فضائل پیامبر اکرم(ص)
طلبکاری یهودی از پیامبر اکرم(ص)
شخصی میآيد در كوچه جلوی پيغمبر را میگيرد، مدعی میشود كه من از تو طلبكارم، طلب مرا الان بايد بدهی. پيغمبر میگويد:
«اولا تو از من طلبكار نيستی و بيخود داری ادعا میكنی و ثانيا الان پول همراهم نيست، اجازه بده بروم.»
میگويد يک قدم نمیگذارم آن طرف بروی. (پيغمبر هم می خواهد برود برای نماز شركت كند) همين جا بايد پول من را بدهی و دين مرا بپردازی. هر چه پيغمبر با او نرمش نشان میدهد او بيشتر خشونت میورزد تا آنجا كه با پيغمبر گلاويز میشود و ردای پيغمبر را لوله میكند، دور گردن ايشان میپيچد و میكشد كه اثر قرمزيش در گردن پيغمبر ظاهر میشود.
مسلمين میآيند كه چرا پيغمبر دير كرد، میبينند يك يهودی چنين ادعايی دارد. میخواهند خشونت كنند، پيغمبر میگويد:
«كاری نداشته باشيد من خودم میدانم با رفيقم چه بكنم.»
آنقدر نرمش نشان میدهد كه يهودی همان جا میگويد: اشهد ان لا اله الا االله و اشهد انك رسول االله و می گويد تو با چنين
قدرتی كه داری اينهمه تحمل [نشان می دهی؟!] اين تحمل، تحمل يك فرد عادی نيست، پيغمبرانه است.
📚 منبع
سیری در سیره نبوی، مرتضی مطهری، ص ۲۱۴
همنشینی با پیامبر(ص) در بهشت
در مدینه یکی از مسلمانان به نام ثوبان، پیامبر(ص) را بسیار دوست میداشت به گونهای که شیفته و شیدای جمال و کمال پیامبر(ص) بود.او هر وقت پیامبر(ص) را نمیدید، پریشان میشد.
روزی با پریشانی و رنگ پریدگی و اندوه به حضور پیامبر(ص) آمد. پیامبر(ص) از قیافهی او دریافت که پریشان است و علت آن را پرسید.او عرض کرد: هر وقت که از شما دور میشوم و شما را نمیبینم، پریشان میگردم. امروز به این فکر افتادم که اگر فردای قیامت، من اهل بهشت باشم مسلما در جایگاه شما نخواهم بود و در نتیجه شما را نخواهم دید و اگر اهل بهشت نباشم هرگز شما را نخواهم دید. از این رو سخت پریشان شدم بنابراین چرا افسرده نباشم؟!
در این هنگام آیه ۶۹ و ۷۰ سوره نساء نازل شد:
«و کسی که خدا و رسول خدا(ص) را پیروی کند، در قیامت همنشین کسانی خواهد بود که خداوند نعمتش را بر آنها کامل کرده است. یعنی از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان و آنها رفیق های خوبی هستند. این فضیلتی است از جانب خدا و خدا به کفایت داناست.»
به این ترتیب ثوبان و سایر مسلمانان دریافتند که اگر بخواهند در روز قیامت همنشین پیامبر(ص) باشند، با پیروی از آن حضرت و ایمان و عمل صالح میتوانند به این موهبت عظمای الهی دست یابند.
📚منبع
مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج ۳، ص ۷۲
داستان دوستان، محمدی اشتهاردی، ج ۱، ص ۲۰
حدیث اهل بیت(ع)، یدالله بهتاش، ص ۳۵
زنده شدن مرده بواسطه دعای پیامبر اکرم(ص)
راوندی روایت کردهاست که یکی از انصار بزغالهای داشت، آن را ذبح کرد. به زوجه خود گفت که بعضی را بپزید و بعضی بریان کنید شاید حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلّم ما را مُشرّف گرداند و امشب در خانه ما افطار کند و به سوی مسجد رفت و دو طفل خُرد داشت چون دیدند که پدر ایشان بزغاله را کشت یکی به دیگری گفت بیا تو را ذبح کنم و کارد را گرفت و او را ذبح کرد.
مادر که آن حال را مشاهده کرد فریاد کرد و آن پسر دیگر از ترس گریخت و از غرفه به زیر افتاد و مُرد. آن زن مؤمنه هر دو طفل مرده خود را پنهان کرد و طعام را برای قدوم حضرت مهیّا کرد؛ چون حضرت داخل خانه انصاری شد جبرئیل فرود آمد و گفت:
«یا رسول اللّه! بفرما که پسرهایش را حاضر گرداند.» چون پدر به طلب پسرها بیرون رفت مادر ایشان گفت حاضر نیستند و به جایی رفته اند. برگشت و گفت: حاضر نیستند.
حضرت فرمود: «که البتّه باید حاضر شوند.» و باز پدر بیرون آمد و مبالغه کرد مادر او را بر حقیقت مطّلع گردانید و پدر آن دو فرزند مرده را نزد حضرت حاضر کرد. حضرت دعا کرد و خدا هر دو را زنده کرد و عمر بسیار کردند.
📚 منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص۷۸
طبیب دوّار
امام على(ع) در اینباره مىفرماید: «طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبّهِ قَد اَحکَمَ مَراهِمَهُ وَ اَحمى (اَمضى) مَواسِمَهُ یَضَعُ ذلِکَ حَیث الحاجَة اِلَیه، مِن قُلُوبٍ عُمى، وَ آذانٍ صُمٍّ وَ السَنَةٍ بکُم مُتَتَبِّعٍ بِداوئه مَواضِعَ الغفلة و مَواطِنَ الحَیرَة؛ پیامبر(ص) طبیبى است که براى درمان بیماران سیّار است (و خود نزد بیماران مىرود)، مرهمهاى شفابخش او آماده و ابزار داغ کردن زخمها را گداخته براى شفاى قلبهاى کور و گوشهاى ناشنوا و زبانهاى لال آماده و با داروى خود در پى یافتن بیماران فراموش و سرگردان است.» (١)
این همان طبیب سیّار است که به دنبال بیماردلان مکه مىرفت و برخى از آنها آن حضرت را سنگباران مىنمودند و گاه حضرت مجبور مىشد که مکه را ترک نموده به کوهها پناه برد. حضرت خدیجه کبرى(س) و امیرمؤمنان(ع) به دنبال آن حضرت وقتى او را مىیافتند، زخمهاى پاى او را (که بر اثر سنگهاى بیماران غافل و ناآگاه زخمى شده بود) مداوا مىکردند اما در همان حال آن دل رئوف و مهربان مىگفت: «اللهُم اِغفِر قَومى فَاِنَّهُم لا یَعلَمُون؛ (٢) خدایا قوم مرا (هدایت کن و آنها را) ببخش چرا که آنها ناآگاهند.» (٣)
📚منبع
(۱) نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸، ص ۲۰۰
(٢) منتخب میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ص ۴۹۹
الترغیب و الترهیب، عبدالعظيم المنذری، ج۳، ص ۴۱۹
(٣) کنزالعمال، علی متقی هندی، حدیث ۵۸۱۸
کشف الغمّه، علی بن عیسی اربلی، ج ۲، ص ۵۳۷
پیامبر مهربانیها
امام على(ع) درباره اخلاق پیامبر و نرم خویى و مهربانى او میفرمایند: «کانَ اَجوَد النّاسِ کَفّاً وَ اَجرَأُ النّاسِ صَدراً وَ اَصدقُ النّاس لَهجَةً وَ اَوفاهم ذِمّةً وَ الَینهُم عَریکَةً وَ اکرَمَهُم عِشرَةً و مَن رآهُ بَدیهَةً هابَهُ وَ مَن خالَطَهُ فَعَرَفَهُ اَحَبّهُ، لَم اَرَقَبلَهُ وَ لا بَعدُه مِثلَه.»
«(پیامبر اکرم) سخاوتمندترین مردم و شجاعترین آنها و راستگوترین آنها و وفادارترین انسان نسبت به وعده و نرمترین (انسان) از نظر خوى و کریمترین مردم در برخورد و معاشرت بود و هرکس در ابتدا او را مىدید از او دورى مىکرد (ولى) هرکس با او همراه مىشد و او را مىشناخت (به او علاقمند مىشد) و سخت به او محبّت مىورزید به گونهاى که مثل او قبل از آن و بعد از آن ندیده بود.»
📚منبع
مکارم الاخلاق، رضی الدین طبرسی، ج ۱، ص۵۱
رنجهای شما برای او سخت است
«لَقَد جاءَکم رَسولٌ مِن اَنفسکم عَزیزٌ عَلَیه ما عَنتّم حَریصٌ عَلیکُم بِالمُؤمِنین رَئُوفٌ رَحیمٌ؛ همانا فرستادهاى از خود شما به سویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت و راهنمایى شما دارد و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است.» (۱)
دلسوزى حضرت ختمى مرتبت به حدى بود که گاهى از شدت غصّه و ناراحتى در آستانه هلاکت قرار مىگرفت.
قرآن در این رابطه مىفرماید: «فلَعلّک باخِغٌ نَفسَک عَلى آثارِهم اِن لَم یُؤمِنوا بهذا الحدیث اَسَفاً؛ گویى مىخواهى به خاطر اعمال (نامناسب) آنان، اگر به این گفتار ایمان نیاورند، خود را هلاک کنى.» (۲)
📚منبع
(۱) سوره توبه، آیه ۶۱
(۲) سوره کهف، آیه ۶
بهترین مردم در خلق و خوى
از عایشه نقل شده است که درباره اخلاق آن حضرت گفت: «کانَ اَحسَنُ النّاسِ خُلقاً؛ بهترین مردم بود در خلق و خوى.» (۱)
همچنین امام على(ع) در نهج البلاغه میفرماید: «وَ اَطهَر المُتَطَهِّرینَ شیمَةً وَ اَجوَدُ المُستَمطِرینَ دیمَةً؛ (۲) اخلاقش از همه پاکان پاکتر و باران کرمش از هر چیزى بادوامتر بود.»
📚منبع
(۱) الطبقات الکبرى، ابن سعد، ج ۱، ص ۳۶۵
(۲) نهج البلاغه، خطبه ۱۰۵، ص ۱۹۲
بردبارترین انسان
«ما أوذِىَ اَحَدٌ مثلُ ما اوذیت فى اللّه؛ (۱) هیچ کسى (و پیامبرى) همانند من در راه خدا آزار و اذیت ندید.»
لذا صبر او نیز از همه بیشتر بود.
اسماعیل بن عیاش مىگوید: «کانَ رَسُولُ اللّه (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) اَصبَرُ عَلى اَوزار النّاس؛ (۲) رسول خدا(ص) بردبارترین انسان بر وزر و وبال مردم بود.»
📚منبع
(۱) الطبقات الکبرى، ابن سعد، ج ۱، ص۳۷۸
(۲) مکارم الاخلاق، رضی الدین طبرسی، ج ۱، ص۵۳
دلسوز مردم
حضرت على(ع) در نهج البلاغه جملات زیبایى درباره دلسوزى و خیرخواهى آن حضرت دارد که به نمونهای اشاره میشود:
«خدا پیامبر اسلام(ص) را هنگامى مبعوث فرمود که مردم در حیرت و سرگردانى بودند، در فتنهها به سر مىبردند، هوى و هوس بر آنها چیره شده و خود بزرگ بینى و تکبر به لغزشهاى فراوانشان کشانده بود و نادانیهاى جاهلیت پست و خوارشان کرد و در امور زندگى حیران و سرگردان بودند و بلاى جهل و نادانى دامنگیرشان بود.»
«فبالَغ (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فى النّصیِحة وَ مَضى عَلى الطَّریقَةِ وَ دَعا اِلَى الحِکمَةِ وَ المَوعِظَة الحَسَنَة؛ (۱) پس پیامبر اکرم(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) در نصیحت و خیرخواهى نهایت تلاش را کرد و آنان را به راه راست راهنمایى و از راه حکمت و موعظه نیکو، مردم را به خدا دعوت فرمود.»
در جاى دیگر فرمود: «محمد(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) بار سنگین رسالت را بر دوش کشید و به فرمانت قیام کرد و به سرعت در راه خشنودى تو گام برداشت. حتى یک قدم بر عقب برنگشت و اراده او سست نشد و در پذیرش و گرفتن وحى نیرومند بود. حافظ و نگهبان عهد و پیمان تو بود و در اجراى فرمانت تلاش کرد تا آنجا که نور حق را آشکار و راه را براى جاهلان روشن ساخت و دلهایى که در فتنه و گناه فرو رفته بودند هدایت شدند پرچمهاى حق را بر افراشت و احکام نورانى را بر پا کرد.» (۲)
📚منبع
(۱) نهج البلاغه، خطبه ۹۵
(۲) نهج البلاغه، خطبه ۷۲