شهادت پیامبر اکرم(ص)/3
بهترین و بدترین خلائق
هرچه پیامبر(ص) به پایان عمر شریف خود نزدیک مىشد مىکوشید که بیشتر از گذشته درباره مقام و فضیلت امیرمومنان(ع) سخن بگوید و مردم را آگاه سازد. براى نمونه جابر بن عبدالله انصارى گوید: رسول خدا(ص) در بیمارى آخر عمر خود فاطمه(س) را گفت: «پدر و مادرم فداى تو باد! کسى را به سوى همسرت على بفرست و او را نزد من فرا خوان.»
فاطمه(س) به حسین(ع) فرمود: «پیش پدرت برو و به وى بگو: جدم تو را مىخواند.»
حسین(ع) به جانب پدر شتافت و او را آگاه کرد امیرمومنان(ع) به خدمت پیامبر خدا(ص) شرفیاب گشت در حالى که فاطمه(س) در کنار وى حضور داشت و بر آن حضرت(ص) گریه مىکرد و مىگفت: «واى از این اندوه! اندوه بیمارى تو اى پدر!» و پیامبر(ص) مىفرمود: «پس از این روز دیگر بر پدر تو رنج و اندوهى نیست!»
رسول خدا(ص) رو به على(ع) کرد و فرمود: «یا على(ع) نزدیک من آى.»
على(ع) پیش پیامبر(ص) آمد.
[حضرت به سبب ضعف زیاد] فرمود: «گوش خود را نزدیک دهان من بیاور!»
على(ع) چنین کرد.
پیامبر(ص) فرمود: «اى برادر من! آیا سخن خداى تعالى را نشنیدهاى که در کتاب خود مىفرماید: ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه؛ به راستى کسانى که ایمان آوردند و کارهاى نیکو انجام دادند آنان بهترین خلقند.» (۱)
على(ع) عرض کرد: «آرى اى رسول خدا(ص) شنیدهام.»
فرمود: «آنها تو و شیعیان تو هستید که میآیید در حالى که شریفان اهل محشرید و همه شما را مىشناسند. سیرابید و از گرسنگى به دورید و باز آیا شنیدهاى که خداى متعال فرموده است: ان الذین کفروا من إهل الکتاب و المشرکین فى نار جهنم خالدین فیها اولئک هم شر البریه؛ به راستى آنان که از اهل کتاب کافر شدند و مشرکان در آتش جهنم براى همیشه خواهند بود و ایشان بدترین خلقند.» (۲)
على(ع) گفت: «بلى اى پیامبر خدا(ص)»
فرمود: «آنها دشمنان تواند که روز قیامت مىآیند در حالى که تشنگانند. شقاوت پیشگانى هستند که به عذاب الهى گرفتار آمدهاند و ایشان کافران و منافقانند. این مقامات که گفتم از آن تو و شیعیان توست و آن عذابها براى دشمنان تو و پیروان آنهاست.» (۳)
📚منبع
(۱) سوره بینه، آیه ۶
(۲) همان, آیه ۷
(۳) تفسیر فرات الکوفى، ابى القاسم فرات بن ابراهیم بن فرات الکوفى، ص ۵۸۵
دوست رسول خدا(ص)
عایشه مىگفت: هنگامى که رسول خدا(ص) را وقت مرگ در رسید و در خانهاش بسترى بود فرمود: «دوست مرا فرا خوانید!» من ابابکر را صدا زدم چون بیامد حضرت(ص) به او نگاهى کرد و سرش را پایین انداخت و گفت: «دوست مرا فراخوانید!»
در پى عمر فرستادند. چون حاضر شد پیامبر(ص) به وى نظرى افکند و باز فرمود: «دوست مرا فرا خوانید!» من گفتم: واى بر شما على بن ابى طالب(ع) را خبر کنید. به خدا سوگند که پیامبر(ص) غیر او را اراده نکرده است.
وقتى که على(ع) خدمت پیامبر(ص) شرفیاب شد و حضرت(ص) وى را دید پارچهاى را که بر روى خود انداخته بود گشود و على(ع) را در کنار گرفت و همچنان در آغوش على بود تا جان سپرد.
📚منبع
مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۲۳۶
فوز شهادت نبی اکرم(ص)
احمد بن حنبل در مسند خود، ماجرایی را بیان مینماید که طی آن، بانویی به نام ام مبشر که فرزندش به دلیل خوردن غذای مسموم در کنار پیامبر اکرم(ص)، به شهادت رسیده بود؛ در ایام بیماری ایشان به عیادتشان آمده و اظهار داشتند که من احتمال قوی میدهم که بیماری شما ناشی از همان غذای مسمومی باشد که فرزندم نیز به همین دلیل به شهادت رسید!
پیامبر(ص) در پاسخ فرمودند: « من نیز دلیلی به غیر از مسمومیت، برای بیماری خویش نمیبینم و گویا نزدیک است که مرا از پای در آورد.»
مرحوم مجلسی نیز با نقل روایتی؛ تقریبا مشابه با این روایت بیان نموده که به همین دلیل است که مسلمانان اعتقاد دارند علاوه بر فضیلت نبوت که به پیامبر(ص) هدیه شده، ایشان به فوز شهادت نیز نائل آمدهاند.
📚منبع
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۲۱، ص ۷
چگونگی شهادت پیامبر اکرم(ص)
دلایل بسیاری وجود دارد که رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ناشی از خوراندن سم به آن حضرت بوده است. این دلایل و روایات، از تواتر معنوی برخوردارند؛ یعنی هرچند که الفاظ و توصیفات آنها کاملاً با یکدیگر مشابه نیستند، اما از مجموع آنها، میتوان موضوع مورد بحث را ثابت نمود. از جمله امام صادق(ع) میفرمایند:
«چون پیامبر اسلام(ص)، ذراع (یا سر دست) گوسفند را دوست میداشتند یک زن یهودی با اطلاع از این موضوع ایشان را با این بخش از گوسفند مسموم نمودند.» [در جای دیگری آن حضرت فرمودند: «پیامبر اکرم(ص) در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمهای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا میرود.»
[این روایت، علاوه بر تصریح به مسموم شدن رسول خدا(ص) و شهادت ایشان در پی مسمومیت، به اصلی کلی نیز اشاره میکند که مرگ تمام پیامبران و اوصیا با شهادت بوده و هیچ کدام، با مرگ طبیعی از دنیا نمیروند! روایات دیگری نیز وجود دارد که این اصل کلی را تقویت مینماید.
علاوه بر روایات شیعه، روایات فراوانی در صحاح و دیگر کتب اهل سنت وجود دارد که همین موضوع را تأیید مینماید.
در معتبرترین کتاب نزد اهل سنت، نقل شده که پیامبر(ص) در بیماری منجر به رحلتشان، خطاب به همسرشان عایشه فرمودند: «من همواره درد ناشی از غذای مسمومی را که در خیبر تناول نمودهام، در بدنم احساس میکردم و اکنون گویا وقت آن فرا رسیده که آن سم، مرا از پای درآورد.»
همین موضوع در سنن دارمی نیز بیان شده است. علاوه بر این که در این کتاب، به شهادت برخی از یاران پیامبر(ص)، بر اثر تناول همان غذای مسموم نیز اشاره شده است.
📚منبع
اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج ۶، ص ۳۱۵
بصائر الدرجات، محمد بن حسن بن فروخ صفار، ج ۱، ص ۵۰۳
صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، ج ۵، ص ۱۳۷
مسموم کردن پیامبر(ص) در جنگ خیبر
محمد بن سعد از قدیمیترین مورخان مسلمان ماجرای مسمومیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را این گونه نقل مینماید: هنگامی که پیامبر(ص)، خیبر را فتح نموده و اوضاع به حالت عادی برگشت، زنی یهودی به نام زینب که برادر زاده مرحب بود که در جنگ خیبر کشته شد. از دیگران پرسش مینمود که پیامبر(ص) کدام بخش از گوسفند را بیشتر دوست میدارد و پاسخ شنید که سر دست آن را.
سپس آن زن، گوسفندی را ذبح کرده و تکه تکه نمود و بعد از مشورت با یهودیان در مورد انواع سم ها، سمی که تمام آنان معتقد بودند کسی از آن جان سالم به در نمیبرد را انتخاب نموده و اعضای گوسفند و بیشتر از همه جا، سردستها را مسموم نمود.
هنگامی که آفتاب غروب نموده و پیامبر(ص) نماز مغرب را به جماعت اقامه فرموده و در حال برگشت بودند، آن زن یهودی را دیدند که همچنان نشسته است! پیامبر(ص) دلیل آن را پرسیدند و او جواب داد که هدیهای برایتان آوردم! پیامبر(ص) با قبول هدیه، به همراه یارانش بر سر سفره نشسته و مشغول تناول غذا شدند.
بعد از مدتی، پیامبر(ص) فرمودند که دست نگه دارید! گویا این گوسفند مسموم است! مؤلف کتاب طبقات، سپس نتیجه میگیرد که شهادت پیامبر(ص) به همین دلیل بوده است.
📚منبع
طبقات الکبری، محمد بن سعد، ج ۲، ص ۲۰۱