گریز روضه حضرت عباس(ع)؛ ابوذر و مشک آب

گریز روضه حضرت عباس(ع) ابوذر و مشک آب؛ در یکی از سفرها ابوذر از قافله رسول خدا(ص) جا ماند. هوا هم بسیار گرم و سوزان بود ابوذر هم به شدت تشنه بود همانطور که می‌رفت به سنگی برخورد کرد که مقدار کمی آب باران در آن جمع شده بود با خود گفت بهتر است این آب را به پیغمبر(ص) برسانم تا او اول سیراب گردد. آب‌ها را در مشکی که داشت ریخت و با همان حالت تشنگی و عطش به راه افتاد تا از دور چشمش به سیا...

گریز روضه حضرت عباس (ع) امیرالمومنین(ع) فرمود: این زینب(س) امانت من نزد توست

گریز روضه حضرت عباس (ع) امیرالمومنین(ع) فرمود: این زینب(س) امانت من نزد توست؛ هنگام احتضار امیرالمؤمنین(ع) فرزندانش را جمع کرده مشغول وصیت به آنها شد. زینب(س) نزد پدر بزرگوارش شتافت و عرض کرد پدر جان می‌خواهم یکی از برادرانم برای حفظ و حراست من متعهد شود. حضرت فرمود: «دخترم این‌ها برادرانت هستند هر کدام را خواستی برای این کار انتخاب کن. این حسن(ع) و این حسین(ع) است.» عرض کرد حسن(ع)...

شهادت حضرت عباس(ع) و برادرانش در نقل الفتوح

شهادت حضرت عباس(ع) و برادرانش در نقل الفتوح؛ پس، برادر ديگر اميرالمؤمنين حسين* (ع) عثمان بن على كه مادر او امّ البنين دختر جزام بن خالد العامرىّ [بود] بيرون آمد و بر آن قوم حمله كرده با ايشان مى‏‌جنگید. از آن طايفه مى‏‌زد و مى‌‏كشت تا شهيد شد- رحمة اللّه عليه. بعد از آن برادر او جعفر بن على برادر بطنى او جنگ آغاز نهاده چند كس را از ايشان بينداخت و عاقبت شهيد شد- رحمة اللّه عليه. ...

عباس علیه السلام را وقتی بدنش از حرکت افتاد به شهادت رساندند (نقل تاریخ)

عباس علیه السلام را وقتی بدنش از حرکت افتاد به شهادت رساندند (نقل تاریخ)؛ الاِرشاد: حَمَلَتِ الجَماعَةُ عَلَى الحُسَينِ عليه السلام فَغَلَبوهُ عَلى عَسكَرهٍ، وَاشتَدَّ بِهِ العَطَشُ، فَرَكِبَ المُسَنّاةَ يُريدُ الفُراتَ و َبَينَ يَدَيهِ العَبّاسُ أخوهُ، فَاعتَرَضَتهُ خَيلُ ابنِ سَعدٍ و فيهِم رَجُلُ مِن بَنى دارِمٍ، فَقالَ لَهُم: وَيلَكُم، حولوُا بَينَهُ و بَينَ الفُراتِ و لا تُمَكِّنو...

لقب سقایی حضرت عباس علیه السلام

لقب سقایی حضرت عباس علیه السلام؛ مشکل آب عمر سعد با همراهان وارد کربلا شد و ابن زیاد پی در پی برای او نیرو می فرستاد. در روز ششم محرم لشکری بیست و دو هزار نفره تحت فرمان داشت. در روز هفتم از عبیدالله نامه ای دریافت کرد که دستور داده بود نگذارند امام حسین علیه السلام و یارانش از آب فرات استفاده کنند‌. ابن سعد شخصی به نام عمروبن حجاج زبیدی را به فرماندهی سپاهی بر شریعه فرات گمارد و از ...

شهادت حضرت عباس (ع)

شهادت حضرت عباس (ع)؛ وقتی كه ابالفضل تنهائى برادر را ديد آمد خدمت حضرت امام حسین(ع) و گفت: قال يا أخي: «هل من رخصة؟ ؛ يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من می‏دهى؟» فبكى الحسين ع بكاء شديدا : امام حسين عليه السلام گريه شديدى كرد. ثم قال يا أَخِي: «أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي»‏ بعد فرمود: «اى برادر! تو پرچمدار منى، اگر تو شهيد بشوی لشكر من از هم می پاشد.» ...

روضه قطع یدین حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام

روضه قطع یدین حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام مشک را پر آب نمود و بر کتف راست افکند و از شریعه بیرون شتافت تا مگر خویش را به لشکرگاه برادر برساند و کودکان را از زحمت تشنگی برهاند. لشکر که چنین دیدند راه او را گرفتند و از هر جانب او را احاطه کردند و آن حضرت مانند شیر غضبان بر آن منافقان حمله می‌کرد و راه می‌پیمود. ناگاه نوفل ازرق و به روایتی زیدبن ورقاء کمین کرده از پشت نخلی بیرون آمد...

روضه مختصر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام

روضه مختصر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام؛ ارباب مقاتل گفته اند که چون آن جناب تنهایی برادر خود را دید به خدمت برادر آمده عرض کرد: ای برادر! آیا رخصت می‌فرمایی که جان خود را فدای تو گردانم؟ حضرت از استماع سخن جانسوز او به گریه آمد و گریه سختی نمود، پس فرمود: «ای برادر! تو صاحب لوای منی چون تو نمانی کسی با من نماند.» ابوالفضل علیه السّلام عرض کرد: سینه‌ام تنگ شده و از زندگانی دنیا...

وای از ضایع شدن ما بعد از تو (حضرت عباس)

وای از ضایع شدن ما بعد از تو (حضرت عباس)؛ از عالم فاضل شیخ کاظم سبتی شنیدم که می‌فرمود: بعضی از علما موثّق نزد من آمدند و فرمودند: ما فرستاده عباس (ع) هستیم او را در خواب دیده‌ایم که بر تو عتاب می‌کرد و می‌فرمود: شیخ کاظم سبتی مصیبت مرا نمی‌خواند عرض کردیم: ایشان مداوما مصیبت شما را می‌خواند. ایشان فرمودند: بگو این مصیبت را بخواند که سواره هنگامی که بر زمین بیافتد دستها را سپر می‌کند...

چگونگی شهادت حضرت عباس(ع) به بیان حضرت علی(ع)

چگونگی شهادت حضرت عباس(ع) به بیان حضرت علی(ع)؛ روزی ام البنين وارد اتاق شد. علی عليه السلام را ديد كه عباس خردسال را روی پاهايش نشانده، آستين‌های كودک را بالا زده و بازوانش را می‌بوسد و به شدت می‌گريد.‌ ام البنين(س) حيران و نگران علت را پرسيد. علی عليه السلام با اندوه پاسخ داد: به اين دو دست نگاه می كردم و آنچه بر سرشان می‌آيد، به ياد می‌آوردم. تعجب‌ ام البنين(س) به ترس تبديل شد. مگر ...

Template Design:Dima Group