قتلگاه امام حسین(ع)/2
ضربات خنجر بر گلوی امام حسین(ع)
بر اباعبداللّه علیهالسلام مصیبتهای زیادی وارد شده است. مصیبتهایی که سنگینی آنها بر آسمانها و زمین و اهل آن گران و بزرگ است، یکی از این مصیبتها احتضار سیدالشهدا علیهالسلام است. در حدیث است که نگذارید کسی بر بدن محتضر دست بگذارد، انگشت بگذارد، زیرا زدن دست و انگشت بر بدن محتضر مانند ضربه سخت شمشیری است که بر محتضر وارد میشود.
حالا ببینیم محتضر کربلا چه حالتی دارد که یک هزار و صد و ده شمشیر بر بدن اقدسش فرو آمده، از اینها مصیبت بالاتر هم هست و آن وقتی است که علاوه بر آن همه تیر و نیزه و شمشیر و سنان در آخرین لحظات عمر، شمر زنازاده ملعون چگونه با چکمه پا بر سینه اباعبداللّه علیهالسلام گذاشت و با خنجر خود آنقدر بر گردن اباعبداللّه علیهالسلام ضربه زد تا سر مبارک حضرت را از تن جدا کرد.
مولا اباعبداللّه در گودال قتلگاه افتاده و در حال احتضار است؛ بیایید بر این مظلوم محتضر گریه کنیم، همه مصیبتهای آن حضرت در نفسهای آخرش جمع شده بود زیرا که در همه جا مصیبت داشت، در وقت وداع اهل بیتش مصیبت داشت، در وقت سوار شدن بر اسب مصیبت داشت، اما یک نوع مصیبت دیگر هم داشت، آن مصیبت احتضار اباعبداللّه علیهالسلام بود.
در حال احتضار حضرت، شمشیر میآمد، سنگ میآمد نیزه میآمد و بر بدن مبارک آقا وارد میشد و جراحت میکرد، در این میان صدای استغاثه حسین غریب بلند شد.
📚منبع
مصائب راس الحسین علیهالسلام، كاظمی نائينی، ص ۶۲
مصیبت نحر اباعبداللّه الحسین(ع) در صحرای کربلا
یکی از اقسام کشته شدن اباعبداللّه الحسین علیهالسلام در صحرای کربلا نحر است که معمولاً این مصیبت کمتر خوانده شده است (نحر به گودی گردن میگویند) شتر را که میخواهند بکشند سر او را نمیبُرند بلکه نیزه یا شمشیر یا کاردی در گودی گردن او فرو میبرند تا خون بدن او از این سوراخ بیرون آید.
وا مصیبتا! حضرت اباعبداللّه علیهالسلام را در کربلا نحر کردند؛ یعنی با نیزه بر گردن و گلوی حضرت زدند که خون به بیرون فواره زد یعنی نیزه را به همان جایی زدند که بارها و بارها پیغمبر خدا میبوسید و گریه میکرد.
عرض کردند: دیگر چرا گریه میکنید؟ فرمود: «برای اینکه من جای شمشیرها را میبوسم؛ اُقَبِّلُ مَوْضِعَ السُّیُوفِ.»
وقتی پای امام حسین علیهالسلام در کودکی به پیراهنش خورد و به درب مسجد به زمین افتاد، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم خطبهاش را قطع کرد و با عجله حسین علیهالسلام را از زمین بلند کرد، او را بوسید و بر زانوی خود نشاند، مردم عرض کردند: یارسول اللّه خیلی به این طفل محبت میکنید. ما تا این قدر محبت بر طفلی ندیدهایم.
فرمودند: «اِنَّ اللّه َ قَدْ اَمَرَنی بِهِ؛ خدا مرا دستور داده است تا با حسین علیهالسلام اینطور رفتار کنم.»
📚 منبع
مصائب رأس الحسین علیهالسلام، کاظمی نایینی، ص ۶۰
گریز روضه قتلگاه امام حسین(ع)؛ فاطمه نمیتواند شمشیر روی سر علی را ببیند
حضرت زهرا(س) وارد مسجد شد، دید شمشیر را روی سر علی(ع) گرفتند و میخواهند به زور بیعت بگیرند.
فرمود: «علی(ع) را رها کنید وگرنه پیراهن پیامبر(ص) را به سرم میافکنم و در درگاه خدا ناله میزنم و نفرینتان میکنم.»
سلمان میگوید: «به خدا سوگند دیدم ستونهای مسجد رسول خدا(ص) از زمین جدا شد که اگر کسی میخواست میتواند از زیر آن عبور کند.»
👈 اشاره گریز:
گریز به روضه قتلگاه سیدالشهداء که هرچه شمشیر و سنان و نیزه بود بر سر و روی بدن حضرت وارد میآمد.
📚منبع
بیت الاحزان، شیخ عباس قمی،ص ۱۳۹
گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۵۰
گریز قتلگاه امام حسین(ع)، مثله کردن بدن حضرت حمزه(ع)
زنان قریش پس از پیروزی در جنگ احد، پیش از آنکه مسلمانان به دفن کشتگان برسند برای انتقام بیشتر، اعضا و گوش و بینی مسلمانانی که روی بستر خاک افتاده بودند بُریدند در حالی که در میان تمام ملل جهان کشته دشمن که بیدفاع و بیپناه است احترام دارد.
همسر ابوسفیان از اعضای بدن مسلمانان گردنبند و گوشواره درست نمود شکم حضرت حمزه(ع) را پاره و جگر او را درآورد و آن را به دندان گرفته هرچه خواست بخورد نتوانست. این عمل به قدری ننگین و زشت بود که ابوسفیان گفت: من از این عمل تبرّی میجویم و چنین دستوری نداده بودم ولی خیلی هم ناراحت نیستم.
این کردار زشت باعث شد که این زن میان مسلمانان به هند آکلة الاکباد یعنی هند جگرخوار معروف گردد و در آینده فرزندان هند، به فرزندان زن جگرخوار معروف شدند.
اشاره گریز:
روضه قتلگاه سیدالشهدا علیهالسلام و جملات جانسوز حضرت زینب(س) خطاب به رسول مکرم اسلام که: «هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الاعضاء.»
📚منبع
فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج ۲، ص ۷۱
گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۳۴
گریز روضه قتلگاه امام حسین(ع)؛ رسول خدا(ص) و بدن حضرت حمزه(ع)
بعد از پایان جنگ احد رسول خدا(ص) فرمودند: «کیست از احوال حمزه به ما خبر بدهد؟»
حارث بن صَمّه عرض کرد: من جای او را میدانم وقتی به نزدیک او رسید و حال او را مشاهده نمود نتوانست آن خبر را به پیغمبر(ص) برساند.
پس حضرت فرمود: «یا علی(ع)! عمویت را طلب کن.»
حضرت امیر(ع) آمد نزدیک حمزه ایستاد و ایشان هم تامل نمود.
پس رسول خدا(ص) خود به جستجوی حمزه(ع) برآمد وقتی حمزه را با آن حال مشاهده نمود حضرت گریستند و فرمودند: «هرگز در مکانی نایستادهام که بیشتر از اینجا مرا به خشم آورد.»
حضرت ردایی که از برد یمانی بر دوش مبارکش بود بر روی حمزه(ع) انداخت اما آن ردا به اندازه قامت حضرت حمزه(ع) نبود پس آن را بر سر حمزه(ع) کشید و پاهایش را از علف و گیاه پوشانید و فرمودند:
«اگر زنان عبدالمطلب اندوهناک نمیشدند او را چنین میگذاشتم که درندگان صحرا و مرغان هوا گوشت او را بخورد تا روز قیامت از شکم آنها محشور شود؛ زیرا مصیبت هرچه عظیمتر است ثوابش بیشتر است.»
اشاره گریز:
به روضه قتلگاه حضرت سیدالشهدا(ع) و آمدن حضرت زینب(س) و بانوان حرم، بالای بدن مطهر حضرت.
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص ۷۹
گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۳۳
گریز لا یوم کیومک یا ابا عبدالله
امام صادق(ع) فرمودند: «وقتی امام حسین(ع) به بالین برادر آمد و آن وضع و حال برادر را مشاهده کرد گریست.»
امام حسن(ع) فرمود: «چرا گریه میکنی؟»
فرمود: «چرا نگریم که تو را مسموم میبینم.»
فرمود: «گرچه مرا با زهر مسموم کردند ولی:
لا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِاللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ(ص) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ؛ نیست روزی مانند روز تو یا اباعبدالله(ع)، میشود نزد تو سی هزار مرد که خود را مسلمان میپندارند و همه برای ریختن خون تو و کشتن تو جمع میشود.»
📚منبع
الامالی، شیخ صدوق، ص ۱۱۵
گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۱۰۸
شهادت امام حسین(ع) به قتل صبر
قتل صبر آن است که انسان یا حیوانی را بسته نگه دارند و بکشند. در حدیث است که پیامبر(ص) کسی را اینگونه نکشت و از اینگونه کشتن چهارپایان نهی شده است، یعنی اینکه جانداری را زنده نگه دارد و آنقدر به او ضربه بزنند تا بمیرد. به شهدا و اسیرانی که کشته میشوند نیز «مصبور» گفته میشود. در مورد حیواناتی که زجرکش میشوند نیز به کار میرود.
از مظلومیت سیدالشهدا(ع) و قساوت کوفیان یکی همین بود که حسین بن علی(ع) را هنوز رمق در بدن داشت که مورد ضربههای شمشیر و نیزه قرار دادند.امام سجاد علیهالسلام به عنوان افشاگری از ستم یزیدیان در خطبهای که در کوفه در حال اسارت خواند و خود را به مردم فریبخورده و به خواب سیاسی رفته معرفی کرد از جمله فرمود: «اَنا ابنُ مَن قُتِلَ صَبراً و کَفی بِذلِکَ فَخراً؛ من پسر کسی هستم که به قتل صبر کشته شد و همین افتخار مرا بس.»
در مورد مسلم بن عقیل نیز در تاریخ آمده ابن زیاد او را به قتل صبر کشت.
📚منبع
گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۲۳۰
فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص۳۵۳
خبر کشتن امام حسین(ع) به قتل صبر در معراج
درکتاب کامل الزیارات به سند خود از امام صادق(ع) روایت کرده که فرموده:
«چون پیغمبر صلی الله علیه و آله به معراج سیر داده شد، به او گفته شد که خدای تعالی امتحان کننده است تو را، تا ببیند که صبر و شکیبایی تو چگونه خواهد بود-تا آنجا که گفت: امّا پسر دیگر فاطمه یعنی حسین را امّت تو دعوت میکنند او را به جهاد. پس میکشند او را به قتل صبر و میکشند پسران او را و کسانی که با او هستند از اهل بیت او.»
«پس از من کمک میخواهد و قضا جاری شده و به شهادت او از من شهادت کسانی که با او هستند و کشته شدن او حجّتی است ما بین دو قطر زمین.
پس میگرید بر او آسمانها و زمین، از روی جزع و دردناکی و میگریند برای ملائکهای که یاری او را درک نکردند.»
📚منبع
کامل الزیارات، ابن قولویه، ص۳۳۲
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۸، ص۶۱
روضهخوانی امام باقر(ع) برای حضرت سیدالشهداء(ع)
وقال عليهالسلام: و نظر الحسين عليهالسلام يميناً وشمالاً ولا يرى أحداً، فرفع رأسه إلى السماء فقال: اللّهمّ إنّك ترى ما يصنع بولد نبيّك. وحال بنو كلاب بينه وبين الماء، ورمى بسهم فوقع في نحره وخرّ عن فرسه، فأخذ السهم فرمى به وجعل يتلقّى الدم بكفّه، فلمّا امتلأت لطّخ بها رأسه ولحيته.
ويقول ألقى اللّه عزّ وجلّ، وأنا مظلوم متلطّخ بدمي، ثمّ خرّ على خدّه الأيسر صريعاً. وأقبل عدوّ اللّه، سنان الأيادي وشمر بن ذي الجوشن العامري في رجال من أهل الشام حتّى وقفوا على رأس الحسين عليهالسلام.
فقال بعضهم لبعض: ما تنتظرون أريحوا الرجل، فنزل سنان بن أنس الأيادي وأخذ بلحية الحسين، وجعل يضرب بالسيف في حلقه، وهو يقول: واللّه إنّي لأحتزّ رأسك، وأنا أعلم أنّك ابن رسول اللّه صلىاللهعليهوآله وخير الناس اُمّاً وأباً.
همچنين فرمود: «پس حسين عليهالسلام به راست و چپ خود نگاه کرد و ديگر کسی از اصحاب و يارانش را نديد. پس سر به سوی آسمان بلند کرد و عرض کرد: «خدايا! تو میبينی که با فرزند پيغمبرت چه میکنند و بنوکلاب بين پسر پيغمبرت و آب جدایی افکندهاند.»
در اين هنگام تيری به سوی حضرت رها شد که به گلوی آن حضرت فرو رفت و ايشان از اسب به زمين افتادند. تا تير را بيرون کشيد و به دور انداخت، کف دستش را زير خون گلو گرفت که از خون پر شد و سر و ريشش را با آن خضاب کرد.
سپس فرمود: «خدای عزوجل را در حالی ملاقات میکنم که مظلومم و در خون خود تپيدهام.»
سپس به گونه چپ به خاک افتاد، دشمنان خدا سنان بن انس ايادی و شمر بن ذی الجوشن غامری با مردانی از اهل شام پيش آمدند تا اين که بالای سرش ايستادند درحاليکه به يکديگر میگفتند: منتظر چه هستيد؟! اين مرد را راحتش کنيد. سنان بن انس ايادی از اسب فرود آمد و ريش امام حسين عليهالسلام را گرفت و با شمشير به گلويش زد و گفت: به خدا قسم سرت را از بدنت جدا میکنم درحاليکه خود میدانم که تو پسر رسول خدايی و از طرف پدر و مادر بهترين مردمی.
📚منبع
امالی، شيخ الصدوق، ص ۲۲۶، المجلس ۳۰
روضه قتلگاه امام حسین(ع) توسط امام صادق(ع)
الامالی صدوق به نقل از عبدالله بن منصور از امام صادق(ع) از پدرش امام باقر(ع) از جدش امام زین العابدین(ع):
«حسین به چپ و راست نگریست و کسی را ندید. سرش را به سوی آسمان بالا برد و گفت: خدایا تو میبینی که با فرزند پیامبرت چه میکنند. قبیله بنی کلاب میان حسین علیهالسلام و آب مانع شدند. تیری به سوی او پرتاب شد که بر گلویش نشست و از اسبش به زمین افتاد. امام علیه السلام تیر را گرفت و بیرون کشید. سپس خون را با کف دستش میگرفت و هنگامی که پر میشد به سر و صورتش میمالید و میگفت:
خدای عزوجل را مظلوم و خونین دیدار خواهم کرد. سپس حسین(ع) با گونه چپش به زمین افتاد و دشمن خدا سِنان بن انس ایادی و شمر بن ذی الجوشن عامری که خدا لعنتشان کند با مردانی از شامیان پیش آمدند تا بر بالای سر حسین(ع) ایستادند. آنان به یکدیگر میگفتند: منتظر چه هستید؟ او را راحت کنید. سنان بن انس ایادی که خدا لعنتش کند فرود آمد و محاسن امام را گرفت و با شمشیر به گلوی او زد و گفت: به خدا سوگند سرت را جدا میکنم با آن که میدانم که تو فرزند پیامبر خدایی و بهترین پدر و مادر را داری!
📚منبع
امالی، شیخ صدوق، ص ۲۲۶