خلقت حضرت فاطمه(س)

خلقت حضرت فاطمه(س)

 

قبل تولد فاطمه(س)، از میوه‌های درخت طوبی خوردم
 

ابی عبدالله(ع)، امام ششم فرمودند:
«طوبی درختی است در بهشت در خانه امیرالمؤمنین(ع) و نیست احدی از شیعیان او مگر اینکه در خانه او شاخه‌ای است از شاخه‌های آن درخت و برگی از برگ‌های آن که در سایه آن می‌نشینند امتی از امت‌ها.»

فرمود که: «رسول خدا(ص) فاطمه(س) را بسیار می‌بوسید و عایشه انکار می‌کرد آن را.»

پس فرمود رسول خدا(ص): «ای عایشه، چون من به آسمان سیر داده شدم، داخل بهشت شدم و جبرئیل مرا نزدیک درخت طوبی برد و از میوه‌های آن به من داد و من آن را خوردم؛ خدا آن را آبی گردانید در پشت من، چون فرود آمدم به زمین با خدیجه نزدیکی کردم، پس او به فاطمه حامل شد و من هرگز فاطمه را نبوسیدم مگر اینکه بوی درخت طوبی را از او می‌یافتم.»

 

📚منبع
جُنةُ العاصمه، در بیان ماده نطفه طاهره آن حضرت(س)، میرجهانی طباطبایی، ص ۵۹
تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۶۵
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸، ص ۱۲۰

 

 

چون به زمین فرود آمدم آن را سپردم به خدیجه
 

ابن عباس روایت کرده که داخل شدم بر عایشه دختر ابی‌بکر، پس گفت: داخل شدم بر رسول خدا(ص) در حالی که او می‌بوسید فاطمه را و می‌بویید او را. گفتم: آیا دوست می‌داری او را ای رسول خدا؟

فرمود: «چون بالا برده شدم بسوی آسمان چهارم،جبرئیل اذان گفت و میکائیل اقامه گفت و به من گفت: نزدیک شو ای محمد و نماز بگزار با ایشان.»
من گفتم :«من پیش بایستم و حال آنکه تو در حضور منی؟»

گفت :«آری، خدای تعالی فضیلت داده است انبیاء و مرسلین را بر ملائکه مقربین و تو را بخصوص فضیلت و برتری داده بر ایشان و همه انبیاء، پس نزدیک شدم و با اهل آسمان چهارم نماز گزاردم. پس نظر کردم، در پیش روی خود رطبی دیدم نرم تر از کره و سیبی را دیدم که خوشبوتر بود از مشک. گرفتم یک دانه رطب و یک دانه سیب را و خوردم. آن آبی شد در صلب من، چون به زمین فرود آمدم آن را سپردم به خدیجه، پس حامله شد به فاطمه که حوریه‌ای است انسیّه، پس هرگاه مشتاق بهشت می‌شوم استشمام می‌کنم بوی فاطمه را.»

ابن عبّاس گفت: داخل شدم بر رسول خدا(ص) و از فاطمه از او پرسیدم، برای من حدیث فرمود آنچه را که عایشه حدیث کرد.

 

📚منبع
جُنةُ العاصمه، در بیان ماده نطفه طاهره آن حضرت(س)، میرجهانی طباطبایی، ص ۵۳
عیون المعجزات، شعرانی، ص ۴۹
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸، ص ۱۹۰

 

 

چون به زمین آمدم، آن سیب را خوردم

سلمان فارسی روایت کرده است:

داخل شدم بر فاطمه(س) در حالتی که حسن و حسین در پیش روی او بازی می‌کردند و من شاد شدم به سبب ایشان؛

شادی سختی، پس درنگی نکردم تا اینکه داخل شد رسول خدا(ص)، گفتم: ای رسول خدا، مرا خبر ده به فضیلت اینها (یعنی فاطمه و حسنین) تا دوستیم در حق ایشان زیاد شود.

فرمود: «ای سلمان، شبی که من سیر داده شدم بسوی آسمان و دور گردانید مرا و جبرئیل در آسمان‌های او و بهشت‌های او، همینطور که من دور می‌زدم در قصرهای آن و بستان‌های آن و مقصوره‌های آن، ناگاه بوی خوشی را استشمام کردم که آن بوی خوش مرا به عجب آورد. به جبرئیل گفتم: ای دوست داشته من، این بویی که بر همه بوهای بهشت غلبه کرده چه بویی است؟»

گفت: «ای محمد، بوی سیبی است که خدای تعالی آن را به دست خود آفریده است از سیصد سال پیش که ما نمی‌دانیم که برای چه آفریده است آن را. بین اینکه در چنان صحبتی بودیم، دیدم فرشتگانی را که آن سیب با ایشان بود و گفتند‌: ای محمد، خدای ما تو را سلام می‌رساند و این سیب را برای تو تحفه فرستاده.»

فرمود رسول خدا(ص)که: «من آن سیب را گرفتم و زیر بال جبرئیل قرار دادم، چون به زمین فرود آمدم آن سیب را خوردم، خدا آب آن را در پشت من جمع کرد، پس با خدیجه دختر خویلد نزدیکی کردم، به فاطمه حامل شد از آب آن سیب.»

«پس وحی فرستاد خدای عزّوجل به من که زائیده می‌شود برای تو حوراء انسیّه، پس نور را با نور تزویج کن، یعنی فاطمه را با علی، که من تزویج کردم او را در آسمان و پنج یک زمین را مهر او قرار دادم و زود باشد که از این دو ذریّه پاکیزه‌ای بیرون آید که آن دو، دو چراغ اهل بهشتند. حسن و حسین و امام‌هایی که کشته می‌شوند و جاوید می‌مانند. پس عذاب بر کشنده ایشان و خار کننده ایشان است.»

 

 

📚 منبع
جُنةُ العاصمه، در بیان ماده نطفه طاهره آن حضرت(س)، میرجهانی طباطبایی، ص ۵۵
مدینه المعاجز، بحرانی، ج ۳، ص ۲۲۴
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۳۶، ص ۳۶۱

 

 

خلقت فاطمه(س)، چهار هزار سال قبل از آدم

 
در روایت آمده که امام حسن عسکری(ع) از پدرانش نقل کرده که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) فرموده:
«رسول خدا(ص) فرمود: وقتی خداوند آدم و حوا را در بهشت آفرید، شروع کردند به فخر فروشی و مباهات. آدم به حوا گفت: خدا بهتر از ما نیافریده است.
خداوند به جبرییل گفت که آنها را به فردوس برین ببرد. وقتی به فردوس برین رفتند، زنی را دیدند که بر فرش بهشتی نشسته و تاجی از نور و دو گوشواره دارد و همه‌ی بهشت از زیبایی او روشن شده.»

آدم گفت: «دوست من جبرئیل! این بانو که نور چهره‌اش تمام طبقات بهشت را روشن کرده کیست؟»
جبرئیل گفت: «او فاطمه، دختر رسول خدا(ص) و از فرزندان تو در آخرالزمان است.»
آدم گفت: «این تاجی که بر سر دارد، چیست؟»
جبرئیل گفت: «این تاج، همسرش علی بن ابیطالب(ع) است.»

فرمود: «آن دو گوشواره چیست؟»
گفت: «آنها پسرانش حسن و حسین(ع) هستند.»
آدم فرمود: «دوست من جبرئیل! آیا آنان قبل از من آفریده شده‌اند؟»
عرض کرد: «خدا خواسته که آنها چهار هزار سال پیش از آفرینش تو آفریده شوند.» (۱)

 

 

📚منبع
الدمعة الساكبة، محمدباقر بهبهانی، چهار هزار سال قبل از آدم، ص ۳۱
(۱) کشف الغمه، اربلی، ج ۲، ص ۸۳

 

Template Design:Dima Group