چادر فاطمه(س)
شد یهودی ز نخ چادرت اسلام شناس
نقل است که علی(ع) از شخصی یهودی قدری جو به عنوان قرض خواست و او از آن حضرت، بعنوان گرو چیزی خواست. آن جناب چادر فاطمه را که از پشم بود به او رهن داد و یهودی آن را در خانه خود برد و در اطاقی گذارد، چون شب شد، زن او داخل آن اطاقی که چادر فاطمه در آن بود، شد و نور مشتعل بر افروختهای را دید که همه اطاق را روشن کرده، پس به نزد شوهر خود رفت و به او خبر داد که چنین نور بزرگی را در آنجا دیده.
شوهر یهودی او تعجب کرد. فراموش کرده بود که چادر فاطمه را در آنجا گذارده. شتابان از جا برخاست و در آن اطاق داخل شد. دید روشنی و شعاع چادر را که از نزدیک مانند ماه شب چهارده میدرخشد و خانه را پر کرده. خوب نظر کرد در آنجایی که چادر را گذارده بود. از روی تعجب دانست که این نور از چادر فاطمه درخشان است. از خانه بیرون رفت و خویشان و نزدیکان خود را خبر کرد. هشتاد نفر یهودی در آن خانه جمع شدند و از دیدن آن نور همه ایشان مسلمان شدند.
📚منبع
جُنةُ العاصمه، در بیان پاره ای از مناقب حضرت فاطمه(س)، میرجهانی طباطبایی، ص ۳۵۲
خرائج و الجرائح، راوندی، ج ۲۳، ص ۵۳۷
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۳۰
ای دوستان فاطمه! علیهاسلام به رشتههای چادر او بیاویزید
عَن النبی صلی الله علیه و اله: إنَّ اللهَ تَعالى إذا بَعَثَ الخَلائِقَ مِنَ الاَوَّلينَ وَ الآخَرينَ نادى مُنادي رَبَّنا مِن تَحتِ عَرشِه:يا مَعشَرَ الخَلائِقَ غُضُّوا أبصارَكُم لِتَجوزَ فاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَدٍ سَيِدَةُ نِساءِ العالَمينَ عَلَى الصِراطِ .
(فَيَغِضُ الخَلائِقُ كُلُهُم أبصارَهُم ، فَتَّجُوزُ فاطِمَةُ عَلى الصِراطِ) لا يَبقى أحَدٌ فِي القيامَةِ إلّا غَضَّ بَصَرَهُ عَنها إلا مُحَمَّدٍ وَ عَلياً وَ الحَسَنَ وَ الحُسَينَ وَ الطاهِرُونَ مِن أولادِهِم فَإنَّهُم مَحارِمُها، فَإذا دَخَلَت اَلجَّنَةَ بَقي مِرطُها مَمدُوداً عَلَى الصِراطِ، طَرفٌ مِنهُ بِيَدِها وَ هِيَ فِي الجَنَّةِ ، وَ طَرفٌ في عَرصات القيامَةِ.
فَيُنادي مُنادي رَبِّنا: يا أيُّهَا المُحِبُونَ لِفاطِمَةَ تَعَلَّقُوا بِأهدابِ مِرطِ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساءِ العالَمين، فَلا يَبقى مُحِبٌ لِفاطِمَةَ إلّا تَعَّلَقَ بِهَدبَةٍ مِن أهدابِ مِرطِها ، حَتّى يَتَعَلَّقُ بِها أكثَرُ مِن ألفِ فِئامٍ وَ ألفِ فِئامٍ و ألفِ فِئامٍ.
قالوا: وَ كَم فِئامٍ واحِدٍ يا رَسُولَ الله؟ قال: أَلفٌ ألفٌ یَنجُونَ بِها مِنَ النّارِ.
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نقل است که فرمودند: «هنگامی که خداوند متعال مخلوقات اولین و آخرین را بر میانگیزد، منادی پروردگارمان از زیر عرش ندا میدهد»:
«ای خلائق! چشم بربندید تا فاطمه دختر محمد، سرور زنان عالم از صراط بگذرد. تمام خلائق چشم میپوشند و فاطمه از صراط میگذرد جز محمد، علی، حسن و حسین و فرزندان پاک آنها که محارم او هستند، کسی باقی نمیماند مگر اینکه چشمهای خود را میبندند.»
هنگامی که فاطمه سلام الله علیها وارد بهشت میشود، چادرش بر صراط کشیده میشود.
یک طرف آن به دست او و طرف دیگر در بهشت و طرف دیگر در عرصات قیامت پهن است. سپس منادی پروردگارمان ندا میدهد:
«ای دوستداران فاطمه! به ریشههای چادر فاطمه بیاویزید.»
دوستداری باقی نمیماند مگر اینکه به ریشههای چادر او چنگ میزند.
تا اینکه بیشتر از هزار فئام و هزار فئام و هزار فئام به چادر او میآویزند.
صحابه عرضه داشتند: ای رسول خدا! یک فئام چقدر است؟
فرمودند: «یک میلیون نفر که به سبب او از آتش نجات مییابند.»
📚منبع
بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد ۸، صفحه ۶۸
فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۶۹
برترین خیر برای زنان از منظر بانوی دو عالم
علی علیه السلام میفرمایند:
«خدمت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بودیم، آن حضرت پرسید چه چیزی برای زنان نیکو و رواست؟»
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: «خیر للنساء أن لا یرین الرجال و لا یراهنّ الرجال.»
«آنچه برای زنان نیکوست اینکه بدون ضرورت مردان نامحرم را نبینند و نامحرمان نیز او را ننگرند.»
📚منبع
فرهنگ فاطمیه، مهدی نیلی پور، ص ۲۵۰