شهادت حضرت فاطمه(س)/3
هجوم به بیت وحی و شهادت محسن بن علی(ع)
«سپس قنفذ را با عُمَر بن خطاب و خالد بن ولید به خانه ما فرستادند تا پسر عمویم علی(ع) را برای بیعت زیانبار خود به سقیفه بنی ساعده بیرون برند.
علی(ع) که مشغول انجام وصیت رسول خدا(ص)، درباره همسران او، تألیف قرآن و پرداخت هشتاد هزار درهم به سفارش آن حضرت بود، با آنان بیرون نرفت.»
«پس هیزم زیادی در مقابل خانه ما جمع کردند و آتش آوردند تا خانه و ما را به آتش کشند. من در پشت در ایستادم و آنان را به خدا و پدرم قسم دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند.»
«عُمَر، تازیانه را از دست قنفذ -غلام ابوبکر- گرفت و با آن به بازویم زد، چنانکه تازیانه همچون بازوبند به دور بازویم حلقه زد.»
«عُمَر لگدی به در کوبید و آن را به طرف من فشار داد و من که آبستن بودم، به صورت روی زمین افتادم. آتش شعله میکشید و صورتم را میگداخت. عمر چنان به صورتم سیلی زد که گوشوارهام بر زمین افتاد و درد زایمان به سراغم آمد. پس محسن را کشته بیگناه سقط کردم.»
«این است امتی که میخواهد بر من نماز بخواند؟! در حالی که خدا و رسول از آنان بیزاری جستهاند. من نیز از آنان برائت میجویم.»
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۳۰ ص ۳۴۸ تا ۳۵۰
ارشاد القلوب، دیلمی
رنجهای حضرت زهرا(س)، علامه سید جعفر مرتضی عاملی
حمله به خانه حضرت زهرا(س)
در جریان حمله به خانه امیرالمؤمنین(ع) عُمَر میگوید: وقتی صدای گریه او را شنیدم اندکی نرم شدم و خواستم برگردم اما به یاد رفتار محمد(ص) و حرص علی(ع) در کشتار بزرگان جاهلیت و مشرکان افتادم. به شدت خشمگین شدم. بار دیگر در را با فشار به دیوار چسباندم که فریادش به آسمان رفت.
گفت: «یا ابتاه! اینگونه با حبیبهات رفتار میکنند.» سپس از خادمهاش فضه کمک خواست و گفت: «فرزندم را کشت.»
امیرمومنان(ع) آمد. پارچهای بر او انداخت. فاطمه(س) فرزند شش ماههاش را که رسول خدا(ص) محسن(۱) نام نهاده بود سقط کرد.(۲)
در این هنگام یاران عُمَر به خانه آمدند و بر امام هجوم بردند. ریسمانی به گردن اول مظلوم عالم بستند و کشانکشان و با اجبار او را به سوی مسجد بردند.(۳)
📚منبع
مقتل مقرم، حمله به خانه حضرت(س)، ص ۱۴۷
(۱) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸، ص ۲۳۱
(۲) تلخیص الشافی، شیخ طوسی، ص ۴۱۵؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۳، ص ۲۰۵۸
(۳) اسرار آل محمد(ص)، سلیم بن قیس، ص ۶۸
شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۵
دادگاهی که برای کشتن محسن(ع) برپا میشود
فَأَوَّلُ مَنْ يَحْكُمُ فِيهِمَا مُحَسِّنُ بْنُ عَلِيٍّ وَ فِي قَاتِلِهِ ثُمَّ فِي قُنْفُذٍ فَيُؤْتَيَانِ هُوَ وَ صَاحِبُهُ وَ يُضْرَبَانِ بِسِيَاطٍ مِنْ نَارٍ لَوْ وَقَعَ سَوْطٌ مِنْهَا عَلَى الْبِحَارِ لَغَلَتْ مِنْ مَشْرِقِهَا إِلَى مَغْرِبِهَا وَ لَوْ وُضِعَ عَلَى جِبَالِ الدُّنْيَا لَذَابَتْ حَتَّى يَصِيرَ رَمَاداً فَيُضْرِبَانِ بِهَا.
«اول کسی که دربارهاش حکم میشود، محسن بن علی علیهالسلام است. سپس قاتل او و قنفذ را میآورند و با شلاقهایی از آتش میزنند؛ بهطوری که اگر یک ضربهی آن بر دریاها زده شود از شرق تا غرب آن به جوش میآید و اگر بر کوههای دنیا گذارده شود، ذوب میشود؛ بهطوری که خاکستر شود. با چنین تازیانهای آن دو تن را میزنند.»
📚منبع
کامل الزیارات، ابن قولویه، باب نوادر الزیارات، حدیث ۱۱
فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، ص ۱۶۰
دادخواهی پیامبر(ص) برای حضرت محسن(ع)
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در این محکمه حضور مییابد و محسن علیهالسلام را که یادگار اوست بر سر دست میگیرد و شخصاً برای دادخواهی به پا میخیزد. و اینچنین عظمت مظلوم سقیفه بر همگان معلوم میگردد.
يَأْتِي مُحَسِّنٌ مُخَضَّباً بِدَمِهِ تَحْمِلُهُ خَدِيجَةُ ابْنَةُ خُوَيْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ علیها سلام ابْنَةُ أَسَدٍ وَ هُمَا جَدَّتَاهُ وَ جُمَانَةُ عَمَّتُهُ ابْنَةُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَسْمَاءُ ابْنَةُ عُمَيْسٍ صَارِخَاتٍ وَ أَيْدِيهِنَّ عَلَى خُدُودِهِنَّ وَ نَوَاصِيهِنَّ مُنْتَشِرَةٌ وَ الْمَلَائِكَةُ تَسْتُرُهُنَّ بِأَجْنِحَتِهَا وَ أُمُّهُ فَاطِمَةُ تَصِيحُ وَ تَقُولُ هَذَا يَوْمُكُمْ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُوعَدُونَ وَ جَبْرَائِيلُ يَصِيحُ وَ يَقُولُ: مَظْلُومٌ فَانْتَصِرْ فَيَأْخُذُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) محسن [مُحَسِّناً] عَلَى يَدِهِ وَ يَرْفَعُهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ هُوَ يَقُولُ إِلَهِي صَبَرْنَا فِي الدُّنْيَا احْتِسَاباً وَ هَذَا الْيَوْمَ: تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيدا.
روز قیامت حضرت محسن علیهالسلام خونآلود میآید و دو جدّهی او حضرت خدیجه و فاطمه بنت اسد و دو عمهی او ام هانی و جمانه دو دختر حضرت ابوطالب علیهالسلام و اسماء بنت عمیس او را حمل کرده و در همان حال فریاد میزنند و دستها را بر صورت میگذارند و موها پریشان میکنند و ملائکه ایشان را با بالهایشان میپوشانند.
در همین حال مادرش فاطمه علیهاالسلام گریه میکند و فریاد میزند و میگوید: «امروز همان روزی است که وعده داده شدید.»
جبرئیل علیهالسلام هم از طرف حضرت محسن علیهالسلام فریاد میزند و میگوید: «من مظلوم هستم، خدایا به فریاد رس». پیامبر صلی اللَّه علیه و آله محسن علیهالسلام را روی دست میگیرد و او را به آسمان بلند میکند و میگوید: «الهی و سیدی! در دنیا به خاطر تو صبر کردیم و امروز وقت آن است که هر نفسی آنچه بدی کرده آرزو کند که بین او و آنها فاصله زیادی باشد.»
📚منبع
الهداية الكبرى، الخصیبی، ص ۴۱۷
فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، ص ۱۵۹
آتش شعلهور بود و حرارتش صورت حضرت زهرا(س) را میسوزاند
در کتاب ارشاد القلوب ابی محمّد حسن بن محمّد دیلمی (متوفّای ۷۷۱ هـ)، داستان به آتش کشیدهشدن در خانهی حضرت زهرا علیهاالسلام و وقایع مربوطه را از زبان خود حضرت زهرا علیهاالسلام نقل میکند:
«فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا وَ أتَوا بِالنارِ لِیُحرِقُوهُ وَ یُحرِقُونا، فَوَقَفتُ بِعِضادَةِ البابِ وَ ناشَدتُهُم بِاللهِ وَ بِأبِی أن یَکُفُّوا عَنّا وَ یَنصُرُونا. فَأخَذَ عُمَرُ السَوطَ مِن یَدِ قُنفُذٍ ـ مَولی أبِیبَکرٍ ـ فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی، فَالتَوی السَوطُ عَلی عَضُدِی حَتّی صارَ کَالدُملُجِ وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ ـ وَ أنا حامِلٌ ـ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی، فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتّی انتَثَرَ قُرطِی مِن اُذُنِی وَ جائَنِی المَخاضُ؛ فَأسقَطتُ مُحسِناً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرمٍ. فَهذِهِ اُمَّةٌ تُصَلِّی عَلَیَّ؟!! وَ قَد تَبَرَّاَ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنهُم وَ تَبَرَّاتُ مِنهُم.»
«بر درب [خانه] ما هیزم زیادی جمع کردند و آتش آوردند که خانه ما و ما را آتش بزنند. من در چارچوب درب ایستاده بودم و آنها را به خدا و پدرم قسم میدادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند. پس عُمَر، شلّاق را از دست قنفذ ـ غلام ابوبکر ـ گرفت و با آن به بازویم زد. پس شلّاق، دور بازویم پیچید؛ به گونهای که [دور تا دور] بازویم [ورم کرد و] مثل دُملُج شد و با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من، به عقب راند و باز کرد؛ ـ و من در آن هنگام باردار بودم ـ ، پس به صورت به زمین افتادم، در حالیکه آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را میسوزاند.»
«پس با دستش مرا کتک زد؛ بهطوری که گوشوارهام تکّهتکّه شده، از گوشم جدا شد و درد زایمان به سراغم آمد و محسن را ـ که بیگناه کشته شد ـ سقط کردم. پس اینها، مردمی هستند که [میخواهند] بر [جنازه] من نماز بخوانند؟ و حال آن که خدا و رسولش رشته پیوند خود را با آنان گسستهاند [و بین آنها و رسولش هیچ رابطه و پیوندی برقرار نیست] و من [نیز] رشته پیوندم را با آنان گسستهام [و بین من و آنها هیچ رابطه و پیوندی نیست.]
📚منبع
اَمالی، شیخ طوسی، ص ۱۰۹
اَمالی، شیخ مفید، ص ۲۸۱
فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، ص ۱۴۰
شهادت حضرت محسن بن علی(ع)
در مورد شهادت حضرت محسن بن علی(علیهالسلام) منابع متعددی آن را نقل کردند. غالب منابع شهادت حضرت محسن(عليهالسلام ) را در زمان هجوم به خانه نقل کردهاند.
شهرستانی سخنی را از نظام معتزلی نقل کرده است که وی معتقد بوده است در زمان هجوم به خانه فاطمه(سلام الله علیها)به ایشان جسارت شده است.(۱)
روز بیعت چنان بر شکم فاطمه(سلام الله علیها) زدند که بچهاش سقط شد و فریاد میزد: خانهاش را با هرکس داخل آن است بسوزانید.
همچنین ابن ابی الحدید نیز در داستان مناظره با استادش ابوجعفر نقیب به سقط حضرت محسن(عليهالسلام )در جریان بیعت اشاره میکند.
وی مینویسد: بنابراین سقط حضرت محسن(عليهالسلام )در جریان بیعتخواهی طرفداران خلیفه اول از علی(علیهالسلام) پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و اله) بوده است.(۲)
📚منبع
(۱) ملل و نحل، شهرستانی، ج۱، ص۵۸
(۲) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۹۳