گریه ام البنین(س)

گریه ام البنین(س)

 

بشیر، از حسین(ع) مرا خبر ده

پس از واقعه کربلا بشیر به فرمان امام سجاد(علیه السلام) وارد مدینه شد تا خبر بازگشت اسرای آل الله(ع) را بدهد، در راه ام البنین(س) به بشیر برخورد فرمود:
«ای بشیر از امام حسین(ع) چه خبر داری؟»
بشیر گفت: ای ام البنین خدا تو را صبر دهد که عباست کشته شد.

ام البنین(س) فرمود: «از حسین مرا خبر ده.»
بدین گونه بشیر خبر شهادت یک یک فرزندانش را به او داد اما ام البنین(س) پیاپی از امام حسین(ع) خبر می‌گرفت و می‌گفت فرزندان من و آن چه در زیر آسمان است فدای حسینم باد و چون بشیر خبر قتل آن حضرت را به او داد صیحه‌ای کشید و گفت: «ای بشیر رگ قلبم را پاره کردی! و صدا به ناله و شیون بلند کرد.»

معاویة بن عمار از امام صادق (ع) روایت کرده که ام البنین به بقیع می‌رفت و بر پسران خویش شیون می‌کرد، ناله‌ای غم انگیز و جانگداز که مردم بر گرد او جمع می‌شدند و گوش می‌دادند و گریه می‌کردند. حتی مروان هم که از بزرگ‌ترین دشمنان خاندان رسالت بود می‌آمد و زاری او را می‌شنید و با آن سنگدلی گریه می‌کرد.

 

 

📚منبع
مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص ۸۵

 

 

مرثیه حضرت ام البنین(ع) در ماتم شهادت فرزندان خود

حضرت امّ البنین(س) در ماتم حضرت عباس(ع) و سه فرزند دیگر خود به بقیع می‌رفت و چنان ندبه و گریه می‌کرد که هر شخصی از آنجا می‌گذشت گریان می‌شد. مروان بن حکم که از بزرگ‌ترین دشمنان خاندان نبوّت بود، چون بر ماتم امّ البنین(س) عبور می‌کرد، از اثر گریه او گریه می‌کرد و این اشعار از امّ البنین(س) در مرثیه قمر بنی‌هاشم(ع) و دیگر پسرانش روایت شده است:

«يَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلَى جَمَاهِيرِ النَّقَدِ
وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْثٍ ذِي لَبَدٍ»
«ای که عباس را دیدی حمله می‌کرد بر توده‌های فرومایه و از فرزندان حیدر هر شیر یال داری دنبال او بود.»

«أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِي أُصِيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ
وَيْلِي عَلَى شِبْلِي أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ»
«خبردار شده‌ام که به سر فرزندم ضربت وارد شده درحالی‌که بریده دست بود وای بر من بر شیر بچه‌ام که ضربت عمود سرش را خمیده کرد.»

«لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ»
«اگر شمشیرت در دستت بود کسی نمی‌توانست به تو نزدیک شود.»

و نیز از اوست:
«لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ»
«وای بر تو مرا دیگر مادر پسران مخوان
که مرا به یاد شیران بیشه‌ام می‌اندازی»

«كَانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ»
«مرا پسرانی بود که به آنان خوانده می‌شدم اما امروز برای من پسرانی نیست.»

«أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ»
«چهار پسر مانند کرکسان بلندی‌ها که با بریده شدن رگ حیات یکی پس از دیگری به مرگ پیوستند.»

«تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَكُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِيعاً طَعِينَ»
«نیزه‌ها بر پیکرهایشان ستیزه داشتند
همه آنان با تن مجروح به خاک افتادند.»

«يَا لَيْتَ شِعْرِي أَكَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ»
«ای کاش می‌دانستم آن‌چنان است که خبر دادند؟
این که دست عباسم بریده شده بود؟»

 

 

📚منبع
سفینة البحار، شيخ عباس قمی، ج١، ص٥١٠
مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهانی، ص٨٥
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج۱، ص۹۱۱

 

 

 احوال حضرت ام البنین(ع) پس از شنیدن شهادت امام حسین(ع) در کربلا

ام‌البنین(س) در واقعه کربلا حضور نداشت. هنگامی که کاروان اسیران کربلا وارد مدینه شد و او از شهادت فرزندانش باخبر شد از سرنوشت امام حسین(ع) پرسید و وقتی که خبر شهادت امام حسین(ع) را هم شنید گفت:‌

«اِنَّ اَولادِی و مَن تَحتَ الخَضراءِ، کُلُهُم فِداءًا لِابی عبدِ اللهِ الحُسَینِ.»
«ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین می‌شد و او زنده می‌ماند.»

 

📚منبع
ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، ج۳، ص۲۹۳

Template Design:Dima Group