شهادت حضرت فاطمه(س)/3

شهادت حضرت فاطمه(س)/3

شهادت حضرت فاطمه(س)/3

 

 

روضه درب و دیوار

علامه مجلسى گويد:
در كتاب سليم بن قيس هلالى به روايت ابان بن ابى عيّاش از او، از سلمان و عبد اللَّه بن عبّاس روايت شده كه گفتند:
هنگامى‌كه پيامبر اسلام(ص) رحلت كردند هنوز جنازه مقدس آن حضرت را به خاک نسپرده بودند كه مردم عهد و پيمان خود را شكستند و مرتد شدند و عَلَم مخالفت را برافراشتند.

اما حضرت على(ع) مشغول غسل و كفن و حنوط جسد مبارک پيغمبر عزيز اسلام شد تا اينكه آن جسد مقدّس را به خاک سپرد. سپس على عليه‌السّلام طبق وصيّت حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم مشغول جمع‌آورى قرآن مجيد شد.

پس از اين جريان، عُمَر به ابوبكر گفت: مردم عموما غير از على و اهل بيتش با تو بيعت كردند، به دنبال وى بفرست تا بيايد و بيعت كند. ابوبكر پسر عموى عُمَر را كه نامش قنفذ بود خواست و به او گفت: نزد على برو، به وى بگو: خليفه پيغمبر تو را خواسته! چندين مرتبه قنفذ اين مأموريت را انجام داد ولى حضرت امير نزد آنان نيامد.

عُمَر در حالى كه خشمناک بود برجست و خالد بن وليد و قنفذ را خواست. به آنان دستور داد تا هيزم و آتش برداشتند و به سوى خانه حضرت روانه شدند. در آن هنگام حضرت زهرا عليهاالسّلام پشت در نشسته بودند و جسم آن بانو پس از رحلت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ناتوان شده بود.

عُمَر به در خانه على(ع) كه رسيد دقّ الباب كرد و فرياد زد: اى پسر ابى طالب! در را باز كن! حضرت زهرا(س) فرمود:
«ما را با تو چه كار كه نمى‌‏گذارى به عزادارى خويشتن مشغول باشيم؟!»

عُمَر به حضرت فاطمه(س) گفت: در را باز كن! والا آتش به جان شما مى‌‏زنيم!

فاطمه زهرا(س) در جوابش فرمودند: «آيا از خداى توانا نمى‌‏ترسى كه داخل خانه من مى‌شوى و به خانه‌‏ام حمله و هجوم مى‌كنى؟!» ولى او حاضر نشد كه برگردد! آتش خواست و در خانه را آتش زد. وقتى در سوخت، او در را باز كرد! در همين لحظه بود كه حضرت زهرا(س) در مقابل وى قرار گرفت و فرياد زد:

«پدر جان! اى رسول خدا!» او شمشير خود را همان طور كه در غلاف بود، بلند كرد و به پهلوى فاطمه عليهاالسّلام زد. وقتى ناله آن بانوى مظلومه بلند شد با تازيانه به نحوى به ساق دست آن حضرت نواخت كه صيحه‏‌اى زد و پدر خود رسول خدا(ص) را به فرياد طلبيد.

هنگامى‌كه حضرت امير(ع) با اين منظره مواجه شد از جاى برجست و كمربند او را گرفت و او را از جاى كند و بر زمين افكند، آنگاه بينى و گردن وى را كوبيد و تصميم گرفت كه او را به قتل رساند! ولى دستور پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را به ياد آورد كه به آن حضرت فرموده بود: «بايد صبور و شكيبا باشى.»

لذا فرمود: «اى پسر صهاك! سوگند به حقّ آن خدايى كه حضرت محمّد(ص) را به مقام نبوّت گرامى داشت اگر نه چنين بود كه من به خاطر امر خداوند بايد صبر كنم تو مى‏‌ديدى كه نمى‌‏توانستى داخل خانه من شوى!»

و عمر پيوسته استغاثه مى‌كرد! در اين هنگام مردم به ميان خانه على(ع) ريختند و بر آن حضرت غلبه يافته ريسمان به گردن مقدّسش انداختند! فاطمه زهرا(س) نزديک در آمد كه حضرت امير(ع) را از دست آنان رها كند، ولى قنفذ آن بانوى مظلومه را هدف تازيانه قرار داد! و اثر آن تازيانه نظير يک بازوبند به بازوى آن حضرت بود تا زمانى كه رحلت فرمود.

آنگاه آن بانو را به نحوى به در كوبيد كه دنده و پهلويش شكست و جنين خود را كه در رحم داشت سقط كرد! پس از آن زهرا عليهاالسّلام چنان در بستر بيمارى افتاد كه ديگر برنخواست و به شهادت رسيد.

 

 

📚منبع

زندگانى حضرت زهرا عليهاالسلام، ترجمه بحارالانوار، علامه مجلسی، ص ۶۴۴

 

 

 

سوزاندن درب خانه توسط عُمَر

از سلیمان بن قیس هلالی نقل شده است: عُمَر آتش خواست و بر در آتش افکند و آن را سوزاند و شکست، فاطمه(ع) جلوی او را گرفت و فریاد زد: «پدرجان یا رسول الله.»
عُمَر شمشیر را با غلاف آن بالا برد و بر پهلوی او کوفت، فاطمه(س) ناله کرد، عمر تازیانه بر بازوی او زد، فاطمه فریاد زد: «پدرجان.»

در این هنگام علی علیه‌السلام برجست و گریبان عُمَر را گرفت و او را فرو کشید و بر زمین کوفت و بینی و گردن او را رنجه کرد و می‌خواست او را بکشد اما گفتار رسول خدا(ص) که او را به صبر و طاعت وصیت فرموده بود به یاد آورد و فرمود:

«به خدایی که محمّد(ص) را به پیامبری مکّرم داشت ای پسر صهّاک، اگر تقدیر و فرمان الهی از قبل نبود هر آینه در می‌یافتی که نمی‌توانی به خانه‌ی من داخل شوی.»
عُمَر کمک طلبید و گروهی آمدند و به خانه وارد شدند و بر علی(ع) ازدحام کرده او را گرفتند و ریسمانی به گردن او افکندند و او را کشان‌کشان می‌بردند، فاطمه(ع) جلوی منزل میان آنان و علی(ع) حائل شد و مانع آن گردید که علی علیه‌السلام را ببرند.

قنفذ به او حمله کرد و با تازیانه چنان فاطمه(س) را مضروب ساخت که هنگام وفات، هنوز اثر تازیانه بر بازوی زهرا(س) همچون دست‌بندی آشکار بود و نیز زهرا(س) را میان در و دیوار قرار داده فشرد به‌طوری که یک دنده او شکست و جنینش سقط شد و به همین جهت همواره بیمار و بستری بود تا به شهادت رسید، صلّی الله علیها.

 

 

📚منبع
اسرار آل محمد، سقیفه، سلیم بن قیس هلالی، ص ۸۲

 

 

 

ای مغیره! تو مادرم را مجروح کردی

امام مجتبی علیه‌السلام در مجلس معاویه، ضمن رسوا نمودن اصحاب معاویه و احتجاج با آن‌ها به مغیره رو نموده و فرمودند:

«اَما اَنتَ یا مُغَیرَةُ بنُ شُعبَةِ! فَاِنَّکَ لِلهِ عَدُوٌّ وَ لِکِتابِهِ نابِذٌ وَ لِنَبیِّهِ مُکذِبٌ وَ اَنتَ الزّانی وَ قَد وَجَبَ عَلیکَ اَلرّجمُ و شَهِدَ عَلَیکَ العُدُوُلُ البَرَرَةُ اَلاَتقیاءُ فَاَخّرَ رَجمَکَ وَ دَفَعَ الحَقَ بِالباطِلِ وَ الصِّدقَ بِالاَغالیطَ وَ ذلِکَ لِما اَعَدَ اللهُ لَکَ مِنَ العَذابِ الاَلیمِ وَ الخِزیِ فِی الحَیاةِ الدُنیا وَ الآخِرَةِ اَخزی.»

«وَ أنتَ ضَرَبتَ فاطِمَةَ بِنتَ رَسولِ اللهِ حَتّی أدمَیتَها وَ ألقَت ما فی بَطنِها اِستِذلالاً مِنکَ لِرَسولِ اللهِ وَ مُخالِفَةً مِنکَ لِاَمرِه وَ اِنتِهاکاً لِحُرمَتِهِ وَ قَد قالَ لَها رَسولُ اللهِ اَنتِ سَیِّدَةُ نِساءِ اَهلِ الجَنَّةِ وَ اللهِ مَصیرُکَ اِلی النارِ.»

«ای مغیرة بن شعبه! تو دشمن و افکننده کتاب و تکذیب کننده رسول خدائی و تو آن کسی هستی که به جرم ارتکاب زنا، سنگسار تو واجب گشت و بر زنای تو عادلان نیکوکارِ پارسا گواهی دادند. آنگاه سنگسارت را به تأخیر افکندند و حق را به باطل و صدق را با غلط و نادرستی دفع کردند و خداوند تو را در دنیا و آخرت به رنج و عذاب و خواری کیفر خواهد داد.»

«و تو آن کسی هستی که فاطمه عليهاالسلام را آزردی و مجروح کردی؛ چندان که طفلی را که در شکم داشت انداخت و این همه را به خاطر اهانت به رسول خدا و مخالفت امر او و هتک حرمت او کردی و فاطمه آن کسی است که رسول خدا او را سیده زنان بهشت خوانده و همانا خداوند تو را به دوزخ می‌افکند.»

 

 

📚منبع
ناسخ التواریخ لسان الملک، در احوالات امام حسن(ع)، لسان الملک سپهر، ج۱، ص۲۷۸
خواص الامه فی معرفه الائمه، ابوالفرج ابن جوزی
فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، ص ۱۳۳

 

 

 

گریه حضرت زهرا(س) بر غربت مولا

ابن عبّاس مى‌گويد: حضرت فاطمه زهرا(س) فرمودند: «پدر خود را در خواب ديدم و راجع به آن ظلم و ستم‌هايى كه به ما شد به آن حضرت شكايت كردم. رسول خدا در جوابم فرمود:
آن آخرتى كه براى پرهيزكاران آماده شده براى شماست و تو به زودى نزد من خواهى آمد.»

حضرت امام جعفر صادق(ع) از پدران بزرگوارش عليهم‌السّلام روايت مى‌كند كه فرمودند: «هنگامى‌كه فوت حضرت زهرا نزديك شد گريه كرد، حضرت على عليه‌السّلام از وى سؤال كرد: اى بانوى من! چرا گريه می‌كنى؟»

فرمود: «براى آن مصيبت‌هايى كه تو بعد از من خواهى ديد. اميرالمؤمنين فرمود: گريان مباش، به خداوند سوگند آن مصائب نزد من براى رضاى خداوند كوچك و ناچيزند. آنگاه فاطمه به على وصیت كرد كه به ابوبكر و عُمَر اجازه تشييع جنازه و نماز ندهد و حضرت على(ع) وصيت آن بانو را اجرا نمود.»

 

 

📚منبع
زندگانى حضرت زهرا عليهاالسلام، ترجمه بحارالانوار، علامه مجلسی، ص ۶۸۷

 

 

 

مصیبت فاطمه(س) سخت‌تر از مصیبت سیدالشهدا(ع)

شیخ عباس قمی در بیت الاحزان می‌نویسد: می‌توان گفت برخی از مصیبت‌های حضرت زهرا سلام الله عليها از مصیبت فرزندش حسین علیه‌السلام که هر مصیبتی در برابرش کوچک می‌نماید بزرگ‌تر است.
در کتاب خود نفس المهموم، در شرح حادثه‌های روز عاشورا به نقل از طبری آورده‌ام:

شمر بن ذی‌الجوشن جنگ را به آنجا رساند که نیزه‌اش را در خیمه‌ی حسین فرو برد و نعره زد آن آتش را به من بدهید تا این خیمه را با اهلش بسوزانم. زنان جیغ کشیدند و از خیمه بیرون دویدند. حسین علیه‌السلام بر سر شمر فریاد زد: «پسر ذی‌الجوشن تو آتش می‌طلبی که خیمه‌ام را بر اهلش بسوزانی! خدا تو را به آتش بسوزاند.»

أبومخنف می‌گوید: سلمان بن أبی راشد از حمید بن مسلم برای من روايت کرد که به شمربن ذی‌الجوشن گفتم: سبحان الله! این کار به تو نمی‌آید. مگر می‌خواهی این هر دو خصلت را بر خودت بار کنی که هم خود را در عذاب خدا بسوزانی و هم کودک و زنان را به قتل برسانی؟! همین کشتن مردان برای امیرت کافی است.

و نیز مردی به نام شبث بن ربعی نزد شمر آمد. وی حتی پیش از من به فرمان شمر گردن می‌نهاد؛ اما به او گفت تا به حال سخنی زشت‌تر از این حرف تو ندیده‌ام و جایگاهی پست‌تر از این جایگاه تو مشاهده نکرده‌ام. کار تو به جایی رسیده است که زن‌ها را می‌هراسانی. أبومخنف می‌گوید: من شاهد بودم که شمر چگونه شرم‌گین شد و تصمیم گرفت که باز گردد.

مؤلف می‌گوید: همین شمر با وجود اینکه کافری بی‌شرم، احمق و خشک و خشن بود از حرف شبث خجالت کشید و بازگشت؛ اما آن مرد نمایی که به در خانه‌ی امیرالمؤمنین علیه‌السلام و اهل بیت او آمد و آن‌ها را به سوزاندن تهدید کرد، گفت: به خدایی که جان عُمَر در دست اوست سوگند، یا باید بیرون بیاید یا خانه را با هر آنچه در آن است، آتش می‌زنم. به او گفتند: فاطمه علیهاالسلام، دختر و فرزندان و یادگارهای رسول خدا در این خانه هستند. شهادت می‌دهم که حیا نکرد و برنگشت بلکه آنچه اراده کرده بود، انجام داد.

 

📚منبع
بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۱۲۶
فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، ص ۱۰۰

 

لگد زدن دشمن کافر بر حضرت زهرا(س)

(روضه داغ مستندی که نباید هرجایی خوانده شود.)

فَدَعَا بِكِتَابٍ فَكَتَبَهُ لَهَا بِرَدِّ فَدَكَ فَقَالَ فَخَرَجَتْ وَ الْكِتَابُ مَعَهَا فَلَقِيَهَا عُمَرُ فَقَالَ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ مَا هَذَا الْكِتَابُ الَّذِي مَعَكَ فَقَالَتْ كِتَابٌ كَتَبَ لِي أَبُو بَكْرٍ بِرَدِّ فَدَكَ فَقَالَ هَلُمِّيهِ‏ إِلَيَ‏ فَأَبَتْ أَنْ تَدْفَعَهُ إِلَيْهِ فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ وَ كَانَتْ حَامِلَةً بِابْنٍ اسْمُهُ الْمُحَسِّنُ فَأَسْقَطَتِ الْمُحَسِّنَ مِنْ بَطْنِهَا ثُمَّ لَطَمَهَا فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِي أُذُنِهَا حِينَ نُقِفَتْ‏ ثُمَّ أَخَذَ الْكِتَابَ فَخَرَقَهُ فَمَضَتْ وَ مَكَثَتْ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً مَرِيضَةً مِمَّا ضَرَبَهَا عُمَرُ ثُمَّ قُبِضَتْ.

ابوبکر نامه‌ای بدین مضمون برای فاطمه سلام الله علیها نوشت که فدک را به او باز می‌گرداند، فاطمه سلام الله علیها در حالی که نامه را به همراه داشت، بیرون رفت، عُمَر او را دید و گفت: ای دختر محمد! این چه نامه‌ای است که که با خود داری؟ گفت: نامه‌ای است که ابوبکر در مورد بازگرداندن فدک برایم نوشته است.

عُمَر گفت: آن را به من بده، ولی فاطمه نپذیرفت، عُمَر با پایش لگدی به فاطمه زد در حالی که محسن را حامله بود، با این لگد محسن را سقط کرد.

سپس سیلی بر گونه فاطمه سلام الله علیها نواخت. گویا الان می‌نگرم که گوشواره از گوش آن حضرت افتاد و پراکنده شد. عمر نامه را از او گرفت و پاره کرد، حضرت فاطمه سلام الله علیها هفتاد و پنج روز در حالی که از این ضربت عُمَر بیمار شده بود، در دنیا زیست سپس از دنیا رفت.

 

 

📚منبع

الإختصاص، شیخ مفید، ص ۱۸۵

 

 

حضرت فاطمه(س) و فشار در بر پهلویش

هنگامی‌که مهاجمان به خانه علی و زهرا سلام الله علیهما هجوم بردند، مردم جمع شدند تا نظاره کنند و خیابان‌های مدینه از مردان پر شد.

 

📚منبع

شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۵۰

رنج‌های حضرت زهرا(س)، علامه سید جعفر مرتضی عاملی

 

 

 

کتک زدن حضرت زهرا(س)

 

در برخی اسناد آمده است که: فاطمه(س) دستانش را از پشت در داز کرد. آنان با تازیانه به دستان او زدند.

 

📚منبع

بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۳۰، ص ۲۹۳ تا ۲۹۵

رنج‌های حضرت زهرا (س)، علامه سید جعفر مرتضی عاملی

 

 

 

خانه را با ساکنانش آتش بزنید

 

نظام از بزرگان معتزلی اهل سنت گفته است: عُمَر فریاد می‌زد: خانه زهرا(س) را با ساکنانش به آتش بکشید.

 

 

📚منبع
الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج ۱، ص ۸۴

رنج‌های حضرت زهرا(س)، علامه سید جعفر مرتضی عاملی

 

 

 

قنفذ با تازیانه زد

نصی دلالت بر این دارد که بی بی در حال تلاش برای این بوده که مولا را نبرند.
فاطمه(س) در کنار در بین شوهرش و مهاجمان حائل شد. قنفذ با تازیانه او را زد.

 

 

📚منبع
الاحتجاج، شیخ طبرسی، ج ۱، ص ۲۱۲

رنج‌های حضرت زهرا(س)، علامه سید جعفر مرتضی عاملی

 

 

 

عُمَر در را شکست

چون به جلوی در رسیدیم، فاطمه به محض دیدن آنان، در را به رویشان بست و شک نداشت که کسی بدون اجازه‌اش بر او وارد نخواهد شد. عُمَر لگدی به در کوبید و آن را -که از چوب خرما بود- شکست. سپس وارد شدند.

 

 

📚منبع
تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۶۷

رنج‌های حضرت زهرا(س)، علامه سید جعفر مرتضی عاملی

 

 

 

فاطمه(س) را با تازیانه زد

فاطمه(س) بین شوهرش و مهاجمان قرار گرفت. قنفذ او را با تازیانه زد (چنان‌که هم‌چون بازوبند به دور بازویش حلقه زد).

ابوبکر به دنبال قنفذ فرستاد که زهرا(س) را بزند. قنفذ زهرا(س) را وادار کرد که به لنگه در خانه‌اش پناه برد. (نقل دیگر: او را هُل داد.) قنفذ درب را به درون راند. یکی از دنده‌های پهلوی زهرا(س) شکست و فرزندش را سقط کرد.

 

 

📚منبع
الاحتجاج، شیخ طبرسی، ج ۱، ص ۲۱۲

رنج‌های حضرت زهرا(س)، علامه سید جعفر مرتضی عاملی

 

 

 

نقش قنفذ و مغیره در جنایت

مجلسی اول در شرح کتاب من لا یحضره الفقیه، آنگاه که به موضوع شهادت فاطمه سلام الله می‌رسد، می‌گوید: سبب شهادت زهرا سلام الله این بود که عُمَر به هنگام درخواست بیعت علی علیه‌السلام با ابوبکر، در را به شکم او زد و قنفذ غلام عُمَر به اذن او، زهرا سلام الله را با تازیانه زد.

داستان این ماجرا نزد عامه و خاصه مشهور است و مفصل آن در کتاب سلیم بن قیس هلالی آمده است. در اثر همین ضربت پسری سقط شد که محسن نام داشت. نام او در کتاب الارشاد مفید مذکور است.

مجلسی دوم در یک روایت دیگر آورده که عُمَر، فاطمه سلام الله را با تازیانه زد. زهرا سلام الله در اثر همین ضربت مُرد. وقتی که از دنیا رفت، جای تازیانه همچون حلقه بازوبند روی بازویش باقی بود.

فاطمه سلام الله اجازه نداد که علی علیه‌السلام را ببرند تا اینکه او را پشت در فشردند. در اثر این فشار فرزندش را که رسول خدا صلی الله محسن نامیده بود، سقط کرد و هم در اثر آن از دنیا رفت.

در یک روایت دیگر آمده: مغیرة بن شعبه به دستور عُمَر در را به شکم زهرا سلام الله زد چنان که محسن را سقط کرد. پس علی علیه‌السلام را به مسجد بردند.

 

 

📚منبع
کشف المحجه، ابن طاووس، ص ۱۱۵
روضةالمتقین، محمدتقی مجلسی، ج ۵، ص ۳۴۲
جلاءالعیون، علامه مجلسی، ج۱، ص ۱۹۳-۱۹۴

رنج‌های حضرت زهرا(س)، علامه سید جعفر مرتضی عاملی

 

 

 

آتش زدنِ در، آسیب دیدن فاطمه(س) و سِقط شدن محسن(ع)

در برخی منابع قدیمی شیعه نقل شده است که در واقعه هجوم به خانه فاطمه، درِ خانه را آتش زدند و فاطمه(س) آسیب دید و جنینش سِقط شد. در کتاب سلیم بن قیس آمده است خلیفه دوم تهدید خود را عملی کرد و درِ خانه فاطمه(س) را آتش زد و وارد خانه شد و وقتی با مقاومت فاطمه(س) روبه‌رو گردید با غلاف شمشیر به پهلوی او زد.

همچنین در کتاب اثبات الوصیه منسوب به علی بن حسین مسعودی مورخ قرن چهارم آمده است: به خانه هجوم بردند و درِ آن را آتش زدند و علی(ع) را به زور بیرون بردند و سرور زنان را پشت در فشار دادند، به طوری‌که محسن سِقط شد.در نقل دلائل الامامه آمده است خلیفه دوم به قنفذ دستور داد فاطمه(س) را بزند.

عیاشی، محدث شیعه در عصر غیبت صغرا نیز گفته است دومی با لگد به درِ خانه، که از شاخه‌های نخل درست شده بود، کوبید و آن را شکست و وارد خانه شد و علی(ع) را کتف بسته بیرون برد.

 

 

📚منبع
اسرار آل محمد(ص)، سلیم بن قیس، ج۱، ص۱۵۰
اثبات الوصیه، مسعودی، ص۱۴۶
دلائل الامامه، طبری، ص۱۳۴
تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۷

اشتراک گذاری پست

مطالب مرتبط

خروج کاروان از کربلا/3
خروج از کربلا

خروج کاروان از کربلا/3

خروج کاروان از کربلا/3     موضع‌گیری قاطع و شجاعانه ابن‌عفیف در برابر سخنان عبیدالله بن زیاد مرحوم شیخ مفید در کتاب ارشاد می‌نویسد: ابن

ادامه مطلب
روز مباهله
روز مباهله

روز مباهله

روز مباهله     مباهله؛ روز برتری اسلام پس از فتح مکه معظمه و طائف و مسلمان شدن اهالی یمن و عمان، تقریباً تمامی مناطق

ادامه مطلب
ولادت امام کاظم(ع)
ولادت امام موسی کاظم (ع)

ولادت امام کاظم(ع)

ولادت امام کاظم(ع)     علامت ولادت حضرت رسالت و امامان بعد از او شیخ کلینی و صفار و دیگران از ابوبصیر روایت کرده‌اند که

ادامه مطلب