روز عاشورا و وداع/1
مکر دشمن برای اینکه امام حسین(ع) آب ننوشد
آن حضرت مانند شیر غضبان بر ایشان حمله میافکند و صفوف لشکر را بشکافت و راه شریعه را از دشمن بپرداخت و اسب را به فرات راند و سخت تشنه بود و اسب آن جناب نیز تشنگی از حدّ افزون داشت سر به آب گذاشت؛ حضرت فرمود: «تو تشنه و من نیز تشنهام به خدا قسم که آب نیاشامم تا تو بیاشامی، کانّه اسب فهم کلام آن حضرت کرد، سر از آب برداشت یعنی در شُرب آب من بر تو پیشی نمیگیرم.»
پس حضرت فرمود: «آب بخور من میآشامم.» و دست فرا برد و کفی آب بر گرفت تا آن حیوان بیاشامد که ناگاه سواری فریاد برداشت که ای حسین تو آب مینوشی و لشکر به سراپردهات میروند و هتک حرمت تو میکنند.
چون آن معدن حمیّت و غیرت این کلام را از آن ملعون شنید آب از کف بریخت و به سرعت از شریعه بیرون تاخت و بر لشکر حمله کرد تا به سرا پرده خویش رسید معلوم شد که کسی متعرّض خِیام نگشته و گوینده این خبر مکرْی کرده بوده.
پس دگر باره اهل بیت را وداع گفت، اهل بیت، همگان با حال آشفته و جگرهای سوخته و خاطرهای خسته و دلهای شکسته در نزد آن حضرت جمع آمدند و در خاطر هیچ آفریده صورت نبندد که ایشان به چه حالت بودند و هیچ کس نتواند که صورت حال ایشان را تقریر یا تحریر نماید.
بالجمله؛ ایشان را وداع کرد و به صبر و شکیبائی، ایشان را وصیّت نمود و فرمان داد تا چادر اسیری بر سر کنند و آماده لشکر مصیبت و بلا گردند، و فرمود بدانید که خداوند شما را حفظ و حمایت کند و از شرّ دشمنان نجات دهد و عاقبت امر شما را به خیر کند و دشمنان شما را به انواع عذاب و بلا مبتلا سازد و شما را به انواع نِعم و کرم مُزد و عوض کرامت فرماید، پس زبان به شکوه مگشائید و سخنی مگوئید که از مرتبت و منزلت شما بکاهد، این سخنان بفرمود و روبه میدان نمود.
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص ۹۲۴
امام حسین(ع) دشمن را به محاکمه کشید
سپاه اموی كار را برای پيشوای آزادی سخت گرفت، تا آن جایی كه بر خلاف دين و دفتر و آيين جوانمردی و آزادگی آب روان را نيز بر روی حسين عليهالسلام و خاندان و كودكانش بست و كاروان آزادی در فشار تشنگی و تنگنا قرار گرفت.
حسين عليهالسلام هنگامیكه روند كار را آن گونه ديد، به پا خواست و بر شمشير خويش بسان عصا تكيه زد و در برابر سپاه اموی با رساترين ندای خويش به روشنگری و خيرخواهی پرداخت. آن حضرت روی سخن را به آنان نمود و با صدايی بلند فرمود:
«انشدكم الله تعالی؛ هل تعرفون ان جدی رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم؟»
قالوا: اللهم نعم.
قال: «انشدكم الله تعالی؛ هل تعلمون أن أمی فاطمة بنت محمد صلی الله عليه و آله؟»
قالوا: اللهم نعم.
قال: «انشدكم الله؛ هل تعلمون أن أبی علی بن أبی طالب عليهالسلام؟»
قالوا: اللهم نعم.
قال: «أنشدكم الله؛ هل تعلمون أن جدتی خديجة بنت خويلد أول نساء هذه الامة اسلاما؟»
قالوا: اللهم نعم.
قال: «أنشدكم الله؛ هل تعلمون أن حمزة سيدالشهداء عم أبی؟»
قالوا: اللهم نعم.
قال: «أنشدكم اله؛ هل تعلمون أن جعفر الطيار فی الجنة عمی؟»
قالوا: اللهم نعم.
قال: «انشدكم الله؛ هل تعلمون أن هذا سيف رسول الله صلی الله عليه و آله و سلم أنا متقلده؟»
قالوا: اللهم نعم.
قال: «انشدكم الله؛ هل تعلمون أن هذه عمامة رسول الله صلی الله عليه و آله و سلم أنا لابسها؟»
قالوا: اللهم نعم.
قال: «انشدكم الله؛ هل تعلمون أن عليا عليهالسلام كان أول الناس اسلاما، و أكثرهم علما، و أعظمهم حلما، و هو ولی كل مؤمن و مؤمنة؟»
قالوا: اللهم نعم.
یعنی:
«شما را به خدا سوگند میدهم كه پاسخ دهيد، آيا مرا میشناسيد؟»
همگی فرياد كشيدند: آری، به خدا میشناسيم، شما فرزند گرانمايهی پيامبر خدا هستی كه درود خدا بر او و خاندانش باد.
فرمود: «شما را به خدا آيا میدانيد كه نيای گرانقدر من پيامبر خداست؟»
همگی گفتند: آری! به خدا.
فرمود: «شما را به خدا آيا میدانيد كه پدر گران قدرم اميرمؤمنان علی عليهالسلام است؟»
پاسخ دادند: آری، به خدا.
فرمود: «آيا میدانيد كه مام پرفضيلت و سرفراز من، فاطمه دختر پيامبر است؟»
گفتند: آری، میدانيم.
فرمود:«شما را به خدا آيا میدانيد كه مام بزرگم خديجه نخستين بانوی گرونده به اسلام و تصديق كننده پيامبر و پيشتاز در ياری اوست؟»
گفتند: آری به خدا!
فرمود: «شما را به خدا آيا میدانيد كه حمزه، سالار شهيدان و پشتيبان شجاع پيامبر، عموی پدر من بود؟»
گفتند: آری
فرمود: «شما را به خدا، آيا میدانيد كه جعفر طيار همان که در بهشت زیبای خدا پروازكند، عموی من است؟»
گفتند: آری می دانيم.
فرمود: «شما را به خدا آيا میدانيد اين شمشير را كه اينک من به كمر بستهام، شمشير پيامبر خداست و من وارث به حق اويم؟»
گفتند: آری
فرمود: «شما را به خدا آيا میدانيد اين عمامهای كه من بر سر خويش بستهام، همان عمامهی پيامبر خداست؟»
همگی گفتند: آری.
فرمود: «شما را به خدا، آيا می دانيد كه پدرم علی عليهالسلام پيشتازترين انسانها در اسلام و دانشمندترين آنان در علم و بردبارترين آنان در ميدان زندگی و پيشوا و سررشتهدار و سرپرست هر مرد و زن با ايمان و درست انديشی است؟
گفتند: آری.
اينجا بود كه پيشوای شهيدان همه را به محاكمه كشيد و فرمود: «فبم تستحلون دمی؟»
«پس چگونه و به كدامين جرم و به چه گناهی ريختن خون مرا روا میشماريد؟ و به چه مجوزی برای كشتن من همدست و همداستان شدهايد، در حاليكه پدرم در روز رستاخيز صاحب حوض كوثر است و آن چشمه جوشان در اختيار اوست و گناهكاران و ظالمان را به فرمان خدا از نوشيدن آب حيات باز میدارد؛ همانگونه كه شتر تشنه را از آب باز میدارند؟ و نيز در حالیكه پرچم ستايش و سپاس در روز رستاخيز بر دست توانای اوست، چگونه با فرزندش اينگونه رفتار میكنيد؟»
📚منبع
لهوف، ابن طاووس، ص۱۳۴
تنهایی امام حسین(ع)
امام حسین علیهالسلام تنها ماند و هرچه نگاه کرد جز زنان و کودکان در اطراف خویش یاوری نیافت. در وسط میدان ایستاد و با صدای بلند فرمود: «آیا کسی هست که از حرم رسول خدا(ص) دفاع کند؟ آیا خداپرستی هست که در مورد ما از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که به فریاد ما برسد؟ آیا کسی هست که به انتظار پاداش الهی ما را یاری کند؟»
و اینجا بود که صدای شیون و زاری از زنان حرم برخاست.
📚منبع
مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۲، ص ۳۲
رویای ام سلمه(س) هنگام شهادت امام حسین(ع)
در روایت صحیحه است که ام السلمه در خواب دید آن شبی که روز آن حسین(ع) شهید شد که پیغمبر خدا ژولیده مو و غبارآلود است و دستها تا مرفق بالا زده. سبب را از آن حضرت سوال کرد. فرمود: «حسین مرا کشتند و از کندن قبر او میآیم.»
چون بعد از ظهر عاشورا شد دید که شیشه حاوی تربت کربلا، خون شده است.(۱)
📚منبع
کبریت احمر، فضیلت بسمله، محمد باقر بیرجندی، ص ۴۱۳
(۱) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۲۳۰
فاطمه(س) لباسی برای روز عاشورا به زینب(س) داد
فی وقائع الیوم العاشر من جمادی الاولی رُوی: انَّ فی هذا الیومِ أعطَت الزهراءُ علیهاالسلام قمیصَ ابراهیمَ الخلیلِ لزینبَ علیهاسلام و قالت: اذا طَلَبَەُ مِنک ٲخوک الحسینُ علیه السلام٬ فَاعلمی أنّه ضَیفُک ساعهً٬ ثُمَّ یُقتَلُ بِاشدَّ الأحوالِ بِیدَ أولادِ الزِّنا.
عوالم العلوم نقل میکند که در روز دهم جمادی الاول حضرت زهرا علیهاالسلام لباس ابراهیم خلیل را به زینب علیهاالسلام عطا نموده و فرمودند: «هنگامی که برادرت حسین علیهالسلام آن را از تو مطالبه کرد بدان که ساعتی بیش مهمان تو نیست و به بدترین حال به دست زنازادگان کشته میشود.»
📚منبع
عوالم العلوم، بحرانی اصفهانی، ج ۱۱، ص ۹۰۶
الزهرا و الحسین، انصاری زنجانی، ص ۲۶۷
فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، ص ۱۴۷
پیراهن کهنه سیدالشهدا(ع)
کفنی بر آن حضرت یعنی سیدالشهدا(ع) پوشیده شد و آن پیراهن کهنه بود. به علاوه کهنگی، خودش به دست خودش پاره پاره کرد.
بعد از آن، جای چهار هزار تیر و چقدر شمشیر شد! با وجود این چقدر تمنا داشت که این کفن در بدن اطهرش بماند! با وجود پارهپاره بودن و این تمنا داشتن، آن ملعون آمد از بدن مبارکش بیرون کرد و او را عریان گذاشتند.
آخر کارش طوری شد وقتی که خواهر محترمهاش در قتلگاه نظرش به بدن پارهپاره افتاد همه مصایبش را فراموش کرد. عرض کرد: «ای پارهپاره تن برهنهات کردند؟ پیراهن کهنه را هم در بدن مبارک نگذاشتند؟!»
فرمود: «جامه بیاورید از محبره.» آوردند خدمتش. پس به دست مبارک خود آن جامه را قطعهقطعه فرمود. چرا چنین فرمود؟ به علت آنکه از بدن شریفش بیرون نکنند؛ ولی چونکه کشته شد از بدن اطهرش آن جامه را بیرون کرد بحربن کعب -لعنةالله- و آن بزرگوار را واگذار نمود عریان برهنه.
ظاهرا ایشان عدد کل تیراندازهای کربلا را گفتهاند والا طبق برخی روایات تعداد تیرهای اصابت کرده به بدن حضرت، کمتر بوده است. الله اعلم
📚 منبع
۲۳مجلس سخنرانیهای اخلاقی، آیت الله حاج شیخ جعفر شوشتری(ره)، ص ۸۱
تعداد زخمهای پیکر مطهر امام حسین(ع)
چون امام علیه الصلوة و السلام را شهید کردند پیراهن مبارک او زاید بر یکصد و ده اثر از زخم تیز و نیزه و شمشیر داشت.
به روایت مسعودی و ابن اثیر بر بدن مبارک، اثر سی و سه طعن نیزه و سی و چهار ضربت شمشیر به غیر از زخم تیر بود. چنانچه حدیث مروی از حضرت صادق(ع) موید این معنی است.
📚منبع
قمقام زخار و صمصام بتار، حاج فرهاد میرزا معتمد الدوله، ص ۵۴۱
محبت وصف ناپذیر حسین(ع) و زینب(س) به همدیگر
روزی حضرت فاطمه سلام الله علیها عرض کرد:
«یا ابتا! مرا تعجب گرفته است از محبتی که بیرون از نهایت است در میان زینب(س) و حسین(ع) و این دختر چنان است که بر دیدار حسین(ع) شکیبایی ندارد و اگر ساعتی بوی حسین(ع) را نشنود جانش بیرون شود.»
زمانی که رسول خدا(ص) این سخن را شنید، آه دردناک از سینه برکشید و اشک از دیده بارید و فرمود:
«ای روشنی چشم من! این دختر با حسین(ع) به سفر کربلا خواهد رفت و به هزار گونه رنج و تعب گرفتار خواهد شد.»
📚منبع
ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، ج ۳ ، ص ۴۱
گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۱۰۸
وارد شدن امام حسین(ع) به فرات برای نوشیدن آب
وقتی سیدالشهدا(ع) وارد شریعه شد و کف مبارک پر از آب کرد که بیاشامد؛ پس به روایت ابن شهر آشوب و بحار و جلاء العیون در باب عذاب قاتلین آن حضرت در دنیا، ملعونی تیر بر دهان مقدس آن سرور زد. پر از خون شد. آن حضرت فرمود: «لا ارواک الله من الما فی دنیاک و لا آخرتک؛ خدا در دنیا و آخرت از آب سیرابت نکند.» پس به نفرین آن جناب، آن مرد یک مشک آب میخورد و سیر نمیشد تا به جهنم واصل شد. (۱)
و به روایت اخبار الدول، آب در کف آن جناب، پر از خون شد. پس دست به آسمان بلند کرد و در حق جمیع آن قوم نفرین نمود.
در روایت دیگری که در بحار و عوالم و جلاءالعیون است ملعونی فریاد کرد: یا اباعبدالله! تو لذت از آب میبری و لشگر رو به خیمه تو رفتند؟ آن حضرت آب را ریخت و لشکر را متفرق کرد. دید آن خبر، اصلی ندارد. (۲)
دفعه دیگر اراده شریعه نمود لشکر -لعنهم الله- حایل شدند بین آن حضرت و آب. چنانچه مسلم بن عمرو باهلی- لعنةالله- جسارت کرد در کلام خود به حضرت، ملاعین کربلا نیز جسارت کردند.
به روایت ابوالفرج و بحار، شمر ملعون میگفت: و الله نرده او نرد النار و ملعونی میگفت: آیا نظر نمیکنی به فرات، ای حسین! گویا شکم ماهیان است. به خدا قسم از آن نیاشامی تا تشنه کشته شوی. آن حضرت به درگاه اله عرض کرد:
«اللهم امته عطشا.»
دعای آن حضرت مستجاب شده، هر چه آب میآشامید سیر نمیشد تا تشنه به سگان جهنم ملحق شد. (۳)
📚منبع
کبریت احمر، فرق بین ایمان و اسلام، محمدباقر بیرجندی، ص ۲۲۷
(۱) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۳۰۰
(۲) جلا العیون، علامه مجلسی، ج ۲، ص ۲۰۵
(۳) همان، ج ۴۵، ص ۵۱
زنان را چه تقصیر و گناه است؟!
ابن شهر آشوب و غیره نقل کردهاند: که آن حضرت یک هزار و نهصد و پنجاه تن از آن لشکر را به درک فرستاده سوای آنچه را که زخمدار و مجروح فرموده بود. ابن سعد لعین بدانست که در پهن دشت آفرینش هیچ کس را آن قوّت و توانایی نیست که با امام حسین علیهالسّلام کوشش کند و اگر کار بدین گونه رود آن حضرت تمام لشکر را طعمه شمشیر خود گرداند.
لاجرم سپاهیان را بانگ بر زد و گفت: وای بر شما! آیا میدانید که با که جنگ میکنید و با چه شجاعتی رزم میدهید این فرزند انْزع البطین غالب کلّ غالب علی بن ابی طالب علیه السّلام است، این پسر آن پدر است که شجاعان عرب و دلیران روزگار را به خاک هلاک افکنده. همگی همدست شوید و از هر جانب بر او حمله آرید. پس آن لشکر فراوان از هر جانب بر آن بزرگوار حمله آوردند و تیراندازان که عدد آنها چهار هزار به شمار میرفت تیرها بر کمان نهادند و به سوی آن حضرت رها کردند.
پس دور آن غریب مظلوم را احاطه کردند و مابین او و خِیام اهل بیت حاجز و حائل شدند و جماعتی جانب سرادق عصمت گرفته. حضرت چون این بدانست بانگ بر آن قوم زد و فرمود: «که ای شیعیان ابوسفیان! اگر دست از دین برداشتید و از روز قیامت و معاد نمیترسید پس در دنیا آزاد مرد و با غیرت باشید رجوع به حسب و نسب خود کنید؛ زیرا که شما عرب میباشید. یعنی عرب غیرت و حمیّت دارد.»
شمر بیحیا رو به آن حضرت کرد و گفت: چه میگویی ای پسر فاطمه؟
فرمود: «میگویم من با شما جنگ دارم و مقاتلت میکنم و شما با من نبرد میکنید، زنان را چه تقصیر و گناه است؟! پس منع کنید سرکشان خود را که متعرّض حرم من نشوند تا من زندهام.»
شمر صیحه در داد که ای لشکر از سراپرده این مرد دور شوید که کفوّی کریم است و قتل او را مهیّا شوید که مقصود ما همین است. پس سپاهیان بر آن حضرت حمله کردند و آن جناب مانند شیر غضبناک در روی ایشان در آمد و شمشیر در ایشان نهاد و آن گروه انبوه را چنان به خاک میافکند که باد خزان برگ درختان را و به هر سو که روی میکرد لشکریان پشت میدادند.
پس، از کثرت تشنگی راه فرات در پیش گرفت، کوفیان دانسته بودند که اگر آن جناب شربتی آب بنوشد ده چندان از این بکوشد و بکشد. لاجرم در طریق شریعه صف بستند و راه آب را مسدود نمودند و هر گاه آن حضرت قصد فرات مینمود بر او حمله میکردند و او را بر میگردانیدند.
📚 منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص ۹۲۲
تاراج خیام امام حسین(ع) پس از شهادتش
أقبَلَ الأَعداءُ حَتّى أحدَقوا بِالخَيمَةِ، ومَعَهُم شِمرُ بنُ ذِي الجَوشَنِ، فَقالَ : اُدخُلوا فَاسلُبوا بِزَّتَهُنَّ .فَدَخَلَ القَومُ َأَخَذوا كُلَّ ما كانَ بِالخَيمَةِ حَتّى أفضَوا إلى قُرطٍ كانَ في اُذُنِ اُمِّ كُلثومٍ ـ اُختِ الحُسَينِ ـ فَأَخَذوهُ وخَرَموا اُذُنَها، حَتّى كانَتِ المَرأَةُ لَتُنازَعُ ثَوبَها عَلى ظَهرِها حَتّى تُغلَبَ عَلَيهِ . وأخَذَ قَيسُ بنُ الأَشعَثِ قَطيفَةً لِلحُسَينِ عليه السلام كانَ يَجلِسُ عَلَيها فَسُمِّيَ لِذلِكَ قَيسَ قَطيفَةٍ وأخَذَ نَعلَيهِ رَجُلٌ مِنَ الأَزدِ يُقالُ لَهُ: الأَسوَدُ، ثُمَّ مالَ النّاسُ عَلَى الوَرسِ وَالخَيلِ وَالإِبِلِ، فَانتَهَبوها.
ترجمه:
دشمنان پيش آمدند تا به گرد خيمهها حلقه زدند. شمر بن ذى الجوشن نيز با آنها بود. او گفت: به درون خيمهها برويد و جامهها و متاعشان را بگيريد.
مردم وارد شدند و هر چه در خيمهها بود برداشتند تا جايى كه گوشواره امّ كلثوم خواهر حسين عليهالسلام را هم گرفتند و گوشش را دريدند. حتّى جامه رويينِ زنان را به زور مىكشيدند و مىبردند. قيس بن اشعث قطيفهاى را برداشت كه حسين عليهالسلام بر روى آن مىنشست. او از اين رو «قيسِ قطيفه» ناميده شد.
همچنين مردى از قبيله اَزد به نام اسود، كفشهاى ايشان را برداشت و سپس مردم به سوى وسايل زنان و اسبان و شترها رفتند و آنها را به تاراج بردند.
📚منبع
مقتل الحسين، خوارزمی، ج ٢، ص ٣٧
الفتوح، ابن اعثم كوفی، ج ۵، ص ١٢٠
گریز روضه پیراهن امام حسین(ع)؛ فاطمه(س) تاب دیدن پیراهن پیامبر(ص) را ندارد
حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرمایند: «من پیغمبر را از زیر پیراهن غسل دادم. یک روز فاطمه سلام الله علیها فرمود: میل دارم پیراهن پدرم را ببینم وقتی پیراهن را به او دادم بویید و بوسید و گریست و بیاختیار از فراق پدر از حال رفت و بر روی زمین افتاد. بعد از آن پیراهن را از فاطمه سلام الله علیها مخفی کردم.»
گریز به روضه پیراهن خونین حضرت سیدالشهدا علیهالسلام که همیشه در نزد حضرت زینب سلام الله علیها بود.
📚منبع
بیت الاحزان، شیخ عباس قمی(ره)
گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۲۲
گریز روضه عطش امام حسین(ع)؛ جنگ صفین و سیراب کردن لشکریان دشمن
در جنگ صفین هنگامیکه سپاه معاویه علیه اللعنه شریعه فرات را محاصره کردند و راه آب را بر آن حضرت بستند سران شام به معاویه گفتند بگذار همه از تشنگی بمیرند چنان که عثمان را تشنه کشتند.
علی(ع) و یارانش از آنان آب خواستند که راه آب را باز کند سپاه معاویه قبول نکردند حضرت با یاران خود بر سپاه معاویه حمله برد تا خودشان بر آب دست یافتند و یاران معاویه در زمین خشک و بیآبی قرار گرفتند.
یاران حضرت خواستند تلافی کند حضرت فرمودند: «نه، به خدا سوگند من با آنان مقابله به مثل نمیکنم قسمتی از آب را برای آنان آزاد کنید زیرا که لبه تیز تیغ ما برای آنان کافی است.»
اشاره گریز:
به روضه بیرحمی اهل کوفه و منع آب فرات از خیام حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
📚منبع
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۲۳
گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص ۴۶
تاختن اسبان بر بدن مطهر سیدالشهدا(ع)
یکی از بزرگترین جنایات بنی امیه پس از به شهادت رساندن امام حسین(ع) این بود که اسبها را بر بدن آن حضرت تاختند. خوارزمی حنفی مذهب در کتاب مقتل الحسین مینویسد: عمر بن سعد در میان سربازانش صدا زد کیست که داوطلبانه اسبش را آماده کند و بر پشت و سینهی حسین اسب بدواند؟ ده نفر از آنان آماده شدند.
پیکر امام حسین(ع) را با سم اسبها پایمال کردند تا اینکه پشت و سینه حسین را له کردند.
📚منبع
مقتل الحسین، موفق بن احمد خوارزمی، ج ۲، ص۴۴
لهوف، سیدبن طاووس، ص ۱۸۲
آسمان دوبار گریست
در تفسیر ابن ابی حاتم آمده است که آسمان از زمانی که دنیا بوده است بر هیچ کسی نگریسته است مگر بر دو نفر یکی یحیی بن زکریا و دیگری حسین بن علی(ع).
از زید بن زیاد نقل شده که چون امام حسین(ع) کشته شد آفاق آسمان چهار ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و از عطاء نقل شده که گریستن آسمان سرخ شدن اطراف آن می باشد.
طبرانی نقل میکند که محمد بن حمید جهمی از اولاد ابی جهم در قتل حسین این شعر را که به زینب دختر عقیل بن ابی طالب منسوب است انشاد کرد:
مَاذَا تَقُولُونَ إن قال الرَّسُولُ لَکُمْ
مَاذَا فَعَلْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الأُمَمِ
بِأَهْلِ بَیْتِی وَ أَنْصَارِی وَذُرِّیَّتِی
منهم أُسَارَی وقَتْلَی ضُرِّجُوا بِدَمِ
ماکان ذَاکَ جَزَائِی إِذْ نَصَحْتُ لَکُمْ
أَنْ تَخْلُفُونِی بِسُوءٍ فی ذَوِی رَحِمِ
چه میگویید اگر رسول خدا(ص) به شما بگوید که به عنوان آخرین امت با اهل بیت و یاران و ذریه من چه کردید؟ برخی از آنها را اسیر و برخی را کشته و با خون آغشته نمودید. جزای من هنگامی که شما را نصیحت کردم این نیست که با خویشان من اینگونه رفتار بد انجام دهید!
📚منبع
تفسیر ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، ج ۱۰، ص ۳۲۸۹
المعجم الکبیر، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، ج ۳، ص ۱۲۴
شهادت فرزندان ام البنین(س)
عثمان فرزند علی که مادرش ام البنین، دختر حزام بن خالد از قبیله بنی کلاب بود. او میگفت: «من عثمان صاحب افتخارم، شیخ و بزرگم (پدرم) علی است که کارهای شایسته میکرد. از میان همه مردم او برادر و عموزاده پیامبرِ صاحب کمال بود». او هم جنگید تا کشته شد. آنگاه برادرش جعفر به میدان آمد که مادر او هم ام البنین بود. او حمله کرد و میگفت: «من جعفر صاحب شرافتم؛ فرزند علی، انسان خوب و سخاوتمند. با نیزههای مضطرب و شمشیرهای آشکار و صیقلی، از حسین علیهالسلام دفاع میکنم.» او هم جنگید تا شهید شد. پس از او برادرش عبداللَّه آمد که مادر او هم ام البنین است. حمله کرد و میگفت:
«من فرزند علی دلاور و صاحب فضیلت و نیکوکارم. او شمشیر برّنده پیامبر و برطرف کننده مشکلات و ناراحتیها بود». او هم جنگید تا کشته شد.
سپس عباس بن علی(ع) بیرون شد. مادر او هم ام البنین است. هموست که سقا بود. او حمله کرد و میگفت: «سوگند به خدای عزیز و بزرگ، به حجون و زمزم، به حطیم و کناره کعبه که حرم است! امروز بدنم را به خونم رنگین خواهم کرد در راه حسین(ع) صاحب افتخارات کهن و پیشوای اهل فضل و کرم». عباس(ع) هم پیوسته جنگید تا گروهی از آن مردم را کشت و سپس کشته شد. پس امام فرمود: «الآن کمرم شکست و راه چارهام اندک شد.»
* دیگر مورخان و مقتل نویسان شهادت حضرت ابوالفضل(ع) را به گونهای دیگر آوردهاند.
(بنگرید به الارشاد، حسن بن محمد دیلمی، ج۲، ص ۱۰۹ و مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص ۸۹)
📚منبع
ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص ۱۵۴