مصائب امام حسین(ع)
سر مطهر امام حسین(ع) نزد یزید
صدوق در عیون اخبار الرضا(ع) از آن حضرت روایت کردهاست: «چون سرها و اسیران را وارد مجلس آن ملعون مردود کردند؛ شراب زهر مار میکرد و شطرنج بازی میکرد و ته جرعه را در نزدیک طشت زری که سر مطهر سید جوانان بهشت بود میریخت.» (۱)
📚منبع
کبریت احمر، عدل و احسان، محمد باقر بیرجندی، ص ۴۶۸
(۱) عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج ۲، ص ۲۵
امام سجاد(ع) در بازار شام
سید جزایری در انوار نعمانیه روایت میکند مرسلا از منهال بن عمرو کوفی که گفت: روزی در بازار شام میرفتم. دیدم علی بن الحسین(ع) را که بر عصایی تکیه دارد و دو ساق پای مقدس او از لاغری مثل دو نی میباشد و رجلاه کانهما قصبتان و الدم یسیل من ساقیه و الصفره قد ازدادت علیه پس اشک من جاری شد و عرض کردم: کیف اصبحت یابن رسول الله؟
آن حضرت گریست و فرمود:
«چگونه میباشد حال کسیکه در دست یزید بن معاویه اسیر باشد و زنان ما تا بهحال سیر نشده شکمهای ایشان و پوشیده نشده سرهای ایشان (یعنی به لباس مناسبی ) و شب و روز به نوحه و گریه اشتغال دارند و ای منهال! ما مثل بنی اسرائیلیم در آل فرعون که اطفالشان را میکشتند و زنان را باقی میگذاشتند. عرب فخر میکند بر عجم که پیغمبر(ص) از ایشان است و قریش فخر میکند بر سایر عرب به آنکه پیغمبر(ص) از ایشان است و ما اهلبیت پیغمبر(ص) بی جرم و گناه کشته شدیم و از وطن آوارهایم.»
📚منبع
کبریت احمر، بعثت پیامبر اسلام، محمدباقر بیرجندی، ص ۳۹۵
سوء ادب به راس مطهر امام حسین(ع)
به روایت سید بن طاووس در لهوف، بریدند سر مطهرش را بعد از ضربههای بسیار و بر درخت آویختند و بر دروازه شهر(۱) و به روایت شیخ مفید در کوچهها و میان قبایل گردانیدند.(۲)
به دیر راهب دادند. مکرر در مجالس کفر و شراب و قمار خود حاضر کردند. به دستهای بریده، به شمشیر کوچک و چوب دستی به آن مخدوم جبرئیل و محبوب رب جلیل اشاره رسانیدند. اینها همه سهل است، من نمیدانم چگونه راضی شد که خواهران و دختران او از عراق تا شام، در کجاوههای بیسرپوش با نامحرمان همسفر باشند در حالتیکه «یتصفح وجوههن اهل المناهل و المناقل.»(۳)
یعنی: گردن میکشیده باشند آن اعراب بادیه که در سر چاههای آب بین راه بودند که ببینند آن جماعت اسیر با آن سرهای نورانی، اهلبیت کدام شهریارند که به آن خواری در دست دشمنان گرفتارند.
📚منبع
کبریت احمر، بعثت پیامبر اسلام، محمدباقر بیرجندی، ص ۳۹۴
(۱) لهوف، ابن طاووس، ص ۹۵
(۲) ارشاد، شیخ مفید، چاپ آل البیت، ج۲، ص ۱۱۷
(۳) لهوف، ابن طاووس، ص ۱۰۶
روضه تنور خولی
آنگاه عمر سر مطهر امام علیه الصلوة و السلام را با خولی بن یزید الاصبحی و حمید بن مسلم نزد عبیدالله فرستاد، خولی چون به کوفه آمد درهای دارالاماره بسته بودند، شبانگاه به خانه خویش رفت و سر مطهر در زیر تنوری که در سرای بود پنهان کرده به خفت بتفاخر زن خویش را گفت: دل خوشدار که با غنا و ثروت ابدی آمدم، اینک سر حسین بن علی است که آوردهام.
زن گفت مردمان همه سیم و زر به خانه برند و تو سر فرزند رسول به ارمغان من آوردی، به خدای که هرگز سر خویش بر بالین تو ننهم. زن از جای جسته چون به صحن سرای آمد دید عمودی از نور از آسمان تا آن طرف پیوسته و مرغان سپید بسیار تا بامدادان گرد آن پر همی زنند، مخذول علی الصباح سر را برداشتند نزد ابن زیاد برد، عمر دیگر روز رأس شهدا را که هفتاد و دو بود با شمر بن ذی الجوشن و عمر و بن الحجاج و قیس بن الاشعث بفرستاد.
📚منبع
مقتل قمقام زخار و صمصام بتار، حاج فرهاد میرزا معتمد الدوله، صفحه ۵۴۵
حضرت ابراهيم و مصائب امام حسين(ع)
از فضل بن شاذان نقل است كه از امام رضا عليهالسلام شنيدم كه میگفت:
«وقتی خدای عزوجل، ابراهيم را فرمود، به جای ذبح پسرش، اسماعيل، گوسفندی را كه برايش فرستاده بود، ذبح كند، ابراهيم آرزو كرد كه ای كاش، پسرش، اسماعيل را به دست خود ذبح میكرد و به او دستور داده نمیشد كه به جای او گوسفندی قربانی كند، تا دلش، مثل پدری كه عزيزترين فرزندش را به دست خود، سر ببرد، داغدار گردد، تا با اين كار، مستحق فراترين درجات اهل ثواب، در برابر مصائب باشد.»
خدای عزوجل و جليل به او وحی كرد: «ای ابراهيم! دوست داشتنیترين آفريدهام پيش تو كيست؟» گفت: «پرودگارا هيچ يک از آفريدگانت، پيش من محبوبتر از حبيب تو محمد صلي الله عليه و آله نيست.» خدای متعال به او وحی كرد: «آيا او برای تو محبوبتر است يا خودت؟» گفت: «بلكه او برای من از خودم محبوبتر است.» خدا گفت: «فرزند او برايت محبوبتر است يا فرزند خودت؟» گفت: «فرزند او.»
خدا گفت: «سربريده شدن فرزند او از سر ستم، آن هم به دست دشمنانش، برای دل تو دردناکتر است يا سر بريدن فرزند خودت، به دست خودت، در اطاعت از من؟» گفت: «بار پرودگارا، سر بريده شدن فرزند او از ستم به دست دشمنانش برای دل من دردناکتر است.»
خدا گفت: «ای ابراهيم! طائفهای كه میپندارند كه از امت محمدند، پس از او پسرش، حسين، را از سر ستم و عداوت میكشند، آنگونه كه گوسفندی را سر میبرد و با اين كار مستوجب خشم من میگردند.»
ابراهيم به خاطر آن اندوهناک شد و دلش به درد آمد و شروع به گريستن كرد.
خدای عزيز و جليل به او وحی كرد: «ای ابراهيم، اندوه و دلسوزی تو برای حسين و كشتهشدن او را، به جای اندوهی كه در صورت سربريدن پسرت، با دست خودت داشتی از تو پذيرفتم و برای تو فراترين درجات اهل ثواب بر مصائب را لازم ساختم.»
امام رضا عليهالسلام میگويد: «و در همين باره است سخن خدای عزيز و جليل كه در قرآن گويد: و فديناه بذبح عظيم.»
«و او (حضرت اسماعيل) را در ازای قربانی بزرگی (امام حسين عليهالسلام) باز رهانيديم.»
📚منبع
مقتل الحسین، روایت شیخ صدوق، ص ۲۲۱
آیا خدا پرستی هست که در باب ما از خدا بترسد؟
حضرت سیدالشهدا علیهالسّلام به نفس نفیس عازم قتال شد. امام زین العابدین علیهالسّلام چون پدر بزرگوار خود را تنها و بیکس دید با آنکه از ضعف و ناتوانی قدرت برداشتن شمشیر نداشت راه میدان پیش گرفت، امّ کلثوم از قفای او ندا در داد که ای نور دیده برگرد، حضرت سجاد علیهالسّلام فرمود:
«ای عمّه دست از من بردار و بگذار تا پیش روی پسر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم جهاد کنم.» حضرت سیّد الشهدا علیهالسّلام به امّ کلثوم فرمود: «که بازدار او را تا کشته نگردد و زمین از نسل آل محمّد علیهم السّلام خالی نماند.»
امام حسین علیهالسّلام در چنین حال از محبّت امّت دست باز نداشت و همی خواست بلکه تنی چند به راه هدایت درآید و از آن گمراهان روی برتابد. لاجرم ندا در داد: «آیا کسی هست که ضرر دشمن را از حرم رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم بگرداند؟
آیا خدا پرستی هست که در باب ما از خدا بترسد؟
آیا فریادرسی هست که امید ثواب از خدا داشته باشد و به فریاد ما برسد؟
آیا معینی و یاوری هست که به جهت خدا یاری ما کند؟»
زنها که صدای نازنینش را شنیدند به جهت مظلومی او صدا را به گریه و عویل بلند کردند.
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص ۹۱۶
مرثیه حضرت زینب(س) درباره برادرش
علامه مجلسی در بحار این مرثیه را از حضرت زینب(س) نقل میکند:
ای زنها برادرم روز عاشورا غريب و تنها با لب عطشان در ميان ميدان ايستاده بود و میفرمود:
«ای قوم! پدرم حيدر وصی پيغمبر صلی الله عليه و آله و مادرم فاطمه شفيعه محشر است امروز من كه حسينم و ميوه دل پيغمبرم، يک خواهشی از شما دارم منت بر پسر پيغمبر صلی الله عليه و آله بگذاريد و يک شربت آب به اطفال جگركباب من برسانيد كه از تشنگی مردهاند.»
در جواب برادرم گفتند: حسين تو در نزد ما آب نداری بلكه جواب تو نيزه و شمشير است مگر آنكه سر به حكم يزيد و ابن زياد آوری تا آب بخوری.
برادرم فرمود: «سر به حكم حرامزاده نخواهم آورد، جنگ میكنم تا كشته شوم.»
ای زنها! برادرم آنقدر جنگ كرد تا آنكه تيری سه پهلو به طرف او رها كرد، همان تير كار برادرم حسين عليهالسلام را ساخت و لشگر اظهار فرح كردند.
📚منبع
از مدینه تا مدینه، محمدمهدی تاج لنگرودی، ص ۹۵۵
خون باریدن و گریستن آسمان و زمین در مصیبت حسین(ع)
سیدبن طاووس در ملهوف روایت کرده که علی بن الحسین علیهالسلام نقل کرده در خطبه خود، هنگامیکه از کربلا به مدینه مراجعت فرمود گفت:
«این ماتم حسین علیهالسلام ماتمیاست که هیچ ماتمی مانند آن نیست.
ای گروه مردمان! پس کدام یک از مردهای شما شادی میکند پس از کشته شدن او، یا کدام چشمی از ریختن اشک خود منع میکند و بخل میکند از ریختن آن و حال آنکه گریست برای کشتهشدن او هفت آسمان محکم و گریست دریاها به موج خود و آسمانها با رکنهای خود و زمین با پستی و بلندیهای خود و درختها با شاخههای خود و دریاهای بزرگ و ماهیان دریا و همه اهل آسمانها.»
📚منبع
اللهوف فی قتلی الطفوف، سیدبن طاووس، ص ۲۳۸
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۴۷