مقام حضرت فاطمه(س)

مقام حضرت فاطمه(س)

 

حوریان خادمان حضرت زهرا(س)

عمار بن یاسر روایت کرده شنیدم روزی از رسول خدا(ص) که می‌فرمود به علی(ع) در روزی که فاطمه را با او تزویج کرد: «یا علی، سر خود را بالا کن بسوی آسمان و ببین چه می‌بینی؟ گفت: می‌بینیم دخترهایی را زینت کرده که با آنها است هدیه‌هایی.»

پس رسول خدا فرمود: «اینها خدمتگذاران تو و خدمتگذاران زن تو هستند در بهشت. برو به خانه خودت و حدیث نکن چیزی را تا من بیایم به نزد تو.» آنگاه امیرمومنان به منزل خود رفت و به هیچ وجه سخنی نفرمود تا اینکه رسول خدا به منزل او رفت و به من فرمود: «بوی خوشی برای آن دو به هدیه ببرم.»

عمار گفت: فردای آن روز به منزل فاطمه رفتم و با من بود بوی خوشی. فاطمه فرمود: «ای ابایقظان(کنیه عمار است) این بوی خوش چیست که آورده‌ای؟» عمار گفت: پدرت مرا امر کرد که برای تو هدیه بیاورم. فاطمه فرمود: «به ذات خدا قسم دخترانی از حورالعین برای من از آسمان بوی خوش آورده‌اند که در میان ایشان دختری بود بسیار خوش رو مانند ماه شب چهارده.»

گفتم: «این بوی خوش را کی فرستاده؟»

گفت: «رضوان خازن بهشت فرمان داد این حوریان را که با من بیابند در حالی که در دست راست هر یک از آنها میوه‌ای از میوه‌های بهشت بود و در دست چپ هر یک از آنها شاخه‌ای از ریحان‌های بهشتی بود، چون آن حوریان را با آن حسن و جمال دیدم گفتم: شما برای کی هستید؟»

گفتند: «ما برای تو و اهل بیت تو و شیعیان مؤمن تو هستیم.»

گفتم: آیا در میان شما از زن‌های پسر عمم کسی هست؟» گفتند: «تو زن او هستی در دنیا و آخرت و ما خدمتگذاران تو و خدمتگذاران ذریه تو می باشیم.»

عمار گفت: فاطمه(س) به حسن حامل شد. چون خدا او را روزی او کرد، پس از چهل روز به حسین حامل شد، پس از آن زینب و ام‌کلثوم را به او داد و پس از آن به محسن حامل شد و چون پیغمبر از دنیا رفت و شد آنچه شد در روزی که قوم به خانه او هجوم آوردند و پسر عمش را از خانه بیرون بردند و آن مرد به فاطمه کرد آنچه را که کرد، او را سقط کرد در حالی که تمام خلقت سپری شده بود و همین حادثه سبب بیماری و وفات او شد -صلوات خدا بر او باد.

 

📚منبع
جُنةُ العاصمه، میرجهانی طباطبایی، در بیان پاره ای از مناقب حضرت فاطمه(س)، میرجهانی، ص ۳۴۰
دلائل الامامه، طبری صغیر، ص ۱۰۳
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۲۷، ص ۳۰

 

 

 اعتراف عایشه به سرور زنان بهشت بودن حضرت زهرا سلام الله علیها

ابونعیم از عایشه نقل می‌کند: فاطمه(س) در حال آمدن بود که راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر(ص)بود. پیامبر(ص) فرمودند: «مرحبا..‌‌..»
ایشان را در کنار خود نشاند سپس چیزی (به آرامی) به او فرمود که حضرت زهرا(س) گریه کردند.

عایشه می‌گوید: چرا گریه می‌کنی؟!
دو مرتبه پیامبر(ص) چیز دیگری به حضرت زهرا(س)فرمود، ایشان تبسم و خوشحالی کردند.
گفتم(عایشه): من تا امروز شادی که این طور به غم نزدیک باشد ندیدم!
حضرت گفت: «من راز رسول خدا را فاش نمی کنم.»

(عایشه می‌گوید): تا رسول خدا(ص) از دنیا رفت آن گاه سوال کردم.
حضرت جواب داد: «مرتبه اول پیامبر(ص) به من فرمود: جبرئیل هر سال یکبار قرآن را بر من عرضه داشت اما امسال دو بار عرضه داشت فکر می‌کنم فقط به این دلیل است که اجل من نزدیک شده و تو اولین کسی هستی که به من ملحق می‌شوی.»
من گریه کردم سپس فرمود: «آیا راضی نمی شوی که بانوی زنان اهل بهشت یا زنان با ایمان باشی، پس خندان شدم.»

 

📚منبع
صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل، ص ۷۳۲

Template Design:Dima Group