شب عاشورا

شب عاشورا     ای روزگار اُف بر دوستی‌ات امام زين العابدين عليه‌السلام: «در شبى كه بامدادش پدرم به شهادت رسيد، نشسته بودم و عمّه‌ام زينب عليهاالسلام، از من پرستارى مى‏‌كرد كه پدرم از يارانش كناره گرفت و به خيمه خود رفت و جون، غلام ابوذر غِفارى، نزدش بود و به اصلاح و پرداختِ شمشير ايشان مشغول بود. و پدرم مى‌خواند»: «اى روزگار! اف بر دوستى‌ات! چه‌قدر بامدادها و...