گریز روضه حضرت قاسم (ع)، کشیدن پاهای اسماعیل(ع) بر زمین و جاری شدن زمزم

گریز روضه حضرت قاسم (ع)، کشیدن پاهای اسماعیل(ع) بر زمین و جاری شدن زمزم؛ از امام صادق (ع) منقول است که چون ابراهیم(ع) اسماعیل(ع) را در مکه گذاشت اسماعیل(ع) تشنه شد و در میان صفا و مروه درختی بود پس مادرش بیرون رفت تا بر صفا ایستاد و فریاد زد آیا در این وادی انیسی هست؟ جوابی نشنید.سپس رفت تا مروه، باز ندا کرد و جواب نشنید و بازگشت صفا.برگشت به صفا و باز ندا کرد و جوابی نشنید تا آنکه هف...

قاسم نوجوانی که هنوز به حد بلوغ نرسیده است

قاسم نوجوانی که هنوز به حد بلوغ نرسیده است؛ قاسم، پسر امام حسن مجتبی علیه السلام، نوجوانی که هنوز به حد بلوغ نرسیده است، به حضور حضرت رسیده و از ایشان اجازه نبرد می خواهد ولی حضرت او را باز می دارد. قاسم اصرار می کند و دست و پای عموی خود را می بوسد. امام به او اجاز ه می دهد ولی قبل از حرکت او را در آغوش می کشد و هر دو چنان می گریند که بی تاب بر زمین می افتند. حمید بن مسلم مورخ کربلا ...

امام حسین(ع) بر بالین حضرت قاسم(ع)

امام حسین(ع) بر بالین حضرت قاسم(ع)؛ چون حسین(ع) بر سر قاسم آمد دید که از شدت درد پا بر زمین می زند. پس حسین(ع) فرمود: «یعز والله علی عمک ان تدعوه فلا یجیبک، او یجیبک فلا یعینک، او یعینک فلا یغنی عنک، بعدا لقوم قتلوک» یعنی «سخت است بر عمویت که او را بخوانی و او جوابت ندهد و یا جواب بدهد و کمکت نکند یا کمکت کند ولی ترا کافی نباشد. دور از رحمت خدا باشند کشندگانت.» پس قاسم را به سینه خ...

شهادت حضرت قاسم(ع)

شهادت حضرت قاسم(ع)؛ حمید بن مسلم گفت: در لشکر عمر سعد بودم و نظر می کردم به آن غلام که دیدم پوشیده است ازار و پیرهنی و بند یکی از دو نعل او پاره شده بود. عمر سعد ازدی(۱) گفت: والله لاشدن علیه گفتم: سبحان الله! چه میخواهی از او؟ به خدا قسم که اگر بزند مرا به شمشیرش دست به سوی او نگشایم. کفایت می کند او را این جماعت که دور او را دارند. گفت: به خدا قسم که بر او حمله می آورم. پس تاخت و ب...

به میدان رفتن حضرت قاسم(ع)

به میدان رفتن حضرت قاسم(ع)؛ یتیم حضرت امام حسن(ع)، حضرت قاسم(ع) به روایت شیخ مفید در ارشاد و بحار مکلف به جهاد نشده بود(۱) ولیکن از بسیاری معرفت او به حق امام و فضیلت شهادت در راه خدا چون بی کسی عم خود را و احاطه دشمنان را به او مشاهده نمود قدم در میدان مبارزت نهاد. چون نظر امام حسین(ع) بر قاسم افتاد که عازم میدان قتال است او را در بغل کشید و هر دو شروع به گریه نمودند و آنقدر گریستند...

اشتیاق حضرت قاسم(ع) به شهادت

اشتیاق حضرت قاسم(ع) به شهادت؛ از غایة المرام و سایر کتب ظاهره مدینه المعاجز روایت کرده از هدایه حسین بن حمدان خصیبی، در شب عاشورا چون حضرت سیدالشهدا(ع) مقام شهدا را به ایشان نشان دادند و خبر دادند ایشان را به آنکه تمام کسانیکه با آن حضرت باشند در فردای آن شب شهید می شوند غیر از علی بن الحسین زین العابدین. حضرت قاسم به جهت خردسالی خود ترسید که مبادا شهید نشود. عرض کرد: یا عم! و انا ...

روضه قاسم بن حسن (ع)

روضه قاسم بن حسن (ع)؛ راوي گويد: وَخَرَجَ غُلامٌ كَاءَنَّ وَجْهَهُ شِقَّةَ قَمَرٍ ... جواني بيرون خراميد كه در حُسن صورت و درخشندگي منظر به مثابه پاره ماه بود، با آن گروه بدخواه و بی دين، به كار جنگ پرداخت. ابن فضيل اَزْدي مَيْشوم ضربتي بر فرق آن مظلوم زد كه فرق او را شكافت و آن جوان از مركب به صورت، روی زمين افتاد و فرياد يا عَمّاهُ برآورد. پس امام عليه السّلام مانند باز شكاری،...

حضرت قاسم(ع) طاقت نیاورد

حضرت قاسم(ع) طاقت نیاورد؛ قاسم را طاقت نماند، از اسب با روی بر زمین افتاد. فریاد یا عماه برداشت، امام را دیدم چون شاهباز که از فراز آهنگ نشیب کند و یا شیر خشمناک که بر کلاب و ذئاب حمله آورد بیامد و صفوف لشکر از هم بدرید عمرو را شمشیری فرود آورد. ملعون دست سپر کرد تیغ دست او را از مرفق جدا ساخت، بانگ استغاثه برآورد. سواران کوفه از هر طرف بیامدند مگر بتوانند او را خلاصی دهند، جنگ مغلوب...

از عسل شيرين‌تر

حضرت قاسم (ع): مرگ نزد من از عسل شيرين‌تر است

حضرت قاسم (ع): مرگ نزد من از عسل شيرين‌تر است؛ حسين بن همدان حضينى به سند خود از ابى حمزۀ ثمالى و سيد بحرانى بى‌ذكر سند از هم او روايت كرده‌اند كه گفت: از على بن الحسين (ع) شنيدم مى‌فرمود: «شب روزى كه پدرم شهيد شد، خويشان و يارانش را جمع كرد و به آنها فرمود: اى خاندان و شيعيانم، اين شب را چون شترى رهوار به حساب آريد و خود را نجات دهيد، جز شخص مرا نخواهند و اگر مرا بكشند در فكر شماه...

از عسل شيرين‌تر

روضه حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام در مقتل خوارزمی

روضه حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام در مقتل خوارزمی مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: خَرَج مِن بَعدِهِ [ٲی بَعدِ عَونِ بنِ عَبدِالله بنِ جَعفَرٍ] عَبدُاللهِ بنُ الحَسَنِ بنِ عَلِّيِ بنِ ٲبى طالِبٍ فى بَعضِ الرِّواياتِ قاسِمُ بنُ الحَسَنِ و هٌوَ غٌلامُ صَغيرٌ لَم يَبلُغِ الحٌلمَ فَلَمّا نَظَرَ َاِلَيهِ الحُسَینُ عليه السلام اعتَنَقَهُ و جَعَلا يَبكِیانِ حَتّى غُشِىَ عَلَيهِما، ثُمَ ا...

Template Design:Dima Group