فضائل امام صادق(ع)/2

فضائل امام صادق(ع)/2

 

کمک پنهانی امام صادق(ع) به فقرا

ابوجعفر خثعمی که یکی از اصحاب امام جعفر صادق(ع) است حکایت کند:
روزی حضرت صادق(ع) کیسه ای که مقدار پنجاه دینار در آن بود، تحویل من داد و فرمود: «این ها را تحویل فلان سید بنی هاشم بده و به او نگو توسط چه کسی ارسال شده است.»

خثعمی گوید: هنگامی‌که نزد آن شخص تهی دست رسیدم و کیسه پول را تحویل او دادم پرسید: این پول از طرف چه کسی برای من فرستاده شده است و سپس گفت: خداوند جزای خیرش دهد. صاحب این کیسه هرچند وقت یک بار، مقدار پولی را برای ما می‌فرستد و ما زندگی خود را با آن تأمین و سپری می‌کنیم ولیکن جعفر صادق با آن همه ثروتی که دارد توجّهی به ما ندارد و چیزی برای ما نمی‌فرستد و هرگز به یاد ما فقرا نیست.

 

📚منبع
امالی، شیخ طوسی، ج ۲، ص ۲۹۰

 

 

حفظ حرمت مؤمن در کلام امام صادق(ع)

در يكى از سال‌ها امام صادق عليه‌السلام به همراه بعضى از اصحاب و دوستان خود، براى انجام مناسك حجّ خانه خدا، به سوى مكّه معظّمه حركت كردند در مسير راه، جهت استراحت در محلّى فرود آمدند، آن‌گاه حضرت به بعضى از افراد حاضر فرمود: «چرا شما ما را سبک و بى‌ارزش  مى‌كنيد؟»
يكى از افراد – كه از اهالى خراسان بود و در آن مجلس حضور داشت – از جا برخاست و گفت : ياابن رسول اللّه ! به خداوند پناه مى‌بريم از اين كه خواسته‌باشيم به شما بى‌اعتنایی و توهينى كرده و يا دستورات شما را عمل نكرده‌باشيم.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: «چرا، تو خودت يكى از آن اشخاص هستى.»
آن شخص گفت: پناه به خدا، من هيچ جسارت و توهينى نكرده‌ام .
حضرت فرمود: «واى بر حالت ، در بين راه كه مى‌آمدى در نزديكى جُحفه، تو با آن شخصى كه مى‌گفت مرا سوار كنيد و با خود ببريد، چه كردى؟»

و سپس حضرت افزود: «سوگند به خدا، تو براى خود كسر شأن دانستى و حتّى سر خود را بالا نكردى و او را سبک شمردى و با حالت بى‌اعتنایى از كنار او رد شدى.» و سپس حضرت در ادامه فرمايش خود افزود: «هركس به يک فرد مؤمن بى‌اعتنایى و بى‌حرمتى كند، در حقيقت نسبت به ما بى‌اعتنایى كرده‌است و حرمت و حقّ خدا را ضايع كرده‌است.»

 

📚منبع
کافی، شیخ کلینی، ج۸، ص۸۸
وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۱۲، ص۲۷۲

 

 

رفتار امام صادق(ع) با زیردست

روزی امام صادق(ع) یکی از غلامانش را دنبال کاری فرستاد، او دیر کرد، امام(ع) به سراغ او رفت، دید در جایی دراز کشیده و خوابیده‌است، بالای سرش نشست و بادش می‌زد، تا بیدار شد، آنگاه با کمال ملایمت به غلام فرمود: «فلانی، به خدا تو چنین حقی نداری که هم شب بخوابی و هم روز، بلکه شب از آن خودت است و روزت از برای ما است.»

 

📚منبع
داستان‌های اصول کافی، شیخ کلینی، ص۲۱۶

 

 

ضمانت بهشت برای همسايه ابوبصير توسط امام صادق(ع)

ابن شهرآشوب از ابوبصير روايت كرده كه گفت:
من همسايه‌ای داشتم كه از اعوان سلطان جور بود و مالی به دست‌آورده و كنيزان مغنيّه گرفته بود و پيوسته انجمنی از جماعت اهل لهو و لعب و عيش و طرب می‌آراست و شراب می‌خورد و مغنيّات برای او می‌خواندند و من به جهت مجاورت با او، پيوسته در اذيت و صدمه بودم از شنيدن منكرات.

لاجرم چند دفعه به سوی او شكايت كردم، گوش نداد. بالاخره در اين باب اسرار و مبالغه بی‌حد كردم، جواب گفت مرا كه: ای مرد! من مردی هستم مبتلا و اسير شيطان و هوای نفس و تو مردی هستی معافی. پس اگر حال مرا عرضه داری خدمت صاحبت (يعنی حضرت صادق عليه‌السلام)، اميد می‌رود كه خدا مرا از بنده نفس و هوی نجات دهد.

كلام آن مرد در من اثر كرد، پس صبر كردم تا گاهی كه از كوفه به مدينه رفتم. چون خدمت امام شرفياب شدم. حال همسايه را برای آن جناب نقل كردم. فرمود: «گاهی كه به كوفه برگشتی آن مرد به ديدن تو می‌آيد، پس به او بگو كه جعفر بن محمد می‌گويد منكرات الهی را ترک كن تا من ضامن تو شوم و برای تو از خدا بهشت را ضمانت كنم.»

پس چون به كوفه مراجعت كردم و مردمان به ديدن من آمدند، آن مرد نيز به ديدن من آمد. چون خواست برود، من او را نگاه داشتم تا آنكه منزلم از واردين خالی شد. پس گفتم او را ای مرد! همانا من حال تو را به جانب امام صادق(ع) عرضه كردم، فرمود كه او را سلام برسان و بگو ترک كند آن حال خود را و من ضامن می‌شوم بهشت را براي او.

آن مرد از شنيدن اين كلمات گريست و گفت: تو را به خدا سوگند جعفر بن محمد(ع) چنين گفت؟
من قسم ياد كردم كه چنين فرمود، گفت: همين بس است مرا.

اين بگفت و برفت. پس چند روز كه گذشت نزد من فرستاد و مرا نزد خود طلبيد. چون در خانه او رفتم، ديدم برهنه در پشت در است و می‌گويد: ای ابوبصير! آنچه در منزل خود از اموال داشتم، بيرون كردم و الان برهنه و عريانم چنانكه مشاهده می‌كنی.
چون حال آن مرد را ديدم، نزد برادران دينی خود رفتم و از برای او لباس جمع كردم و او را با آن پوشانيدم. چند روزی نگذشت كه باز به سوی من فرستاد كه: من مريض شده‌ام، به نزد من بيا.

پس من پيوسته نزد او می‌رفتم و می‌آمدم و معالجه می‌كردم او را تا گاهی كه مرگش در رسيد. من بر بالين او نشسته بودم و او مشغول جان كندن بود كه ناگاه بيهوشی او را عارض شد. چون به هوش آمد، گفت: ای ابوبصير! حضرت جعفر بن محمد(ع) به عهد خود وفا كرد برای من به آنچه فرموده بود.
اين بگفت و دنيا را وداع نمود.

پس از مردن او چون به سفر حج رفتم، همين كه به مدينه رسيدم، خواستم خدمت امام خود برسم. در خانه استيذان نمودم و داخل شدم. چون داخل خانه شدم، يک پايم در دالان بود و يک پايم در صحن خانه كه حضرت(ص) از داخل اطاق مرا صدا زد: «ای ابوبصير! ما وفا كرديم برای رفيقت آنچه را كه ضامن شده بوديم.»

 

📚منبع
منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۲۴۷
حدیث اهل بیت(ع)، یدالله بهتاش، ص ۲۱۹

 

 

امام صادق(ع) و قباله خانه مرد جبل عاملی در فردوس برین

قطب راوندی و ابن شهرآشوب از هشام بن الحكم روايت كرده‌اند كه مردی از ملوک جبل از دوستان حضرت صادق(ع) بود و هر سال به حج می‌رفت و قبل از سفر حج وارد مدينه می‌شد و به ملاقات امام صادق(ع) می‌رفت. حضرت او را منزل می‌داد و او از كثرت محبت و ارادتی كه به امام صادق(ع) داشت، ماندن خود را در خانه آن حضرت طول می‌داد.

يک نوبت كه به مدينه آمده‌بود و مهمان امام صادق(ع) بود، وقتی می‌خواست از خدمت امام مرخص شود، ده هزار درهم به آن حضرت داد و گفت تا برای او خانه‌ای در مدينه بخرد كه هر گاه به مدينه می‌آيد، مزاحم آن حضرت نشود.
امام عليه‌السلام آن مبلغ را از مرد جبل عاملی گرفت و او به جانب حج رفت. چون از حج مراجعت كرد و خدمت حضرت شرفياب شد، عرض كرد:

برای من خانه خريديد؟
حضرت فرمود: «بلی»
سپس كاغذی به او داد و گفت: «اين قباله آن خانه است.»
مرد چون قباله را خواند، ديد نوشته شده است:

«بسم الله الرحمن الرحيم

اين قباله خانه‌ای است كه جعفر بن محمد خريده از برای فلان بن فلان جبلی و آن خانه واقع‌است در فردوس برين محدود به حدود اربعه: حد اول به خانه رسول خدا صلی الله عليه و آله، حد دوم به خانه اميرالمؤمنين عليه‌السلام، حد سوم به خانه حسن بن علی عليه‌السلام، حد چهارم به خانه حسين بن علی عليه‌السلام. اميدوارم كه حق تعالی از تو قبول فرموده‌باشد و عوض در بهشت به تو عطا فرمايد.»

پس آن مرد قباله را بگرفت و با خودداشت تا گاهی كه عمرش منقضی شد و علت موت او را دريافت. پس جميع اهل و عيال خود را جمع كرد و ايشان را قسم داد و وصيت كرد كه: چون مردم، اين نوشته را در قبر من بگذاريد.
ايشان نيز چنين كردند. روز ديگر كه سر قبرش رفتند، همان نوشته را يافتند كه در روی قبر بود و بر آن نوشته شده بود كه به خدا سوگند جعفر بن محمد(ع) بدانچه برای من گفته و نوشته بود، وفا كرد.

 

📚منبع
منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۲۴۶
حدیث اهل بیت(ع)، یدالله بهتاش، ص ۲۱۸

 

 

پرهیز امام صادق(ع) از تشریفات

امام صادق عليه‌‏السلام داخل حمام شدند. حمامی به جهت رعايت ادب و احترام به شخصيت آن بزرگوار خواست که حمام را برای آن حضرت قرق کند. به امام عرض کرد: آيا اجازه می‌‏فرماييد حمام را خلوت کنم؟ که امام عليه‏‌السلام فرمود:
«نيازی به اين کار نيست، زيرا مؤمن از اين تکلفات و زياده‏‌روي‏ها به دور است.»

 

📚منبع

الکافی، شیخ کلینی، ج۶، ص۵۰۳

 

 

حالت ملکوتی امام صادق(ع)
 

روايت شده است:
روزی امام صادق عليه‏‌السلام آيات قرآن را در نماز به گونه‌ای تلاوت می‌کرد که گویی روحش در جهان ملکوت سير می‌کند و از کالبدش خارج شده است.
آن آيات را به طور مکرر می‌خواند، تا به حال عادی بازگشت. حاضران پرسيدند: اين چه حالی بود که به شما عارض شد؟

فرمود:
«آيات قرآن را پيوسته تکرار کردم تا به حالتی رسيدم که گويی آيات قرآن را به طور مستقيم از خداوند نازل کننده آيات شنيدم.»

 

📚منبع

بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۸۴ ،ص ۲۴۸

Template Design:Dima Group