در حالی که با آنان سخن می‌گفت، سر امام حسین (ع) را جدا کردند

در حالی که با آنان سخن می‌گفت، سر امام حسین (ع) را جدا کردند؛ راوى می گويد: بعد از شهادت امام صلوات اللّٰه عليه، غبارى شديد و سياه و تار با بادى سرخ در آسمان برخاست كه هيچ چيز قابل ديد و رؤيت نبود، تا آن جا كه مردم خيال كردند عذاب بر آنان فرود آمده است. ساعتى درنگ كردند، آن گاه برطرف شد. هلال بن نافع گويد: با لشكر عمر بن سعد بودم كه كسى فرياد زد: مژده اى امير، اين شمر است كه حسين را ك...

امام حسین (ع) محاسنش را با خون خود خضاب کرد

امام حسین (ع) محاسنش را با خون خود خضاب کرد؛ امام مى‌ جنگيد تا آنكه ۷۲ زخم برداشت. از جنگ، خسته و ضعيف شد و ايستاد تا دمى بياسايد. در اين حال سنگى آمد و بر پيشانى‌اش خورد و خون جارى شد. لباسش را گرفت تا پيشانى‌اش را از خون پاك كند كه تير تيز سه شعبه و مسمومى آمد و بر قلب او نشست. امام حسين عليه السّلام گفت: «بسم اللّه و باللّه و على ملة رسول اللّه.» پس سر به آسمان بلند كرد و عرضه داشت...

امام حسین (ع) در گودی قتلگاه

امام حسین (ع) در گودی قتلگاه؛ فرزند رسول خدا صلی الله علیه روی زمین افتاده بود. شمر و سنان بالای سرش آمدند. حضرت از تشنگی زبانش را در دهان می چرخاند. شمر با لگد بر سینه مبارکش کوبید و گفت: ای پسر ابوتراب مگر تو نمی گویی پدرت ساقی کوثر است و به هر کس دوست دارد از آب کوثر می دهد. صبر کن تا به دست او سیراب شوی. آنگاه به سنان گفت: سرش را جدا کن. سنان امتناع کرد و گفت: نمی خواهم در قیامت ...

امام حسین (ع) تیر را از گلویش بیرون کشید

امام حسین (ع) تیر را از گلویش بیرون کشید؛ امام بر زمین افتاد، بلند شد و نشست. تیری را که در گلوی شریفش نشسته بود بیرون کشید. سنان دوباره آمد با نیزه، چنان جسم شریفش را آزرد که حضرتش در خاک غلطید. آنگاه به خولی بن یزید اصبحی گفت: سرش را جدا کن. خولی خنجر در دست پیش رفت، ولی لرزه بر اندامش افتاد و بازگشت. سنان خود از اسب پیاده شد و سر مبارکش را جدا کرد.     📚منبع ...

سقوط امام حسین (ع) از اسب به زمین

سقوط امام حسین (ع) از اسب به زمین؛ امام حسین علیه السلام از کثرت زخم ناتوان شده بود. دست از جنگ کشیده و در جای خود ایستاد. پیکر شریفش از تیر و نیزه و شمشیر، پاره پاره بود. افراد زیادی به قصد حمله با حضرتش مواجه شدند؛ ولی هنگامی که حال او را مشاهده می کردند بر می گشتند. هیچ کس نمی خواست گناه کشتن فرزند پیامبر را به عهده بگیرد. مدت زیادی همچنان جنگ راکد ماند. عاقبت شمر به افرادش نعره ز...

گریز روضه قتلگاه امام حسین (ع)، فاطمه نمی‌تواند شمشیر روی سر علی را ببیند

گریز روضه قتلگاه امام حسین (ع)، فاطمه نمی‌تواند شمشیر روی سر علی را ببیند؛   حضرت زهرا(س) وارد مسجد شد دید شمشیر را روی سر علی(ع) گرفتند و می‌خواهند به زور بیعت بگیرند. فرمود: «علی(ع) را رها کنید وگرنه پیراهن پیامبر(ص) را به سرم می‌افکنم و در درگاه خدا ناله می‌زنم و نفرینتان می‌کنم.‌» سلمان می‌گوید: به خدا سوگند دیدم ستون‌های مسجد رسول خدا(ص) از زمین جدا شد که اگر کسی می‌خ...

گریز قتلگاه امام حسین(ع)، مثله کردن بدن حضرت حمزه سلام الله علیه

گریز قتلگاه امام حسین(ع)، مثله کردن بدن حضرت حمزه سلام الله علیه؛   زنان قریش پس از پیروزی در جنگ احد، پیش از آنکه مسلمانان به دفن کشتگان برسند برای انتقام بیشتر، اعضا و گوش و بینی مسلمانانی که روی بستر خاک افتاده بودند بریدند در حالی که در میان تمام ملل جهان کشته دشمن که بی‌دفاع و بی‌پناه است احترام دارد. همسر ابوسفیان از اعضای بدن مسلمانان گردنبند و گوشواره درست نمود شکم حض...

گریز روضه قتلگاه امام حسین(ع)؛ رسول خدا(ص) بر بدن حضرت حمزه(ع)

گریز روضه قتلگاه امام حسین(ع) رسول خدا(ص) بر بدن حضرت حمزه(ع)؛   بعد از پایان جنگ احد رسول خدا(ص) فرمودند: «کیست از احوال حمزه به ما خبر بدهد؟» حارث بن صَمّه عرض کرد: من جای او را می‌دانم وقتی به نزدیک او رسید و حال او را مشاهده نمود نتوانست آن خبر را به پیغمبر(ص) برساند . پس حضرت فرمود: «یا علی(ع)! عمویت را طلب کن» حضرت امیر(ع) آمد نزدیک حمزه ایستاد و ایشان هم ...

شهادت امام حسین (ع) به قتل صبر

شهادت امام حسین (ع) به قتل صبر؛ قتل صبر آن است که انسان یا حیوانی را بسته نگه دارد و بکشند. در حدیث است که پیامبر(ص) کسی را اینگونه نکشت و از این گونه کشتن چهارپایان نهی شده است، یعنی اینکه جانداری را زنده نگه دارد و آنقدر به او ضربه بزنند تا بمیرد. به شهدا و اسیرانی که کشته می‌شوند نیز "مصبور" گفته می‌شود. در مورد حیواناتی که زجرکش می‌شوند نیز به کار می‌رود. از مظلومیت سیدالشهدا(ع...

گریز لا یوم کیومک یا ابا عبدالله

گریز لا یوم کیومک یا ابا عبدالله؛ امام صادق(ع) فرمودند: «وقتی امام حسین(ع) به بالین برادر آمد و آن وضع و حال برادر را مشاهده کرد گریست.» امام حسن(ع) فرمود: «چرا گریه می‌کنی؟» فرمود: «چرا نگریم که تو را مسموم می‌بینم.» فرمود: «گرچه مرا با زهر مسموم کردند ولی: لا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِاللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ ...

Template Design:Dima Group