خصوصیات امام علی(ع)
حق امام على عليهالسلام بر مسلمانان
عن جابر: قال رسول الله صلى الله عليه وآله:
«حَقُّ عَليِّ بْنِ ابيطالِبٍ عَلي هذِهِ الاُمَّةِ كَحَقِّ الوالِدِ عَلي وَلَدِهِ.»
جابر از رسول خدا صلى الله عليه وآله روايت كرده كه حضرت فرمود:
«حق على بن ابى طالب بر مسلمانان چون حق پدر است بر فرزندش.»
عمّار بن ياسر و ابو ايوب انصارى گفتهاند: رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: «حق على بر مسلمانان همان حق پدر است بر فرزند.»
📚منبع
پرتوی از فضائل امیرالمومنان، صافی گلپایگانی، ص۴۰
پرسش در قيامت از دوستی اهل بیت(ع)
عن أبى برزة: قال رسول الله صلى الله عليه وآله:
«لاتَزُولُ قَدَما عَبْدٍ حَتي يُسْألَ عَنْ أرْبَعَةٍ:
عَنْ جَسَدِهِ فيما أبْلاهُ، وَ عُمْرِهِ فيما أفْناهُ، وَ مالِهِ مِنْ أيْنَ إكْتَسَبَهُ وَ فيما أنْفَقَهُ، وَ عَنْ حُبِّ أهْلِ البَيْتِ.
فَقيلَ: يا رَسُولَ اللهِ، فَما عَلامَةُ حُبِّكُمْ؟»
فَضَرَبَ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِيَدِهِ عَلي مِنْكَبِ عَليٍ عَلَيْهِالسَّلامُ.
ابن برزه روايت كرده كه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود:
«هيچ بندهاى [روز قيامت] گام از گام بر نمىدارد تا از چهار چيز بازخواست شود: از جسدش كه در چه راهى آن را فرسوده، از عمرش كه آن را در چه راهى صرف نموده، از مالش كه از كجا آورده و در چه راهى خرج كرده، و از دوستى با ما اهل بيت [كه در دل پرورده يا نه؟ ].»
سؤال شد: اى رسول خدا! نشانه دوستى با شما [پس از شما] چيست؟
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله دست خود را بر شانه على عليه السلام [كه كنارش ايستاده بود] زد.
📚منبع
المعجم الاوسط، طبرانی، ج۲، ص ۲۹۱
مناقب، خوارزمى، ج ۵۹، ص ۷۷
هدایت پیامبر، اهل بیت(ع) و پیروان آنها در رستاخیز
قال رسول الله صلى الله عليه وآله:
«اِذا كانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ أخَذْتُ بِحُجْزَةِ اللهِ وَأخَذْتُ أنْتَ بِحُجْزَتي. وَ أخَذَ وُلْدُ كَ بِحُجْزَتِكَ، وَ أخَذَتْ شِيعَةُ وُلْدِكَ بِحُجْزَتِهِمْ فَتَري أيْنَ يُؤْمَرُبِنا.»
رسول خدا صلى الله عليه وآله به حضرت علی(ع) فرمود:
«چون رستاخيز برپا شد به خدا متوسل خواهم شد و تو به من متوسل مىشوى و فرزندانت به تو متوسل مىشوند و پيروان ذريهات به آنها متوسل مىشوند و خواهى ديد كه ما را به كجا هدايت خواهند كرد.»
📚منبع
درر السمطين، زرندی حنفی، ص ۲۴۳
مأموریت پیامبر در بیان فضائل امیرالمؤمنین علی(ع)
جابر جعفی از امام باقر علیهالسلام و حضرت باقر علیهالسلام از جابر و جابر از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میکند:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «إِنَّ جَبْرَئِیلَ (ع) نَزَلَ عَلَیَّ وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَقُومَ بِتَفْضِیلِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) خَطِیباً عَلَى أَصْحَابِکَ لِیُبَلِّغُوا مَنْ بَعْدَهُمْ ذَلِکَ عَنْکَ وَ یَأْمُرُ جَمِیعَ الْمَلَائِکَةِ أَنْ تَسْمَعَ مَا تَذْکُرُهُ وَ اللَّهُ یُوحِی إِلَیْکَ یَا مُحَمَّدُ أَنَّ مَنْ خَالَفَکَ فِی أَمْرِهِ فَلَهُ النَّارُ وَ مَنْ أَطَاعَکَ فَلَهُ الْجَنَّه.»
پیامبر(ص) فرمود:
«جبرئیل بر من نازل شد و گفت: خداوند تو را مأمور مینماید که به بیان فضائل علی بن ابیطالب علیهالسلام در بین اصحاب بپردازی تا آنها نیز این فضائل را بعد از تو به آیندگان منتقل نمایند و به همه فرشتگان نیز فرمان داده است تا فضائلی را که شما بیان میکنید، گوش کنند و خداوند به تو وحی مینماید که ای محمد! هرکس درباره این امر با تو مخالفت ورزد، جایگاه او در آتش است و آن کس که از تو اطاعت نماید، جایگاه او بهشت خواهد بود.»
پس بیان فضائل حضرت هم دستور است و هم عبادت و هم تضیمین برای ما.
📚منبع
امالی، شیخ مفید، ص ۳۴۶
زره امیرالمؤمنین پشت نداشت
گفتند زرهت پشت ندارد و ما میترسیم که دشمن از پشت به تو حمله کند حضرت فرمودند: «هرگاه به دشمنم امکان دادم که از پشت سر برمن دست یابد مرا بکشد! اگر مرا نکشد خدا او را از زمین بردارد.»
📚منبع
شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج ۲۰، ص ۲۸۹
الاخبارالموفقیات، زبیر بن بکار ،ص ۲۴۳
آن حالت غش امیرالمؤمنین، از خوف خداست
ابودرداء میگويد علی ابن ابیطالب عليهالسلام را در نخلستان بنینجار ديدم که از دوستانش کناره گرفته و از همراهانش مخفی شده در ميان انبوه نخلهای خرما پنهان شده، جويای آن حضرت شدم ناگاه صدای حزينی شنيدم و نغمهی اندوهگينی که او میگفت:
«بارالها! چقدر از خطاها را ناديده گرفتی از مقابله کردن با کينه توزی، چقدر گناهان را به کرمت پوشاندی، بارالها! عمر من در نافرمانی طولانی شد و بزرگ شد در نامهی عمل من گناهانم، پس به جز بخشش تو به چيزی اميدوار نيستم، و من جز از رضوان و خوشنودی تو اميدی ندارم.»
ابودردا گفت صدا مرا سرگرم کرد و دنبال صدا رفتم ناگاه ديدم علی ابن ابیطالب عليهالسلام است خود را پنهان کردم، درختان زياد حرکت مرا پنهان کرد، پس حضرت چند رکعت نماز خواند در دل شب تاريک، بعد سرگرم دعا شد و از مناجاتی که ميیکرد اين بود که میگفت:
«بارالها! فکر در بخشش تو میکنم، گناهان در نظرم آسان میشود. بعد بزرگی و سختگيری تو را يادآور میشوم، بلاهايم بر من بزرگ میشود.»
بعد گفت: «آه! اگر من بخوانم در نامهی عملم گناهانی را که فراموش کردم و تو آنها را نوشتهای، میگویی بگيريد او را پس وای بر حال گرفتاری که فاميل و خويشانش نمیتوانند او را نجات دهند و قبيلهاش هم نمیتوانند نفعی به او برسانند.»
بعد فرمود: «آه! از آتشی که کبدها و کليهها را پخته میکند، آه آه! از آتشی که دست و پا و پوست سر را میکند و میبرد، آه! از شدت حرارت جهنم.»
بعد گريهی زياد کرد، نه از او صدائی شنيدم و نه حرکتی در وی ديدم، با خود گفتم به واسطهی بيداری، خواب بر او چيره شده خوبست او را برای نماز صبح بيدار کنم حرکتش دادم تکان نخورد، دورش کردم دور نشد. گفتم (إنا لله و إنا إليه راجعون) به خدا علی ابن ابيطالب در گذشت، با حال گريه به طرف خانهاش آمدم، حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود:
«ابودردا در چه حالی علی را ديدی، داستانش چيست؟»
قصه را عرض کردم، فرمود: «به خدا ای ابودردا آن حالت غش از خوف خدا است.»
بعد آب آوردند به صورتش پاشيدند به هوش آمد به من نگاه کرد ديد گريه میکنم، پرسيد: «چرا گريه میکنی ای ابیدرداء؟»
گفتم: برای تو، فرمود: «چگونهای ابیدرداء اگر مرا ببينی خوانده میشوم به سوی حساب، و اهل گناه يقين دارند به عذاب، و برانند مرا فرشتگان درشت خو به سوی شراره آتش سخت و در برابر پادشاه قهار بايستم.»
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۱، ص۱۱
هدیه فرشتگان به شيعيان على عليهالسلام
عن أبى بكر: قال رسول الله صلى الله عليه و آله:
«أنَّ اللهَ خَلَقَ مِنْ نُورِ عَلِيِّ بْنِ أبي طالِبٍ مَلائِكَةً يُسَبِّحُونَ وَ يُقَدِّسُونَ وَ يَكْتُبُونَ ثَوابَ ذلِكَ لِمُحِبّيهِ وَمُحِبّي وُلْدِهِ.»
از ابوبكر نقل شده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
«همانا خدا از نور على بن ابىطالب فرشتگانى آفريد كه خداوند را تسبيح گويند و تقديس نمايند و ثواب آن را براى دوستان على و دوستان فرزندانش ثبت و ضبط كنند.»
📚 منبع
مقتل الحسين عليه السلام، خوارزمى، ج ۱، ص ۹۷
برترين انسانها
قال رسول الله صلى الله عليه وآله:
«خَيرُ رِجالِكُمْ عَلِيُّ بْنُ أبي طالِبٍ، وَ خَيْرُ شَبابِكُمْ الحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ، وَ خَيْرُ نِسائِكُمْ فاطِمَةُ بِنْتُ مُحمدٍ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِمْ.»
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: «بهترين مردان شما على بن ابىطالب، و بهترين جوانانتان حسن و حسين هستند، و بهترين بانوان شما دخت محمد عليهمالسلام است.»
📚منبع
تاريخ بغداد، خطیب بغدادی، ج ۴، ص ۲۲۸۰
پس اگر خاموش ماندم بر من ببخشایید
ابو علی همدانی میگوید: “عبدالرحمن بن ابی لیلی نزد امیرالمؤمنین(ع) رفت و عرضه داشت ای امیرمؤمنان! من چیزی از تو میپرسم تا پاسخی از تو دریافت دارم و منتظر بودیم که امر [خلافت] خود چیزی بگویی ولی سخنی به زبان نیاوردی. آیا از امر خود سخنی به ما نمیگویی؟ آیا [کناره گیری از خلافت] پیمانی از سوی پیامبر خدا بود یا چیزی مشاهده کردی [که خلافت را رها نمودی؟] همانا ما سخنان فراوانی درباره تو گفتهایم.
محکمترین آنها سخنانیاست که از جانب تو بیان داشتهایم و از تو شنیدهایم. ما میگوییم:
اگر پس از پیامبر خدا(ص) خلافت به شما واگذار شود هیچ کس در آن با شما به ستیزه بر نمیخیزد.
به خدا قسم نمیدانم اگر درباره این مسأله از من سؤال شود چه پاسخ گویم. آیا گمان کنم که آن جماعت از تو به خلافت سزاوارتر بودند؟ اگر این چنین میگویی پس فرستاده خدا تو را پس از حجة الوداع به چه چیزی منصوب کرد و گفت: «ای مردم! هر که من مولای اویم علی مولای اوست.» و اگر بگویی که تو از آنان بر خلافت سزاوارتر بودی پس چرا ولایت آنان را بپذیریم؟!
امیرمؤمنان(ع) فرمود: «ای عبدالرحمن! همانا خداوند بلندمرتبه پیامبرش را از دنیا برد در حالی که در آن روز به مردم از این پیراهنم سزاوارتر بودم و من با پیامبر خدا پیمانی داشتم که اگر مرا خوار ساختید [و همراهیام نکردید] به درگاه خدا به بندگی اقرار نمایم. [و سخنی بر زبان نیاورم تا دین خدا حفظ شود]»
«همانا اولین چیزی که پس از رحلت پیامبر(ص) از ما گرفته شد باطل ساختن حق ما در خمس بود.
پس هنگامیکه امر ما کوچک شمردهشد بزرگان قریش در ما طمع کردند و من بر مردم حقّی داشتم که اگر آن را به من بازپس میدادند و از آن در میگذشتند آن را میپذیرفتم و آن را به انجام میرساندم و آن تا زمانی مشخّص بود و مانند مردی بودم که تا زمانی معیّن بر مردم حقی دارد.»
پس اگر مال او را به موقع به او بدهند آن را بازپس میگیرد و بر آن مال ایشان را سپاس میگوید و اگر پرداخت آن را به تأخیر بیندازند بدون شکرگزاری آن را دریافت میدارد و مانند مردی بودم که آسانگیر است در حالی که نزد مردم شخصی سختگیر به شمار میآید. همانا هدایت به کمی مردمی که به آن میگروند شناخته میشود.»
«پس اگر خاموش ماندم بر من ببخشایید. همانا اگر مسألهای برایتان پیش آمد که به پاسخ نیاز داشتید به شما پاسخ میگویم. پس تا زمانی که با شما کاری ندارم مرا فرو گذارید و شما نیز با من کاری نداشته باشید.»
پس عبدالرحمن گفت: ای امیرمؤمنان به جانت سوگند تو همان گونهای که شاعر گفتهاست؛ به جانم سوگند هرکس را که در خواب بودهاست بیدار کردی و به هرکس که دو گوش دارد[حقیقت را] شنواندی.
📚منبع
امالی، شیخ طوسی، ج۱، ص۲۴
ولایت علی(ع)
ابو حمزه ثمالى گويد: امام باقر(ع) از پدرش روايتكرده كه جد بزرگوارش فرمودهاست: «خداوند جلّ جلاله جبرئيل را به نزد محمّد(ص) فرستاد تا آن حضرت در حال حيات خويش براى ولايت على عليهالسّلام از مردم شاهد و گواه بگيرد و پيش از وفات خود حضرتش را به نام اميرالمؤمنين نامگذارى نمايد.»
پيامبر(ص) نه نفر از ياران و مشهورين از اصحاب خود را بخواند و فرمود: «من شما را فرا خواندهام تا گواهان الهى در روى زمين باشيد. خواه بر گواهى خود پايدارى كنيد يا كتمان نموده و از اداى شهادت خوددارى كنيد.»
سپس فرمود: «ابابكر! برخيز و بر على بنام اميرمؤمنان سلام ده.» گفت: آيا اين فرمان خدا و رسول اوست؟ فرمود: «آرى.»
وى برخاست و بر آن حضرت به عنوان اميرمؤمنان سلام داد. سپس فرمود: «عمر! برخيز و بر على به نام اميرمؤمنان سلام كن.» گفت: آيا به فرمان خدا و رسولش او را اميرمؤمنان بناميم؟ فرمود: «آرى.» او نيز برخاست و سلام كرد. سپس به مقداد بن اسود كندى فرمود: «برخيز و بر على بنام اميرمؤمنان سلام ده.» او برخاست و سلام داد و سخن آنان را تكرار نكرد.
آنگاه به اباذر غفارى فرمود: «برخيز و بر على به نام اميرمؤمنان سلام ده.» وى برخاست و سلام داد. بعد به حذيفه يمانى فرمود: «برخيز و بر اميرمؤمنان سلام كن.»
او برخاست و سلام داد. سپس به عمّار بن ياسر فرمود: «برخيز و بر اميرمؤمنان سلام ده.» او برخاست و سلام داد.
بعد به عبد اللَّه بن مسعود فرمود: «برخيز و بر على بنام اميرمؤمنان سلام ده.» او برخاست و سلام داد. بعد به بريده كه از همه آنان جوانتر بود فرمود: «برخيز و بر اميرمؤمنان سلام كن.» او هم نيز برخاست و سلام داد.
پس از آن رسول خدا(ص) فرمود: «من شما را براى اين كار خواندم تا در اين زمينه گواهان الهى باشيد، خواه بر آن پايدار بمانيد يا ترک اداى شهادت كنيد.»
📚منبع
امالی، شیخ مفید، ص ۴۰