فضائل امام جواد(ع)/1
نمونههایی از سخاوت امام جواد علیهالسلام
امام علیه السلام در آغاز هر ماه صدقه میداد. (۱)
آنچه به دست میآورد عمدهاش را به علویان اختصاص میداد.
مقداری از بیت المال که به ایشان پرداخت میشد را نیز انفاق میکرد.
همچنین درآمدهای ناشی از موقوفات اجداداش را که خود شخصاً بر روی باغها و مزارع آنها کار میکرد، صرف اهداف عالیه خود و نیازهای جامعه اسلامی میکرد.
درآمد آنچه را که امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در مدینه وقف نموده و در اختیار امام علیهالسلام بود را نیز بین خویشاوندان و فقرا تقسیم مینمود .
همچنین هنگامی که قصد داشت بغداد را به سوی مدینه ترک کند، هر آنچه داشت در راه خدا انفاق کرد.
اسماعیل بن عباس هاشمی میگوید از تنگی معشیت نزد امام علیهالسلام شکایت نمودم. امام علیهالسلام قطعهای طلای خالص که وزنش ۱۶ مثقال بود به من داد.(۲)
مردی به حضور امام جواد علیهالسلام رسید و عرض کرد: مرا به اندازه مروت خودتان احسان کنید. امام علیهالسلام فرمودند: «اکنون در وسعت من نیست.»
سائل عرض کرد پس به مقدار مروت و مردانگی خودم احسان فرمائید. امام علیهالسلام به خدمتگزار خود فرمود: «مبلغ دویست دینار به او عطا کنید.»(۳)
در روایتی آمده است امام جواد علیهالسلام در سن سه یا چهار سالگی بود که پدر بزرگوارش امام رضا(علیهالسلام) به او مرقوم فرمود: «باید بخشش و بذل و عطای تو کمتر از پنجاه درهم نباشد و بیشتر از آن در اختیار توست.»
از این رو حضرتش به هر فقیر و بینوا این مقدار و بیشتر عطا میفرمود و جایزههای چندین هزار درهمی داشت که طبق اخبار روایت شده به جهت جود و بخششی که حضرتش داشته او را جواد و بخشنده گفتهاند.(۴)
امام علیه السلام با اینگونه بخشش به شیعیانش آموخت که دنیا را باید برای آخرت خواست و مال را برای انفاق در راه خدا فراهم کرد.(۵)
📚منبع
(۱) الدروع الواقیه، ابن طاووس، ص ۴۲
(۲) الخرایج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج ۱، ص ۱۰۵
(۳) حلیةالابرار، سیدهاشم بحرانی، ج ۲، ص ۴۰۸
درس زندگی از سیره عملی حضرت جواد علیهالسلام، حمیدرضا کفاش
(۴) محمد بن علی علیهالسلام، امام جواد، مرضیه محمدزاده، ص ۳۱۵
(۵) همان، ص ۵۷
علم و ادب امام جواد(ع)
سخنان و مناظرات امام جواد(ع) و حل مشکلات بزرگ علمی و فقهی توسط آن حضرت تحسین و اعجاب دانشمندان و پژوهشگران اسلامی اعم از شیعه و سنی را برانگیخته و آنان را به تعظیم در برابر عظمت علمی امام واداشته است و هر کدام او را به نحوی ستودهاند.
به عنوان نمونه استاد شیعه شیخ مفید از آن حضرت چنین یاد میکند: «مأمون شیفته او شد، زیرا میدید که او با وجود سن کم از نظر علم و حکمت و ادب و کمال عقلی به چنان رتبه والایی رسیده که هیچیک از بزرگان علمی آن روزگار بدان پایه نرسیدهاند.»(۱)
جاحظ عثمانی معتزلی که از مخالفان خاندان علی(ع) بود، امام جواد(ع) را در شمار ۱۰ تن از طالبیان آورده که درباره آن چنین گفته است؛ هر یک از آنان عالم، زاهد، عبادت پیشه، شجاع، بخشنده، پاک و پاک نهادند.
برخی از آنان خلیفه و برخی نامزد خلافت میباشند و تا ۱۰ تن هر یک فرزند دیگری است آنان عبارتند از: حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی. هیچ یک از خاندانهای عرب و عجم دارای چنین نصب شریفی نیستند.(۲)
📚منبع
(۱) الارشاد، شیخ مفید، ص۳۱۹؛ روضةالواعظین، فتال نیشابوری، ص۲۶۱
(۲) نگاهی به زندگی سیاسی امام جواد(ع)، مرتضی العاملی، سید جعفر، ترجمه سید محمد حسینی، ص ۱۰۶
همنشینی امام جواد(ع) با همه اقشار جامعه
امام جواد(ع)، برتری انسانها را به واسطه علم آنان میدانست نه به واسطه نسب و نژاد. از او نقل شده است که: «الشَّریفُ کلُّ الشَّریفِ مَن شَرّفَه عِلْمُه.»
«با شرافتترین از همه شریفها کسی است که شرفش به واسطه علمش باشد.» از اینرو، به طبقات پایین جامعه از جمله بردگان توجه داشت و با آنان نشست و برخاست میکرد. برخی از نویسندگان حدود ۱۰ تن از اصحاب آن حضرت را از بردگان بر شمردهاند. نقش انگشتری او، «حَسْبِی اللَّهُ حَافِظِی» به معنای «بس است مرا خدایی که حافظ من است» بوده است.
📚منبع
کشف الغمه، اربلی، ج۲، ص۳۵۰
مکارم الاخلاق، شیخ طبرسی، ص۹۱
خبر از نهان
از حسین مکاری نقل شده که گفت زمانیکه امام محمد تقی(علیهالسّلام) در بغداد بود وارد بغداد شدم. دیدم که حضرت نزد خلیفه در نهایت جلالت است، با خودم گفتم که حضرت جواد(علیهالسّلام) با این مقام و مرتبهای که اینجا دارد و از حیث جلال و طعامهای لذیذی که در اختیار دارد، دیگر به مدینه بر نخواهد گشت.
همین که این خیال در خاطر من گذشت دیدم آن جناب سر به زیر افکند، سپس سر بلند کرد در حالی که رنگ مبارکش زرد شده بود فرمود: «ای حسین! نان جو با نمک نیم کوب در حرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نزد من بهتر است از آن چه که در اینجا مشاهده میکنی.»
📚منبع
الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج ۱، ص ۳۸۳
امامت امام جواد(ع) در کودکی
امام جواد(ع) در حدود ۸ سالگی به امامت رسید. به دلیل پایین بودن سن وی، میان شیعیان درباره امام پس از حضرت رضا(ع) اختلاف شد. برخی به دنبال عبدالله بن موسی، برادر امام رضا(ع) رفتند، اما طولی نکشید او را شایسته امامت ندانستند و از او روگرداندند. برخی به احمد بن موسی برادر دیگر حضرت رضا(ع) گرویدند و شماری نیز به واقفیه پیوستند. با این حال، بیشتر اصحاب علی بن موسی الرضا(ع) به امامت فرزندش جواد(ع) معتقد شدند.
منابع علت این اختلاف را کودکی جوادالائمه(ع) دانستهاند. به گفته نوبختی علت پیدایش این اختلاف، آن بود که آنان بلوغ را از شرایط امامت میدانستند.
البته این مسئله در زمان حیات امام رضا(ع) نیز مطرح بود. حضرت رضا(ع) در واکنش به کسانی که خردسالی جوادالائمه را مطرح میکردند به نبوت حضرت عیسی(ع) در کودکی استناد میکرد و میفرمود: «سن عیسی هنگامی که نبوت به وی عطا شد کمتر از سن فرزند من بوده است.»
همچنین در پاسخ به کسانی که شبهه کودکی امام جواد(ع) را مطرح میکردند، به آیاتی از قرآن درباره نبوت حضرت یحیی در کودکی و سخن گفتن حضرت عیسی در گهواره استناد میشد. خود او نیز در پاسخ به کسانی که مسئله سن او را مطرح میکردند، به جانشینی حضرت سلیمان به جای حضرت داود، در کودکی اشاره میکرد و میگفت: «هنگامی که حضرت سلیمان(ع) کودکی بیش نبود و گوسفندان را به چرا میبرد، حضرت داود(ع) او را جانشین خود کرد؛ اما علمای بنیاسرائیل آن را انکار میکردند.»
📚منبع
فرق الشیعه، نوبختی، ص۸۸
مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۴، ص۳۸۳
کافی، شیخ کلینی، ج ۱، ص ۳۲۲
من هم مانند علی(ع) ۹ سال دارم
علی بن اسباط میگوید: روزی به امام جواد علیهالسلام عرض کردم: ای مولای من! مردم به کوچکی سن شما ایراد میگیرند و به این جهت از پذیرفتن امامتتان سر باز می زنند.
امام در پاسخ فرمودند: «چرا آنان این نکته را بر من ایراد میگیرند؟ به خدا سوگند! خداوند متعال به پیامبرش صلی الله علیه و آله فرمود»: «قُل هذِهِ سَبیلی اَدْعُو ا الی اللهِ عَلی بَصیرةٍ اَناومَنِ اتَّبَعَنی.» (۱)؛ «بگو: این راه من است! من و هر کسی که پیرو من باشد، با بصیرت کامل، [همه مردم را] به سوی خدا دعوت میکنیم.»
«و غیر از علی علیهالسلام در اول اسلام، کسی از رسول الله صلی الله علیه و آله پیروی نکرد. و آن حضرت در آن هنگام ۹ ساله بود و من هم ۹ سال دارم. [که با بصیرت کامل مردم را به سوی خدا هدایت میکنم؟»(۲)
📚منبع
(۱) سوره یوسف،آیه ۱۰۸
(۲)تفسیرقمی، ج۱، ص۳۵۸
کودک بودن امام جواد(ع) در امامتش، مشکل ایجاد نمیکند
روزی صفوان بن یحیی به حضرت رضا علیهالسلام عرضه داشت: قبل از آنکه خداوند متعال فرزندت – حضرت ابوجعفر – را به شما عطا کند، میفرمودید که خداوند به من پسری خواهد بخشید. اینک خداوند متعال او را به شما ارزانی کرد و چشم ما به جمالش روشن شد. حال میپرسیم، – خدای نکرده – اگر خبری شد [و شما از دنیا رفتید!] بعد از شما ما به چه کسی رجوع کنیم؟
امام رضا علیهالسلام به فرزندش حضرت جواد علیهالسلام – که پیش رویش ایستاده بود – اشاره کرد. صفوان بن یحیی با کمال تعجب گفت: ایشان که کودکی سه ساله هستند؟! [چطور میشود یک کودک امام باشد؟]
امام فرمودند: «و ما یضره من ذلک شی ء قد قام عیسی بالحجه و هو ابن ثلاث سنین.»
«کودک بودن او در امامتش مشکل ایجاد نمیکند، عیسی علیهالسلام در سه سالگی به حجیت الهی قیام نموده [و به نبوت رسید].»
📚منبع
تفسیرالمیزان، علامه طباطبایی، ج۱۴، ص۵۵
ما به يحيای پيامبر(عليهالسلام) در دوران كودكی فرمان نبوت داديم
روزی، علی بن اسباط (يكی از شيعيان كوفی) در دوران كودكی امام جواد(عليهالسلام) به حضور آن حضرت شرفياب شد. او میگويد: من دقيقا به قد و قامت آن بزرگوار خيره شده و قيافه و حركات و سكناتش را زير نظر داشتم تا در موقع مراجعت، شكل و شمايل امام جواد(عليهالسلام) را بهتر برای يارانم در مصر نقل كنم. درست در همين هنگام كه با اين انديشه به او نگاه میكردم، آن حضرت نشست و رو به سوی من كرد و گفت:
«ای علی بن اسباط! خداوند كاری را كه در مسئلهی امامت كرده، همانند كاری است كه در مسئلهی نبوت انجام داده است.» در قرآن میفرمايد: «و آتيناهُ الحكمَ صبيًّا (مريم/۱۲).»
ما به يحيای پيامبر(عليهالسلام) در دوران كودكی فرمان نبوت داديم.» و میفرمايد: «حتي اِذا بَلَغَ اَشُّدَّهُ و بَلَغَ اربعينَ سَنَةً. (احقاف/۱۵)»
«تا زمانی كه به كمال قدرت و رشد عقلی برسد و به چهل سالگی بالغ گردد.با توجه به اين آيات همانگونه كه ممكن است خداوند متعال حكمت را به انسانی در كودكی بدهد، در قدرت اوست كه آن را در چهل سالگی بدهد.» و به اين ترتيب هرگونه شك و شبهه را در مورد امامتش از ذهن علی بن اسباط زائل نمود.
📚منبع
اصول کافی، شیخ کلینی، ج۱، ج۴۹۴
الثاقب فی المناقب، ابن حمزه طوسی، ج۱، ص۵۱۳
زنده كردن گاو مرده توسط امام جواد(ع)
در سفر امام جواد(ع) از مدينه به بغداد، وقتی حضرت به سرزمين زباله [منطقه واقع در نزديكی كوفه رسيدند] زن ضعيفی را مشاهده كردند كه بر بالای جسد گاوی مرده در كنار راه نشسته و گريه میكند؛ حضرت علت گريستن زن را از او پرسيد.
زن در جواب گفت: يا بن رسول الله، من زنی ضعيفم، قدرت هيچ كاری را ندارم و اين گاو همه سرمايه زندگیام بود كه اكنون مرده است.
حضرت فرمود: «اگر خدای متعال آن را زنده كرد چه خواهی كرد؟»
عرض كرد ای پسر رسول خدا همواره سپاسگزار او خواهم بود.
آنگاه حضرت دو ركعت نماز بر جای آورد و دعا كرد؛ سپس با پای مبارک خود به پهلوی گاو زد و حيوان زنده شد.
در اين هنگام زن فرياد زد كه اين آقا عيسی بن مريم است.
حضرت فرمود: «نه، بلكه او بندهای از بندگان مورد عنايت خداست، اين از اوصيای پيامبران است.»
📚منبع
الثاقب فی المناقب، ابن حمزه طوسی، ص ۵۰۳
مسند الامام الجواد(ع)، عطاردی قوچانی، ص ۱۲۵
خاک به برکت دست امام جواد(ع) طلا شد
از اسماعیل بن عباس هاشمی نقل شده که گفت: روز عیدی خدمت حضرت جواد ـ علیهالسّلام ـ رفتم و از تنگی معاش خود نزد حضرت شکایت کردم، آن حضرت از محل نماز خود یک مشت خاک برداشت.
خاک به برکت دست آن حضرت پاره طلایی گداخته شد پس آن را به من عطا کرد و من به بازار بردم که ۱۶ مثقال بود.
📚منبع
الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج ۱، ص ۳۸۳
میوه دادن درخت سدر
هنگامی که امام جواد ـ علیهالسّلام ـ با امالفضل همسر خود از بغداد به مدینه مراجعت میفرمود، در کوفه به خانه مسیب رسید و آن هنگام غروب آفتاب بود. پس حضرت داخل مسجد شد و در صحن مسجد درخت سدری بود که میوه نمیداد، حضرت کوزه آبی طلبید و در زیر آن درخت وضو گرفت و نماز مغرب را به صورت جماعت به جا آورد.
وقتی که مردم کنار درخت آمدند، دیدند که میوه بسیار خوبی دارد. تعجب کردند و از سدر آن خوردند، دیدند که شیرین است و دانه ندارد، سپس مردم با آن حضرت وداع کردند و ایشان به مدینه تشریف بردند.
📚منبع
کشف الغمه، إربلی، ج ۲، ص ۳۵۷
آگاهی امام جواد(ع) از حال درونی افراد
امام معصوم، به اذن الهی از همه اخبار آشکار و مخفی عالم آگاهی دارد و میتواند بر احوال درونی افراد نیز اطلاع یابد. همه عالم در محضر اوست و به خصوص از حال دوست داران خویش آگاهی داشته و نسبت به آن دغدغه دارند. از جمله در مورد امام جواد(ع) داستانهای متعددی نقل شده است که احاطه علمی حضرت نسبت به حال و افکار درونی افراد موجب یقین آنها به امامت ایشان شده است.
شخصی نقل میکند صبح روزی که حضرت جواد(ع) با دختر مأمون عروسی کرده بود، اولین کسی بودم که خدمت آن حضرت رسیدم و شب دوایی خورده بودم و در اثر خوردن دارو در شب قبل، تشنه شده بودم، ولی نمیخواستم آب طلب کنم، پس حضرت جواد(ع) در روی من نگاهی کرده فرمود: «چنین میبینم که تشنهای؟»
گفتم: آری. فرمود: «ای غلام آبی برای ما بیاور!» من پیش خود گفتم: هم اکنون آب زهرآلودی برایش میآورند و از این رو غمناک شدم، پس غلام آمد و آب آورد، حضرت به روی من لبخندی زد و فرمود: «ای غلام آب را به من ده.» پس آب را گرفته آشامید، سپس به من داد و من آشامیدم و یک بار دیگر هم همین اتفاق افتاد.
پس گفتم: وَ اللَّهِ إِنِّی أَظُنُّ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ یَعْلَمُ مَا فِی النُّفُوسِ کَمَا تَقُولُ الرَّافِضَة.
به خدا من گمان دارم که همانطور که شیعیان میگویند حضرت جواد از آنچه در دلهااست آگاه است.
📚منبع
ارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص ۲۹۲
هدایت گمراهان با آیات الهی توسط امام جواد(ع)
قاسم بن عبدالرحمن به مذهب زیدیه گرایش داشت، اما با شنیدن آیاتی از قرآن که امام جواد علیهالسلام بر وی قرائت کرد، با حقیقت آشنا شده و به امامت امام جواد علیهالسلام و سائر ائمه اعتقاد پیدا کرد.
او در این مورد میگوید: من زمانی به مذهب زیدیه تمایل داشتم تا اینکه به بغداد سفر کردم و مدتی آنجا بودم، در همان ایام روزی در یکی از خیابانهای بغداد، دیدم مردم با شور و شوق وصف ناپذیری به یک نقطه معلومی متوجه هستند؛ بعضی میدوند، بعضی بالای بلندیها میروند، بعضی ایستاده و آنجا را تماشا میکنند. پرسیدم: چه خبر است؟ گفتند: ابن الرضا! (حضرت جواد فرزند امام رضا علیهالسلام) میآید. گفتم: من هم باید او را ببینم. تا آنکه حضرت جواد علیه السلام سوار بر قاطر نمایان شد.
من همچنان که به او خیره شده بودم، پیش خودم گفتم: خداوند گروه امامیه را از رحمت خود دور کند، آنها اعتقاد دارند که پروردگار متعال، اطاعت این جوان را بر مردم واجب گردانیده است! همین که این اندیشه در ذهن من خطور کرد، آن حضرت راهش را به سوی من کج کرد و رو به من کرده، این آیه را قرائت کرد: «اَبَشَرًا مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ اِنَّا اِذًا لَفی ظَلالٍ و سُعُرٍ.» (۱)
«[قوم ثمود گفتند:] آیا ما بشری از جنس خود را پیروی کنیم؟ در این صورت ما در گمراهی و جنون خواهیم بود.»
با شنیدن این آیه – که از دل من گواهی میداد – با خود اندیشیدم که: مثل اینکه او ساحر و پیشگو است که از اندیشههای نهانی من خبر میدهد؟ حضرت جواد علیهالسلام دوباره مرا خطاب کرده و این آیه را تلاوت فرمود: «ءَاُلقِیَ الذِّکرُ عَلَیهِ مِن بَینِنا بَل هُوَ کَذّابٌ اَشِرٌ.» (۲)
«آیا از میان ما تنها بر او وحی نازل شده؟! نه، بلکه او آدم بسیار دروغگو و خودپسندی است.»
وقتی که متوجه شدم حضرت جواد علیهالسلام واقعا از اندیشههای قلبی من خبر میدهد و این برای افراد عادی ممکن نیست، فهمیدم که او ولی خدا و امام مسلمین است. بعد از آن از مذهب زیدیه دست برداشته، اعتقادم به آن بزرگوار کامل شد و به امامت حضرتش اقرار کرده و اعتراف نمودم که او حجت خدا بر مردم است.(۳)
📚منبع
(۱) سوره قمر آیه ۲۴
(۲) سوره قمر آیه۲۵
(۳) کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، ج۳، ص۲۱۶
معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خویی، ج۱۵، ص۲۶