فضائل امام حسین(ع)/1
حسین از من است
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:
«حُسَیْنٌ مِنّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»
«حسین از من است و من از حسینم.»(۱)
«أَلْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ سَیِّدا شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ»
«حسن و حسین دو آقای جوانان بهشتند.»(۲)
«اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرارَهً فی قُلوُبِ الْمُؤْمِنینَ لاتَبْرَدُ أَبْداً»
«براستی که برای قتل حسین حرارتی در دلهای مؤمنان است که هرگز خاموش نمیشود.»(۳)
«أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً»
«خداوند هرکه را که حسین را دوست بدارد، دوست میدارد.»(۴)
📚منبع
(۱) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۲۷۱
(۲) همان، ص ۲۶۵
(۳) مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج ۱۰، ص ۳۱۸
(۴) همان، ص ۲۷۱
اخلاق امام حسین علیهالسلام
روزى ایشان از محلى عبور میفرمود، عدهاى از فقرا بر عباهاى پهن شدهشان نشسته بودند و نان پارههاى خشكى میخوردند، امام حسين(ع) میگذشت كه تعارفش كردند و او هم پذيرفت، نشست و تناول فرمود و آن گاه بيان داشت:
«ان الله لا يحب المتكبرين.»
«خداوند متكبران را دوست نمیدارد.»
سپس فرمود: «من دعوت شما را اجابت كردم، شما هم دعوت مرا اجابت كنيد.»
آنها هم دعوت آن حضرت را پذيرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند.حضرت دستور داد هر چه در خانه موجود است به ضيافتشان بياورند، و بدين ترتيب پذيرايى گرمى از آنان به عمل آمد و نيز درس تواضع و انسان دوستى را با عمل خويش به جامعه آموخت.
📚 منبع
تفسیر عیاشی، سمرقندی، ج۲، ص۲۵۷
ائمه از صلب امام حسین علیهالسلام
امام حسین(ع) میگوید: «من و برادرم (در خردسالی) نزد جدمان، رسول خدا(ص) رفتیم. آن حضرت من و برادرم را بر روی پاهای خود نشاند. سپس ما را بوسید و فرمود»:
«پدرم فدای شما دو امام صالح باد! خداوند شما را از من و پدر و مادرتان برگزید. از صلب تو (ای حسین) امام (دیگر) را برگزید که نهمین آنان قائم آنان(عج) است. همه شما در فضیلت و منزلتی که نزد خدا دارید، برابرید.»
📚 منبع
موسوعة کلمات الامام الحسین، معهد تحقیقات باقرالعلوم، ص ۹۱
امام حسین(ع) زینت آسمانها و زمین
امام حسین(ع) میفرماید: «هنگامی نزد رسول خدا(ص) رفتم که ابی بن کعب نزد آن حضرت بود. رسول خدا(ص) به من فرمود: «مرحبا بک یا اباعبدالله یا زین السماوات و الارض.»
«خوشآمدی ای اباعبدالله! ای زینت آسمانها و زمین!»
ابی گفت: ای رسول خدا! چگونه فرد دیگری غیر از شما، زیور آسمانها و زمین است؟
فرمود: «سوگند به خدایی که مرا به حق، به پیامبری برانگیخت! حسین بن علی در آسمانها بزرگوارتر است تا در زمین. سمت راست عرش خدای عزوجل نوشته است»:
«مصباح هدی و سفینه نجاه… (حسین) چراغ هدایت و کشتی نجات است. امام خیر، برکت، عزت، فخر، دانش و ذخیره است.»
📚منبع
کمال الدین، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۲۶۴
امام حسین(ع) پارهتن پیامبر(ص)
امام صادق (ع) میفرماید: «به پیامبر خدا (ص) خبر دادند که امّ ایمن شب و روز گریه میکند.» وی را به حضور پیامبر آوردند. آن حضرت پرسید: «چرا گریه میکنی؟»
گفت: خوابی دردناک دیدهام.
فرمود: «خوابت را بگو.»
گفت: بر من سخت است که خواب را بر زبان آورم.
فرمود: «خوابت آنگونه نیست که میپنداری.»
گفت: یا رسولالله! شبی در خواب دیدم پارهای از پیکرت جدا شد و در خانه من افتاد.
فرمود: «ام ایمن! آسوده باش! فاطمه پسری به دنیا میآورد، تو او را پرورش میدهی و نگهداریاش میکنی. او پاره تن من است که در خانه تو خواهد بود.»
ام ایمن میگوید: روز هفتم، نوزاد را به نزد پیامبر بردم.
حضرت فرمود: «آفرین بر تو و نوزادی که در بغل داری! این است تعبیر خواب تو.»
📚منبع
مناقب آل ابیطالب، ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۷۰
امام حسین(ع) آقای جوانان اهل بهشت
جابربن عبدالله انصاری روایت کرده است که روزی در مسجد با جمعی از اصحاب در خدمت پیامبر اکرم(ص) نشسته بودیم. حسین(ع) وارد مسجد شد. پیامبر(ص) رو به ما کرد و فرمود: «مَن اَراد اَن یَنظرَ اِلی سَیّدِ شَبابِ اَهلِ الجنّه، فَلیَنظر الی الحسین بن علی.»
«هر کس میخواهد به آقای جوانان بهشت نگاه کند، به چهره فرزندم حسین بنگرد.»
📚منبع
تاریخ دمشق، ابن عساکر، ص ۸۲ تا ۸۵
من از حسینم
رسول گرامی اسلام(ص) به مهمانی دعوت شده بود. با گروهی از اصحاب به میهمانی می رفت. در راه امام حسین(ع) را دید که در کوچه بازی میکند، پیش رفت تا او را بگیرد، ولی او کودکانه گریخت. هر چه حضرت به دنبالش رفت به سوی دیگری جست و آن حضرت همچنان خندهکنان او را دنبال میکرد تا او را گرفت. آن گاه دستی بر پس گردن و دستی در زیر چانه او گرفته دهان بر دهانش گذاشت و او را بوسید.
و بعد فرمود: «حسین از من است و من از حسینم، خدا دوست بدارد کسی را که حسین را دوست دارد.»
📚منبع
مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۱، ص ۱۴۶
فرائد السمطین، جوینی، ج ۲، ص ۱۳۱، باب ۳۰
امام حسین(ع) اشبه الناس به رسول خدا(ص)
انس بن مالک میگوید:
نزد عبیدالله بن زیاد بودم که سر حسین بن علی را در یک تشت به مجلس آوردند. ابن زیاد با چوبی به بینی و صورت آن حضرت اشاره کرد و گفت: من چهره ای به این نیکویی ندیده ام.
گفتم: ای ابن زیاد! مگر نمی دانی حسین بن علی شبیه ترین مردم به رسول خدا بود!
📚منبع
صحیح بخاری، بخاری، ج ۵، ص ۳۳
تاریخ دمشق، شرح حال امام حسین(ع)، ابن عساکر، ص ۴۶ تا ۵۰
نصرت بر بالای سر امام حسین(ع)
نصرت تا بالای سر آن حضرت فرود آمد و خداوند مخیر فرمود او را بین ظفر بر دشمن و شهادت؛ و آن مفخر دودمان خلیل، لقای حضرت جلیل و شهادت در راه معبود جمیل را اختیار فرمود. (۱)
📚منبع
کبریت احمر، بعثت پیامبر اسلام، محمدباقر بیرجندی، ص ۳۹۳
(۱) کافی، شیخ کلینی، ج ۱، ص ۴۶۵
آب نوشیدن یاران امام حسین(ع)
چاهی کندند و آب نیافتند. پس آن حضرت کلنگی برگرفتند و نوزده قدم و در روایتی نه قدم از عقب خیمه زنان روی به قبله برداشتند و بر زمین زدند. نهر آب شیرینی جاری شد و آب آشامیدند تمام جماعت و مشک ها را پر آب کردند.
پس آن چشمه مفقود شد و کسی اثری از آن ندید.(۱)
دفعه دیگر به روایت مفضل در مدینه المعاجز، آن حضرت انگشت ابهام را در کف مبارک گذارد و همه را سیراب فرمودند.(۲)
دفعه دیگر خطی بر زمین کشید در ورای خود، نهر آبی جاری شد و همه آب آشامیدند.(۳)
📚منبع
کبریت احمر، رابطه قرآن و امام، محمدباقر بیرجندی، ص ۳۶۹
(۱) و (۲) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۳۸۷
(۳) همان، ج ۲، ص ۲۸۶
امام حسین(ع) و سجده های پیامبر(ص)
در منتخب از طرق عامه روایت کرده است که:
حضرت امام حسین(ع) سوار میشد بر پشت جدش در نماز؛ پس آن حضرت برای تعظیم حسین طول میداد سجده را تا حسین به اختیار خود فرود میآمد و چون حضرت رسول(ص) از نماز فارغ میشد، میگرفت حسین را بر زانوی خود مینشانید و میبوسید لبهای او را و او را به سینه خود میچسبانید.
پس بعضی از انصار وقتی گفت: یا رسول الله! من پسری دارم که بزرگ شده و هرگز او را نبوسیدهام.
آن حضرت فرمود: «خداوند رحم را از تو برداشته پس چه کنم به تو؟ کسی که رحم نکند صغیر را و حرمت ندارد کبیر را از ما نیست.» بعد فرمود: «من لا یرحم لا یرحم.»(۱)
📚منبع
کبریت احمر، تواضع پیامبر اسلام، محمدباقر بیرجندی، ص ۴۰۱
(۱) منتخب، طریحی، ج۱، ص۸۴۲۰
پنج تن و قبول توبه حضرت آدم
ابن عباس میگوید از پیامبر گرامی اسلام سوال کردم آن کلماتی که حضرت آدم(ع) از پروردگارش دریافت نمود و به واسطه آن توبهاش پذیرفته شد چه بود؟
پیامبر (ص) فرمود: «حضرت آدم از خدا خواست به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) توبهاش پذیرفته شود. خداوند نیز توبه او را قبول کرد.»
📚منبع
تفسیر نورالثقلین، حویزی، ج ۱، ص ۶۸
حسین علیهالسلام و پیامبر صلی الله علیه و آله
بر اساس روایات، از ولادت حسین بن علی علیهالسلام که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله صلی الله علیه و آله که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، پیامبر اکرم(ص) به شیوههای مختلف مقام شامخ آن حضرت را به مردم گوشزد مینمودند.
سلمان فارسی میگوید: دیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله حسین علیهالسلام را بر زانوی خویش نهاده او را میبوسید و میفرمود: «تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهای خدایی که نه نفرند و خاتم ایشان، قائم ایشان امام زمان عجل الله تعالی فرجه و شریف می باشد.»
انس بن مالک روایت میکند: وقتی از پیامبر پرسیدند کدامیک از اهل بیت خود را بیشتر دوست میداری، فرمود: «حسن و حسین را.» بارها رسول گرامی حسن و حسین را به سینه میفشرد و آنان را میبویید و میبوسید.
ابوهریره گوید: رسول اکرم صلی الله علیه و آله را دیدم که حسن و حسین علیهالسلام را بر شانههای خویش نشانده بود و به سوی ما میآمد، وقتی به ما رسید فرمود: «هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است.»
عالیترین، صمیمی ترین و گویاترین رابطه معنوی و ملکوتی بین پیامبر و حسین(ع) را میتوان در این جمله رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله خواند که فرمود: «حسین از من و من از حسینم.»
📚منبع
مقتل خوارزمی، ج۱، ص۱۴۶
کمال الدین، شیخ صدوق، ص۱۵۲
سنن ترمذی، ج۵، ص۳۲۳ و ۳۲۴
مشاهده تربت سیدالشهدا(ع) توسط پیامبر(ص)
ام سلمه میگوید: «پیامبر در خانه من بود و حسین(ع) هم پیش من قرار داشت. امام حسین(ع) نزدیک پیامبر(ص) رفت. من او را گرفتم، به گریه افتاد. او را رها کردم باز نزدیک پیامبر رفت، او را گرفتم. در این هنگام که جبرئیل(ع) بر حضرت رسول اکرم(ص) نازل شده بود به رسول خدا(ص) گفت»:
«ای محمد! آیا او را دوست میداری؟ به زودی امت تو او را خواهند کشت و اگر میخواهی مقداری از تربتی را که او در آنجا به شهادت میرسد به تو نشان دهم.» ناگهان پرهای خود را باز کرد و مقداری از تربت کربلا را به رسول خدا(ص) نشان داد، اشک رسول خدا جاری شد.
📚منبع
ترجمه الامام حسین(ع)، ابن عساکر، ص۲۴۵
فرشته باران و امام حسین(ع)
انس بن مالک میگوید: فرشته باران نزد رسول اکرم(ص) آمد و از ایشان اجازه ملاقات خواست. حضرت اجازه داد. رسول اکرم(ص) به ام سلمه فرمود: «مراقب باش و نگذار کسی داخل خانه شود.» ناگهان حسین(ع) آمد و میخواست داخل خانه پیامبر(ص) شود. من جلو او را گرفتم، ولی او از دست من خود را رها کرد و وارد خانه شد. گاه بر دوش و پشت آن بزرگوار مینشست و گاه گردن او را میگرفت.
فرشته باران به حضرت عرض کرد: «آیا این کودک را دوست داری؟» فرمود: «بله» فرشته آسمانی گفت: «امت تو به زودی او را خواهند کشت. اگر میخواهی جایگاه شهادت او را به شما نشان دهم؟» ناگهان مقداری خاک قرمز را به پیامبر نشان داد. ام سلمه میگوید من آن تربت را گرفتم و آن را در پارچهای قرار دادم.
📚منبع
البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج ۶، ص ۲۳۶