حضرت فاطمه(س)/15

فضائل حضرت فاطمه(س)/15

فضائل حضرت فاطمه(س)/15

 

 

بشارت بهشت رفتن شیعیان حضرت زهرا(س) از زبان امام باقر(ع)

 

جابر به امام باقر(ع) عرض کرد: جانم فدای شما باد ای فرزند رسول خدا(ص)! به من حدیثی درباره فضیلت فاطمه(س) بفرمایید تا آنگاه که آن را برای شیعیان نقل نمودم از شنیدن آن شاد و مسرور گردند.

امام باقر(ع) فرمودند: «پدرم (امام زین العابدین.ع) از جدم (امام حسین.ع) برای من نقل نمود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: آنگاه که روز قیامت فرا رسد برای انبیا و رسولان منابری از نور نصب می‌گردد. در روز قیامت منبر من بلندتر از منابر ایشان است.» سپس خداوند می‌فرماید: «یا محمد(ص) سخنرانی کن. من نیز چنان سخنرانی خواهم کرد که مانند آن را هیچ یک از انبیا و رسل نشنیده باشند.»

«پس از آن برای اوصیا منابری از نور نصب خواهد گردید و در وسط آنها منبری از نور برای وصی من علی بن ابی طالب(ع) نصب خواهد شد، منبر او بلندتر از منبر آنان خواهد بود. آنگاه خداوند به او می‌گوید: ای علی! سخنرانی کن. آنگاه علی(ع) چنان سخنرانی ایراد خواهد نمود که هیچ یک از اوصیا بمانند آن را نشنیده باشند.»

«سپس منابری از نور برای فرزندان انبیا و مرسلین نصب خواهد شد. برای دو فرزند من و دو ریحانه زندگی من نیز منبری از نور نصب خواهد گردید. آنگاه به آن دو گفته خواهد شد: سخنرانی نمایید. آنان نیز دو سخنرانی ایراد خواهند نمود که هیچ یک از فرزندان انبیا و مرسلین بمانند آن را نشنیده باشند.»

«آنگاه منادی -که جبرئیل علیه السلام است- ندا می‌کند: کجاست فاطمه بنت محمد؟ کجاست خدیجه بنت خویلد؟ کجاست مریم بنت عمران؟ کجاست آسیه بنت مزاحم؟ کجاست‌ ام کلثوم مادر یحیی بن زکریا؟ زمانی که اینان برمی‌خیزند، خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: ای اهل محشر! امروز کرم به دست کیست؟ محمد و علی و حسن و حسین می‌گویند: «کرم» از آن خداوند یگانه قهار است.»

خدای تعالی می‌فرماید: «ای جمع خلایق! همانا من «کرم» را در اختیار محمد و علی و حسن و حسین و فاطمه قرار دادم.
ای اهل محشر! سرها فرو گیرید و چشمان فرو بندید که این فاطمه(س) است که به سوی جنت روان است.»

«آنگاه جبرئیل با ناقه‌ای از شتران بهشتی نزد او می‌آید در حالی‌که دو پهلویش به زیور آراسته است، افسارش از مروارید درخشان است و بر آن جهازی از مرجان قرار دارد. آن ناقه در کنار فاطمه(س) می‌نشیند و او بر آن سوار می‌گردد. یکصد هزار ملک از سمت راست او و یکصد هزار ملک از سمت چپ او روان می‌گردند. آنگاه یکصد هزار ملک دیگر فرستاده می‌شوند تا فاطمه(س) را بر روی بال‌های خویش به دروازه جنت برسانند. زمانی که فاطمه(س) به دروازه‌ی بهشت برسد (به دیگر سو) نظر می‌کند. خداوند می‌فرماید: ای دختر حبیب من! دلیل این التفات تو چیست؟ مگر نه اینکه تو را فرمان ورود به بهشت دادم؟!»

فاطمه(س) می‌گوید: «پروردگارا! دوست دارم امروز قدر و منزلت من آشکار گردد.» خداوند می‌فرماید: «ای دختر حبیب من! بازگرد و نظر افکن و هرکسی را که در قلبش محبت تو و یا محبت یکی از ذریه تو بود دستش را بگیر و او را به بهشت وارد نما.»
امام باقر(ع) فرمودند: «به خدا قسم در آن روز او بمانند پرنده‌ای که دانه‌های نیکو را از دانه‌های ناپسند جدا می‌نماید، شیعیان و محبان خودش را (از آن جمع) جدا می‌نماید.»

«زمانی که شیعیان فاطمه(س) با او به در بهشت می‌رسند خداوند در قلب آنان می‌اندازد که (از ورود به بهشت) نظر به دیگر سو نمایند. آنگاه خداوند به آنان می‌گوید: ای حبیبان من! دلیل این التفات شما از جنت چیست؟ همانا من شفاعت فاطمه دختر حبیب خود را درباره ی شما پذیرفتم.»

«آنان خواهند گفت: پروردگارا! دوست داریم که امروز قدر و منزلت ما شناخته گردد. خداوند می‌فرماید: ای حبیبان من! بازگردید و بنگرید که چه کسانی شما را به دلیل محبتتان به فاطمه(س) دوست می‌داشتند، ببینید چه کسانی به شما بخاطر محبت به فاطمه(س) اطعام می‌نمودند، ببینید چه کسانی بخاطر محبت به فاطمه(س) به شما جامه می‌پوشانیدند، ببینید چه کسانی بخاطر محبتشان به فاطمه(س) به شما جرعه‌ای آب داده‌اند، ببینید چه کسانی بخاطر محبت به فاطمه(س) مانع غیبت دیگران از شما شده‌اند. آنان را با دست خویش بگیرید و به بهشت داخل نمایید.»

امام باقر(ع) فرمودند: «به خدا قسم کسی در میان مردم بر جای نمی‌ماند (که به بهشت وارد نگردد) مگر تردیدکننده (در وجود خدا) و یا فرد کافر و منافق.»

(این دوزخیان) آنگاه که (به سوی جهنم) روان گردند و در میان طبقات آن واقع شوند چنین ندا می‌کنند: فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ. (۱)
و می‌گویند: فَلَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (۲)
امام باقر(ع) فرمودند: «هیهات! هیهات! آنان از آنچه که درخواست می‌کنند منع خواهند شد.»

 

📚منبع
فاطمه زهرا سلام الله عليها، علامه امینی، ص۵۳۲
(۱) سوره الشعرا، آیه ۱۰۰
(۲)‌سوره الشعرا، آیه ۱۰۲

 

 

روایتی از جابر بن عبدالله انصاری در منقبت حضرت فاطمه(س)

 

جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: «روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نماز عصر را با ما بجای آوردند. زمانی که نماز حضرت به اتمام رسید در همان مکان نشست و مردم نیز به دور او گرد آمدند. در همین حال یک پیرمرد مسافر که از بادیه نشینان بود با جامه‌ای مندرس که نشان از کهنگی و پوسیدگی آن داشت وارد گردید و با ناتوانی و ضعف به سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد. پیامبر نیز متوجه او گردیدند و از حال او جویا شدند.

پیرمرد گفت: ای پیامبر خدا! من فردی گرسنه و بی‌لباس و فقیر هستم لطفا مرا اطعام نمایید و جامه بپوشانید و به من رسیدگی کنید.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «من چیزی برای تو ندارم ولی کسی که (افراد را) به راه نیک (و به خیر و برکت) راهنمایی نماید، مانند آن است که خود آن کار نیک را انجام داده باشد. به منزل کسی برو که خدا و رسول خدا(ص) را دوست دارد و خدا و پیامبر خدا نیز دوستدار اویند. همان کسی که خواسته خدا را بر خواسته خویش ترجیح می‌دهد، برو به منزل فاطمه(س).»

خانه فاطمه علیهاالسلام در کنار خانه‌ای قرار داشت که پیامبر(ص) به هنگامی که با همسرانش نبود و تنها بود در آنجا به سر می‌برد.
پیامبر (ص) به بلال فرمود: «برخیز و او را به منزل فاطمه(س) ببر.»
پیرمرد اعرابی برخاست و با بلال رفت. وقتی به در منزل حضرت فاطمه(س) رسید با صدای بلند گفت: سلام بر شما ای خاندان نبوت! (خانه‌ی شماست) که موضع رفت و آمد ملائکه و محل نزول جبرئیل روح الامین با قرآن پروردگار است. حضرت فاطمه(س) فرمودند: «سلام علیکم، شما کیستید؟» اعرابی گفت: پیرمردی از بادیه نشینانم، به اینجا سفر کردم و به نزد پدرت رفتم.

ای دختر محمد! من جامه‌ای ندارم و گرسنه هستم به من کمکی کن، خدا تو را بیامرزد. در آن هنگام فاطمه(س) و علی(ع) و خود پیامبر(ص) سه روز بود که چیزی نخورده بودند و پیامبر(ص) نیز حال فاطمه(س) و علی(ع) را می‌دانست. فاطمه(س) به سوی پوست گوسفندی (که با برگ دباغی شده بود و حسن و حسین بر آن می‌خوابیدند) رفت و آن را به پیرمرد داد و گفت: «این را بگیرید، امید است خداوند بیشتر از این به شما رفاه ارزانی دارد.»

اعرابی گفت: ای دختر محمد! من نزد شما از گرسنگی خود شکایت می‌کنم و شما به من پوست گوسفند می‌دهید، من با این گرسنگی که دارم با این پوست چکار کنم؟
جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: وقتی فاطمه این سخن پیرمرد را شنید گردنبندی را که دختر عمویش حمزة بن عبدالمطلب به او داده بود و در گردن آویخته بود از گردن باز کرد و آن را به اعرابی داد و گفت: «این را بگیرید و بفروشید.»

امید است که خداوند در مقابل این گردنبند، بهتر از آن را به شما عوض بدهد. پیامبر(ص) به این دعای پیرمرد آمین گفتند.

سپس عمار توجه خود را به گردنبند معطوف نمود و آن را با مشک، خوش‌بو ساخته، آن را در برد یمانی پیچید و به غلام خود که «سهم» نام داشت سپرد. عمار این غلام را با سهمی که از خیبر نصیبش شده بود خریداری کرده بود. عمار به وی گفت: نزد فاطمه(س) می‌روی و این گردنبند را به او می‌دهی و من تو را به او بخشیدم.

آن غلام نزد فاطمه(س) آمد و (ضمن گفتن ماجرا) از فرمایشاتی که رسول خدا(ص) درباره حضرت بیان داشته بود فاطمه(س) را با خبر نمود. فاطمه(س) گردنبند را گرفت و آن بنده را آزاد کرد. غلام خنده‌ای نمود و زمانیکه فاطمه(س) علت خنده او را پرسید در جواب گفت: برکت فراوان این گردنبند مرا به خنده واداشت. این گردنبند گرسنه‌ای را سیر کرد، عریانی را پوشاند، فقیری را غنی نمود، بنده‌ای را آزاد ساخت و عاقبت هم نزد صاحبش بازگشت.

 

📚منبع
فاطمه زهرا سلام الله عليها، علامه امینی، ص ۵۳۶

 

 

فضائل حضرت فاطمه زهرا(س) در بیان رسول اکرم(ص)

 

پیامبر بزرگوار اسلام(ص) رو به صحابه کرده و فرمودند: «خداوند در این دنیا آن چیزها را به فاطمه(س) عطا نموده است: (چرا که) من پدر او هستم و کسی در میان عالمیان بمانند من نیست. علی(ع) همسر اوست و اگر علی(ع) نبود برای فاطمه(س) تا ابد کفوی نبود. خداوند به فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) را عطا نموده و حال آنکه در میان عالمیان کسی بمانند آن دو نیست. آن دو، سرور جوانان زاده‌های انبیائند و آقای جوانان بهشت می‌باشند.»

سپس پیامبر(ص) رو به مقداد و عمار و سلمان که کنار او نشسته بودند نمود و فرمود: «آیا می‌خواهید (در فضیلت فاطمه.س) بیش از این به شما بگویم؟» گفتند: بلی یا رسول الله(ص).

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «روح (یعنی جبرئیل علیه‌السلام) نزد من آمد و به من چیزی خبر داد: آنگاه که فاطمه قبض روح گردد و به خاک سپرده شود در قبرش دو ملک از وی می‌پرسند: پروردگار تو کیست؟ می‌گوید: پروردگار من الله است. از او می‌پرسند: پیامبر تو کیست؟ می‌گوید: پدرم. می‌گویند: ولی تو کیست؟ می‌گوید: همین کسی که در کنار قبرم ایستاده است یعنی علی بن ابی طالب.»

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «بیش از این درباره فضیلت فاطمه(س) بگویم: همانا خداوند گروهی از ملائکه را برای نگاهبانی از فاطمه(س) گمارده است تا در زمان حیاتش و در قبرش و به هنگام فوتش (از چهار سو) از پیشاپیش او و پشت سر او و یمین و یسار او، وی را حفاظت نمایند. این ملائکه دائما در حال نثار درود و صلوات به فاطمه(س) و پدرش و همسرش و دو فرزندش می‌باشند.»

«هرکس که مرا پس از وفاتم زیارت نماید بمانند آن است که مرا در زمان حیاتم ملاقات نموده است و هرکسی که فاطمه(س) را زیارت نماید مانند این است که مرا زیارت نموده است و هرکس که علی(ع) را زیارت کند مانند این است که فاطمه(س) را زیارت کرده است و هرکس که حسن(ع) و حسین(ع) را زیارت نماید مانند این است که علی(ع) را زیارت نموده است و هرکس که ذریه حسن(ع) و حسین(ع را زیارت نماید مانند این است که آن دو را زیارت کرده است.»

 

📚منبع
فاطمه زهرا سلام الله عليها، علامه امینی، ص ۵۳۶

 

 

تقسیم کارهای منزل

 

سلمان فارسى رحمةالله، يار باوفاى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و اميرالمؤمنين(ع) مى‌گويد: «روزى به خانه فاطمه عليهاالسلام رفتم. ديدم كه دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم با دستاس، جو را آرد مى‌كند و آنقدر با دست خود دسته دستاس را گردانده بود كه پنجه‌اش آغشته به خون شده بود. فضه، خدمتكار وى نيز در كنارش نشسته بود و حسين عليه‌السلام كه كودكى بيش نبود، از گرسنگى مى‌ناليد و بى‌تابى مى‌كرد.»

عرض كردم: اى دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم! با آنكه دستهايتان خونين است، چرا دستاس را به فضه نمى‌دهيد تا به آرد كردن جو بپردازد؟ فرمود: «اى سلمان! به فرموده پدرم، كارهاى خانه يک روز با من و روز ديگر با فضه است و امروز، نوبت من است.»
عرض كردم: پس اجازه بدهيد، دستاس را بگردانم يا آنكه حسين عليه‌السلام را مشغول كنم تا ديگر گريه نكند.
فرمود: «جو را آرد كن تا من حسين را سرگرم كنم و من نيز چنين كردم.»(۱)

فاطمه‌ى زهرا عليهاالسلام گاهى مى‌شد كه با دست خود آب مى‌آورد و مشک آب بر دوش مى‌كشيد. اميرالمؤمنين عليه‌السلام مى‌فرمايد: «زهرا عليهاالسلام آنقدر در خانه‌ام مشک به دوش كشيد كه بند مشک بر سينه وى خطى سرخ گذاشت و آنقدر با دست خود، دسته دستاس را گردانيد كه گاه و بيگاه پنجه‌هاى وى را آغشته به خون مى‌ديدم.» (۲)

وقتى كه فاطمه عليهاالسلام به خانه همسر رفت و زندگى مشترک را با اميرالمؤمنين عليه‌السلام شروع كرد، روزى رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به ديدنشان رفت و فرمود:

«كارهاى داخل خانه را فاطمه عليهاالسلام و امور بيرون خانه را على عليه‌السلام بر عهده گيرد. [ عَلى فاطِمَةَ بِخِدْمَةِ ما دونَ البابِ وَ عَلى عَلىً بِخِدْمَةِ ما خَلفه. ]» فاطمه عليهاالسلام كه اين سخنان را از پدرش شنيد، خوشحال شد و گفت:

«فقط خدا آگاه است كه از سخنان پدرم چقدر خوشحالم. خوشحالى من از اين است كه پدرم كارهاى خانه را به من واگذار فرمود و از كارهاى مردانه و مشاغل سنگين زندگى معافم داشت. چون از اين مى‌ترسيدم كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مرا در كارهاى مردان شركت بدهد و تكليفى كه بالاتر از طاقت من است بر من تحميل كند.» (۳)

 

📚منبع
(۱) محرق القلوب، ملامهدی نراقی، ص٣٠
(2)منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص۱۳۳
(3)وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج۱۴، ص۱۲۳

 

 

اشتراک گذاری مطلب
لینک کوتاه مطلب

مطالب مرتبط

فضائل امام کاظم(ع)/2
فضائل امام موسی کاظم (ع)

فضائل امام کاظم(ع)/2

فضائل امام کاظم(ع)/2     امام هدایتگر است   زمان حضرت موسی بن جعفر(ع) نوه‌ای از عمر بود که مدام موسی بن جعفر(ع) را اذیت

ادامه مطلب
شهادت امام کاظم(ع)/2
مصائب امام موسی کاظم (ع)

شهادت امام کاظم(ع)/2

شهادت امام کاظم(ع)/2     دوران حبس و مظلومیت امام موسی کاظم(ع)   امام کاظم(ع)، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی

ادامه مطلب
اعتکاف، خلوت با خدا
اخبار

اعتکاف، خلوت با خدا

اعتکاف، خلوت با خدا     به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دکتر حسین محمدی فام طی یادداشتی با موضوع «اعتکاف» نوشت: نگذاریم اعتکاف خالی

ادامه مطلب