پایگاه تخصصی مداحی عالمانه

فضائل امام کاظم(ع)

فضائل امام کاظم(ع)

فضائل امام کاظم(ع)

 

هدایت زن گناهکار توسط امام کاظم(ع)

مرحوم مجلسی نقل کرده است که هارون، خلیفه مقتدر و بی‌حیای عبّاسی دستور داد کنیز زیبا صورتی را برای خدمت کردن به امام موسی بن جعفر (علیهم‌السلام) به زندان بردند (و منظورش بدنام کردن حضرت بود).

امام پیغام داد: «بَل انتُم بِهَدیتکُم تَفرَحُون(نمل:۳۶).»

«این شما هستید که با هدایای خود شادمان می‌شوید؛ من به کنیز و امثال آن نیازی ندارم.»

هارون از این پیام سخت خشمگین شد و گفت: به او بگویید ما به رضای تو کنیز را به زندان، نزد تو نفرستادیم، و دستور داد که کنیز را نزد حضرت بگذارند و باز گردند.

 

مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگیرد.

خادم به زندان رفت. با کمال تعجب دید آن کنیز به سجده رفته است و مرتب می‌گوید: قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ،

جریان را به هارون گزارش داد.

 

هارون گفت:

به خدا سوگند! موسی بن جعفر او را سحر کرده است،

کنیز را بیاورید. کنیز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ایستاد.

هارون پرسید: تو را چه شده؟

 

گفت: خبر تازه‌ای دارم! وقتی مرا به زندان بردند دیدم این مرد مرتب نماز می‌خواند، بعد از نماز مشغول تسبیح و تقدیس خداوند می‌شود.

به او عرض کردم:

مولای من! شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟

فرمود: با تو چه کار دارم؟

عرض کردم: مرا برای خدمت به شما آورده‌اند.

آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اینها چه کاره‌اند؟!

 

نگاه کردم، باغی دیدم بسیار وسیع و زیبا که اول و آخر آن ناپیدا بود، فرش‌های نفیس در آن گسترده بود و حوریه‌های بسیار زیبا با لباس‌های آراسته در آن جا بودند که هرگز نظیر آنها را ندیده بودم.

با مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد.

 

هارون گفت: ای ناپاک! شاید وقتی به سجده رفتی اینها را در خواب دیدی؟

گفت: نه! به خدا سوگند! این واقعیات را پیش از سجده دیدم و بعد از مشاهده آنها به سجده افتادم.

هارون (به فردی) گفت: این ناپاک را بگیر و مراقب باش کسی این مطلب را از او نشنود، اما کنیز بدون درنگ مشغول نماز شد.

 

از او پرسیدند: چرا چنین می‌کنی؟ گفت: عبد صالح (موسی بن جعفر علیهم‌السلام) را چنین یافتم … .

راوی این داستان می‌گوید: این کنیز زندگی خود را به همین منوال در بندگی خدا سپری کرد تا از دنیا رفت. این قضیه چند روز قبل از شهادت امام کاظم (علیه‌السلام) رخ داد.

 

📚منبع

بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۸، ص ۲۳۸

 

 

من امام دل‌ها هستم

امام موسی بن جعفر علیهم‌السلام در دل‌های مردم جا داشت و بر قلب‌های آنان حکومت می‌کرد. این ویژگی حقیقتی انکارناپذیر و مورد پذیرش همه حتی هارون الرشید بود. ابن حجر هیثمی درباره این ویژگی حضرت می‌نویسد: روزی امام کاظم علیه السلام در کنار خانه [خدا] نشسته بود. وقتی چشم هارون به امام افتاد، گفت: تو همان کسی هستی که مردم پنهانی با تو بعیت می‌کنند؟ فرمود: من امام دل‌ها و تو امام بدن‌ها هستی.»

 

📚منبع
الصواعق المحرقه، ابن هجر هیتمی شافعی، ص ۲۰۳

 

 

مددجویی بزرگان اهل سنت از قبر امام کاظم(ع)

امام شافعی درباره آثار توسل به امام کاظم علیه‌السلام، گفتاری بس بلند دارد:

قبر موسی کاظم علیه‌السلام در اجابت دعا [و حل مشکلات]، داروی شفابخش است.»(1)

ابوعلی خلال، بزرگ حنبلی‌های عصر خویش، در گرفتاری‌ها به بارگاه امام هفتم پناه می‌برد و به مدد امام، گرفتاری‌هایش را حل می‌کرد. خود او در این باره می‌نویسد: هرگاه مهمی برایم رخ می‌داد، به بارگاه موسی بن جعفر علیهم‌السلام می‌رفتم و به او توسل می‌جستم و آنچه می‌خواستم، خدای تعالی برآورده می‌کرد.»(2)

 

📚منبع
(1) البصائر لمنکر التوسل باهل المقابر، حمداللّه هندی حنفی، ص ۴۲

(2) الغدیر، علامه امینی، ج ۵، ص ۱۹۴

 

 

 

سیره عبادی امام موسی کاظم(ع)

بر اساس منابع شیعه و سنی، امام کاظم(ع) بسیار اهل عبادت بودند به همین دلیل، برای ایشان از لقب عبد صالح استفاده می‌شود.(۱)
امام کاظم(ع) آن قدر عبادت می‌کرد که زندان‌بانان او نیز تحت تأثیر قرار می‌گرفتند.(۲)
شیخ مفید، موسی بن جعفر(ع) را عابدترین مردم زمان خود دانسته و گزارش کرده است که آن حضرت چنان از ترس خدا گریه می‌کرد که محاسنش از اشک‌ خیس می‌شد.

او دعای «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ» را تکرار می‌کرد و دعای «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ» را در سجده می‌خواند.(۳)
حتی هنگامی که به دستور هارون به زندان منتقل شد، خدا را سپاس می‌گفت که فرصتی برای عبادت یافته است: «خدایا همواره از تو فراغتی برای عبادتت طلب می‌کردم و تو آن را برایم فراهم کردی؛ پس تو را سپاس می‌گویم.»(۴)

نقش انگشتری امام کاظم «حَسْبِيَ اللَّهُ حَافِظِي»(۵) و ِ «الْمُلْكُ لِلَّهِ وَحْدَهُ» (۶) بوده است.

 

📚منبع
(۱) تاریخ بغداد، بغدادی، ج۱۳، ص۲۹
تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۴۱۴
(۲) تاریخ بغداد، بغدادی، ج۱۳، ص ۳۲

(۳) الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص ۲۳۱
(۴) الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص ۲۴۰
(۵) مکارم الاخلاق، شیخ طبرسی، ص ۹۱
(۶) بحارالانوار، مجلسی، ج۴۸، ص۱۱

 

 

 

سیره اخلاقی امام موسی کاظم(ع)

در منابع شیعه و سنی، گزارش‌های مختلفی درباره بردباری(۱) و سخاوت امام کاظم(ع) وجود دارد.(۲)
شیخ مفید او را بخشنده‌ترین مردم زمان خودش دانسته که شب‌ها برای فقیران مدینه آذوقه می‌بردند.(۳)
ابن عنبه درباره سخاوت موسی بن جعفر گفته است: او شب‌ها از خانه بیرون می‌رفت و کیسه‌هایی از درهم همراه داشت و به هرکس می‌رسید یا به کسانی که به احسان او چشم داشتند، می‌بخشید تا بدان‌جا که کیسه‌های پول او ضرب‌المثل شده بود.(۴)

همچنین گفته شده موسی بن جعفر به کسانی که به او آزار می‌رساندند نیز بخشش می‌کرد و وقتی به او خبر می‌دادند فردی در صدد اذیت او بوده برایش هدیه‌ می‌فرستاد.(۵)
همچنین شیخ مفید امام کاظم(ع) را کوشاترین فرد در صله رحم با خانواده و دیگر بستگان دانسته است.(۶)

دلیل ملقب شدن امام هفتم شیعیان به کاظم، این بود که خشم خود را کنترل می‌کرد.(۷) گزارش‌های مختلفی در منابع آمده که امام کاظم(ع) خشم خود را در برابر دشمنان و کسانی که به او بدی می‌کردند فرو می‌برد.(۸)
از جمله گفته شده مردی از نوادگان عمر بن خطاب در حضور امام کاظم(ع)، به امام علی(ع) توهین کرد. همراهان امام خواستند به او حمله کنند اما امام مانع شدند و سپس به مزرعه آن مرد رفت. مرد با دیدن امام کاظم(ع) شروع به داد و بیداد کرد که محصولش را لگدمال نکند.

امام به او نزدیک شد و با خوش‌رویی پرسید چقدر خرج کاشت مزرعه کرده‌ای؟ مرد گفت: ۱۰۰ دینار! سپس پرسید: چه اندازه از آن برداشت خواهی کرد؟ مرد پاسخ داد غیب نمی‌دانم. امام کاظم(ع) پرسیدند: امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد: ۲۰۰ دینار! امام ۳۰۰ دینار به او داد و گفت: این ۳۰۰ دینار برای توست و محصولت هم برایت باقی است. سپس به سوی مسجد رفت.

آن مرد زودتر خود را به مسجد رساند و با دیدن امام کاظم(ع) برخاست و این آیه را بلند خواند: «اللَّه أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِ‌سَالَتَهُ؛ خدا بهتر می‌داند رسالتش را کجا قرار دهد. »(انعام-۱۲۴) (۹)

بشر حافی نیز که بعدها از مشایخ صوفیه گردید، تحت تأثیر سخنان و اخلاق او توبه کرد.(۱۰)

 

📚منبع
(۱) الکامل، ابن اثیر، ج۶، ص۱۶۴
تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص۳۱۲
(۲) تاریخ بغداد، بغدادی، ج۱۳، ص۳۰
حیاة الامام موسی بن جعفر، قرشی، ج۲، ص۱۵۴
(۳) الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص ۲۳۱

(۴) عمده الطالب، ابن عنبه، ص۱۷۷
(۵) تاریخ بغداد، بغدادی، ج۱۳، ص۲۹
(۶) الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۲۳۲
(۷) الکامل، ابن اثیر، ج۶، ص۱۶۴
تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص۳۱۲
(۸) الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۲۳۳

حیاة الامام موسی بن جعفر، قرشی، ج۲، ص۱۶۲-۱۶۰
(۹) تاریخ بغداد، بغدادی، ج۱۳، ص۳۰
(۱۰) باب الحوائج، حاج حسن، ص۲۸۱
منهاج الکرامه، علامه حلی، ص۵۹

 

 

 

سیره سیاسی امام موسی کاظم(ع)

امام کاظم(ع) به شیوه‌های مختلفی از جمله مناظره و عدم همکاری، بر عدم مشروعیت خلفای عباسی تأکید می‌کرد و می‌کوشید اعتماد مردم را نسبت به آنان سست کند.(۱)

نمونه‌های تلاش ایشان برای بی‌اعتبار کردن عباسیان:

او در مواردی که خلفای عباسی با انتساب خود به پیامبر(ص) در صدد مشروعیت‌بخشی به حکومت خود بودند، نسب خود را مطرح می‌کرد و نشان می‌داد که او از عباسیان به پیامبر(ص) نزدیک‌تر است.
از جمله در گفت‌ و گویی که میان او و هارون عباسی رخ داد، امام کاظم(ع) با تکیه بر آیاتی از قرآن از جمله آیه مباهله، انتساب خود به پیامبر را از طریق مادرش حضرت زهرا(س) اثبات کرد.(۲)

هنگامی‌که مهدی عباسی رد مظالم می‌کرد، امام کاظم فدک را از او مطالبه کرد،(۳) مهدی از او خواست تا حدود فدک را مشخص کند و امام مرزهایی را تعیین کرد که با قلمرو حکومت عباسیان برابری می‌کرد.(۴)

امام هفتم شیعیان اصحاب خود را به عدم همکاری با عباسیان سفارش می‌کرد، از جمله صفوان جمال را از کرایه‌دادن شتران خود به هارون منع کرد.(۵)
در عین حال از علی بن یقطین که در حکومت هارون الرشید، عهده‌دار وزارت بود، خواست تا در دربار بماند و به شیعیان خدمت کند.(۶)
با این وجود، از موسی بن جعفر(ع) مخالفت علنی در برابر حکومت وقت گزارش نشده است. او اهل تقیه بود و شیعیان را نیز به رعایت آن سفارش می‌کرد.

به عنوان مثال، در نامه‌ای به خیزران مادر هادی عباسی، مرگ او را تسلیت گفت.(۷)
بر پایه روایتی هنگامی‌که هارون او را احضار کرد، فرمود: «چون تقیه در برابر حاکم واجب است، پیش هارون می‌روم». او همچینن هدایای هارون را، برای ازدواج آل ابی‌طالب و جلوگیری از قطع نسل آنان می‌پذیرفت.(۸) حتی امام کاظم(ع) در نامه‌ای از علی بن یقطین خواست مدتی به شیوه اهل‌سنت وضو بگیرد تا خطری او را تهدید نکند.(۹)

 

📚منبع
(۱) حیات سیاسی و فکری امامان شیعه، جعفریان، ص۴۰۶
(۲) عيون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج۱، ص۸۴
الاتحاف بحب الاشراف، شبراوی، ص۲۹۵
(۳) تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۴، ص۱۴۹
(۴) حیاة الامام موسی بن جعفر، قرشی، ص۴۷۲

(۵) رجال، کشّی، ص۴۴۱
(۶) رجال، کشّی، ص۴۳۳
(۷) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۸، ص۱۳۴
(۸) عيون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج۱، ص۷۷
(۹) الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص ۲۲۷

 

 

 

صلابت و مقاومت حضرت موسی بن جعفر(ع)

در آن هنگام که امام کاظم(ع) را به زندان سخت سندى بن شاهک بردند و در آن جا تحت شکنجه‌هاى شدید قرار گرفت، هارون یکى از درباریان خود به نام ربیع را طلبید و او را مأمور کرد که به زندان نزد امام کاظم(ع) برود و از او دلجویى نماید و پیشنهاد آزاد شدن از زندان را به او بدهد و به تقاضاهایش توجه کند. ربیع در زندان، به محضر امام کاظم(ع) رسید و به آن حضرت چنین گفت:

برادرت (هارون) مرا نزد تو فرستاده، او سلام رساند و گفت به شما چنین عرض کنم. چیزهایى درباره تو به من خبر داده‌اند که مرا پریشان ساخت. از این رو از مدینه تو را به این جا (بغداد) نزد خودم آوردم، در مورد آن چیزها تحقیق کردم دیدم تو از همه عیوب پاک هستى و فهمیدم که نسبت دروغ به تو داده‌اند. اینک با خود فکر کردم که تو را به خانه‌ات (در مدینه) بازگردانم یا نزد خود نگه‌دارم. به این نتیجه رسیدم که اگر در نزد من باشى سینه‌ام از عداوت تو خالى‌تر خواهد شد و دروغ بدخواهان را آشکارتر خواهد کرد.

من ربیع را مأمور نمودم تا هرگونه غذایى را مایل هستى و هرگونه تقاضایى دارى تامین کند. با کمال روگشادى از او بخواه که بر آورده خواهد شد.
امام کاظم(ع) با کمال بى اعتنایى به پیام هارون، در دو جمله کوتاه و پرمعنى که نشان‌دهنده مقاومت و صلابتش بود در پاسخ ربیع فرمود:

«لا حاضر مالى فینفعنى و لم اخلق سوولا؛ اموال خودم در نزد من حاضر نیست تا از آن بهره‌مند گردم‌ و خداوند مرا درخواست کننده از خلق نیافریده است.»
آن گاه امام بى درنگ برخاست و گفت: «الله اکبر و مشغول نماز شد.»
ربیع‌ پس از انجام مأموریت، نزد هارون بازگشت و ماجراى ملاقات خود را با امام کاظم(ع) به هارون گزارش داد. هارون به ربیع گفت: روحیه موسى بن جعفر(ع) را چگونه دیدى؟ و نظرت درباره او چیست؟

ربیع در پاسخ گفت: یا سیدى! لو خططت فى الارض خطه فدخل فیها موسى بن جعفر(ع) ثم قال لا إخرج منها ما خرج منها؛
اى سرور من! هرگاه بر روى زمین خطى ترسیم شود و موسى بن جعفر(ع) وارد آن خط گردد سپس بگوید از آن خط خارج نمى‌شوم هرگز خارج نخواهد شد.

هارون که امام کاظم(ع) را مى‌شناخت و از مقاومت و اراده قاطع آن حضرت باخبر بود، سخن ربیع را تصدیق کرد و گفت: همین گونه است که گفتى و من بیشتر دوست دارم که او در نزد من در همین جا (زندان بغداد) بماند. (یعنى مقاومت و استوارى او آن چنان محکم است که بازگشت او به مدینه براى حکومت ما خطر آفرین خواهد بود)

آنگاه هارون به ربیع گفت: این موضوع محرمانه بماند. مبادا آن را براى کسى نقل کنى.
ربیع مى‌گوید: تا هارون زنده بود از ترس او این ماجرا را به کسى نگفتم.

 

📚منبع
انوارالبهیه، محدث قمی، ص ۳۰۳

 

 

ماجرای زندان و کنیز

هنگامى‌که امام کاظم(ع) در زندان بود هارون به دلیل مقاصد شومى که داشت، کنیز زیبارویى را به عنوان خدمت‌گذارى به امام، به زندان فرستاد. آن کنیز را به زندان آوردند و مراحم و الطاف هارون را به عرض امام رساندند (هارون مى‌خواست از این طریق, امام را از خود خشنود سازد) امام آن کنیز را نپذیرفت و به عامرى (شخصى که واسطه رساندن کنیز شده بود) فرمود: «به هارون بگو: بل انتم بهدیتکم تفرحون؛ بلکه این شمایید که به هدایایتان شاد هستید.» (۱)

عامرى بازگشت و ماجرا را به هارون گفت‌. هارون خشمگین شد و به عامرى گفت: به موسى بن جعفر(ع) بگو نه ما با رضایت تو، تو را زندانى کرده‌ایم و نه با رضایت تو خدمت‌گذار به نزد تو فرستاده‌ایم. سپس کنیز را در آن جا رها کن و بیا. آنگاه خادم خود را مأمور کرد تا محرمانه وضع امام و کنیز را به او گزارش دهد. خادم پس از مدتى به هارون گزارش داد که آن کنیز آن چنان تحت تاثیر چهره ملکوتى امام کاظم(ع) قرار گرفته که به سجده افتاده و سر از سجده برنمى‌دارد و مکرر خدا را تسبیح و تقدیس مى‌کند و مى گوید: «قدوس سبحانک سبحانک.»

هارون گفت: سوگند به خدا موسى بن جعفر(ع) او را جادو نموده، او را نزد من بیاور. عامرى کنیز را نزد هارون آورد، در حالىکه کنیز از خوف خدا به شدت مى‌لرزید. هارون گفت: این چه حالى است که پیدا کرده‌اى؟ کنیز گفت: امام را دیدم شب و روز غرق در عبادت و تسبیح است به آن حضرت گفتم براى خدمت‌گذارى شما آمده‌امُ چه کارى دارى تا انجام دهم؟

فرمود: «نیازى به تو ندارم. اینها چه خیال مى‌کنند.» ناگاه به سویى متوجه شد، من نیز به آن سو متوجه شدم، باغى پرصفا با حوریان و غلمان دیدم، بى‌اختیار به سجده افتادم تا این غلام مرا به این جا آورد.
هارون خشمگین شد و دستور داد آن زن را تحت نظر بگیرند تا وقایع زندان را به کسى خبر ندهد. او هم چنان تحت نظر مشغول عبادت بود تا از دنیا رفت. (۲)

 

📚منبع
(۱) سوره نمل، آیه ۳۶
این سخن در قرآن از زبان حضرت سلیمان(ع) نقل شده که به هدیه آورندگان بلقیس (ملکه کافر سبا) فرمود.
(۲) مناقب آل ابى طالب، محقق سروى، ج ۴، ص ۲۹۸

 

اشتراک گذاری مطلب
لینک کوتاه مطلب

مطالب مرتبط

شهادت امام رضا(ع)/2
مصائب امام رضا (ع)

شهادت امام رضا(ع)/2

شهادت امام رضا(ع)/2     مظلومیت امام رضا(ع) و انکار امامت حضرت توسط برخی شیعیان و خویشان و نمایندگان پدر بزرگوارشان   دوران امامت امام

ادامه مطلب
شهادت امام مجتبی(ع)/3
مصائب امام حسن مجتبی (ع)

شهادت امام مجتبی(ع)/3

شهادت امام مجتبی(ع)/3     مسموم و شهید همچون پیامبر(ص)   امام حسن مجتبی(ع) از کیفیت شهادت و ماجرای بعد از آن اینگونه فرمود: «انا

ادامه مطلب
شهادت پیامبراکرم(ص)/3
مصائب حضرت محمد (ص)

شهادت پیامبر اکرم(ص)/3

شهادت پیامبر اکرم(ص)/3     بهترین و بدترین خلائق   هرچه پیامبر(ص) به پایان عمر شریف خود نزدیک مى‌شد مى‌کوشید که بیشتر از گذشته درباره

ادامه مطلب
فضیلت زیارت امام حسین(ع)/3
فضائل زیارت امام حسین (ع)

فضیلت زیارت امام حسین(ع)/3

فضیلت زیارت امام حسین(ع)/3   زیارت امام حسین(ع) و جهاد در رکاب پیامبر یا امام عادل بشیر دَهّان می‌گوید: در پایان یک گفت‌وگوی طولانی که

ادامه مطلب