وفات حضرت خدیجه(س)

وفات حضرت خدیجه(س)

 

 

پیامبر(ص) در وفات حضرت خدیجه(س)

در ماه مبارك رمضان سال دهم بعثت، ‏خدیجه بانوى فداكار و همسر بى‌نهایت مهربان حضرت رسول(ص) در روز دهم به سن شصت و پنج ‏سالگى از دنیا رفت و پیامبر(ص) او را با دست مبارك خویش در حجون مكه (قبرستان ابوطالب) به خاك سپرد و حزن در گذشت او پیامبر(ص) را بسیار محزون ساخت كه پیامبر(ص) سال در گذشت‏ حضرت خدیجه را «عام الحزن‏» سال اندوه نام نهادند.

 

به خدا سوگند بهتر از خدیجه را خدا به من عوض نداده‌است

عایشه گفت پیامبر(ص) از خانه بیرون نمى‏‌رفت مگر آنكه خدیجه(س) را یاد مى‌‏كرد و بر او به خوبى و نیكى مدح و ثنا مى‌‏نمود.

روزى از روزها غیرت مرا فرا گرفت، گفتم: او پیره زنى بیش نبود و خدا بهتر از او به شما عوض داده‌است.
پیامبر(ص) غضبناك شد، به طورى كه موى جلوى سرش از غضب تكان مى‏‌خورد سپس فرمود: «نه به خدا قسم بهتر از او را خدا به من عوض نداده‌است.»

«او به من ایمان آورد هنگامى‌كه مردم كافر بودند و تصدیق كرد مرا هنگامى‌كه مردم مرا تكذیب مى‌‏كردند و در اموال خود با من مواسات كرد، وقتى مردم مرا محروم ساختند و از او فرزندانى خدا روزى من كرد كه از زنان دیگر محروم فرمود.»(یعنى خدا فاطمه را از او به من عنایت فرمود)

 

📚منبع
اسدالغابه، مسارالشیعه، شیخ مفید

 

 

وصیت حضرت خدیجه(س)

حضرت خدیجه(س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد.
پیامبر(ص) به عیادت وی رفت و فرمود: «ای خدیجه آیا می‌دانی که خداوند تو را در بهشت نیز همسرم ساخته‌است!؟» آنگاه از خدیجه دل‌جویی کرد؛ او را وعده بهشت داد و درجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود.

چون بیماری خدیجه(س) شدت یافت، عرض کرد: «یا رسول الله! چند وصیت دارم: من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن.»

پیامبر(ص) فرمود: «هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی، در خانه‌ام بسیار خسته شدی و اموالت را درراه خدا مصرف کردی.»

عرض کرد: «یا رسول الله! وصیت دوم من این‌است که مواظب این دختر باشید.» و به حضرت فاطمه(س) اشاره کرد و فرمود: «چون او بعد از من یتیم و غریب خواهدشد.
پس مبادا کسی از زنان قریش به او آزار برساند.

مبادا کسی به صورتش سیلی بزند.
مبادا کسی بر او فریاد بکشد.
مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زننده‌ای داشته باشد.»

«اما وصیت سوم را شرم می‌کنم برایت بگویم، آن را به فاطمه می‌گویم تا برایت بازگو کند.»
سپس فاطمه را فرا خواند و به وی فرمود: «نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو مادرم می‌گوید: من از قبر در هراسم؛ از تو می‌خواهم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی کفن کنی.»

سپس حضرت فاطمه(س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر(ص) گفت. رسول خدا(ص) آن پیراهن را برای خدیجه فرستاد و او بسیار خوشحال شد، هنگام وفات حضرت خدیجه، پیامبر اکرم(ص) غسل و کفن وی را به عهده گرفت.

ناگهان جبرئیل در حالی‌که کفن از بهشت همراه داشت نازل شد و فرمود: «یا رسول الله! خداوند به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده بگیریم.»

 

📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۹، ص ۱۴

 

 

 

 حضرت خدیجه با دو کفن، کفن شد

زمانی که بیماری او شدت یافت؛ به رسول خدا(ص) عرض کرد: «یا رسول اللّه! اِسمَع وصایای.»
«ای رسول خدا! وصیت‌های مرا بشنوید.»

«أولا، فإنی قاصرةٌ فی حقِک، فاعفُنی یا رسول اللّه؛ نخست این‌که من در حق شما کوتاهی کردم، تقاضا دارم مرا ببخشید.»

رسول خدا(ص) در پاسخ فرمود: «حاشا و کلا، ما رأیتُ منکِ تقصیرا فقد بلغتِ جهدکِ و تعبتِ فی ولدی غایةَ التعبِ، و لقد بذلتِ أموالَکِ و صرفتِ فی سبیل اللّه مالَکِ.»

«هرگز چنین نیست، نه تنها من از شما کوچک‌ترین کوتاهی ندیدم، بلکه شما تمام تلاشت را کردی و در تربیت و رسیدگی به امور فرزندان نهایت سختی را به جان خریدی و آنچه از مال دنیا داشتی همه را در راه خدا صرف کردی.»

عرض کرد: «یا رسول اللّه! الوصیةُ الثانیةُ؛ أوصیکَ بهذه- أشارت إلى فاطمةَ علیها السّلام- فإنها یتیمةٌ غریبةٌ من بعدی فلا یۆذینها أحدٌ من نساءِ قریش و لا یلطمن خدَّها و لا یصحن فی وجهَها و لا یرینها مکروها.»

«وصیت دوم من این است – در همین حال اشاره کرد به فاطمه سلام الله علیها – این دختر بعد از من یتیم و تنها می‌شود، مراقب باشید کسی از زنان قریش او را اذیت نکند، سیلی به صورت او نزند، کسی به روی او فریاد نکشد، کاری نکنند که او ناراحت شود.»

«و أما الوصیةُ الثالثةُ، فإنی أقولها لابنتى فاطمة علیها السّلام و هی تقول لک، فإنی مستحیةٌ منکَ یا رسول اللّه؛
و اما وصیت سوم که من آن را به دخترم فاطمه علیها‌السلام می‌گویم؛ او به شما عرض کند زیرا حیا می‌کنم خودم مستقیما از شما بخواهم.»

فقام النبی صلّى اللّه علیه و آله و خرج من الحجرة، فدعت بفاطمة علیها السّلام و قالت: ‏

در این هنگام رسول خدا(ص) برخاست و از اتاق خارج شد. خدیجه کبری(س)، فاطمه زهرا علیهاالسّلام را به نزدیک طلبید و به او چنین گفت:
«یا حبیبتی! و قرة عینی، قولی لأبیک: إن أمی تقول: إنی خائفة من القبر، أرید منکَ رداءَکَ الذی تلبِسُه حین نزول الوحی؛ تکفننی فیه.
عزیز دلم! و ای شادی قلبم! به پدرت بگو مادرم می‌گوید: من از قبر می‌ترسم درخواست دارم مرا در آن عبایی که هنگام نزول وحی بر تن داشتید کفن کنید.»

فاطمه علیهاالسّلام از اتاق خارج شد و پیام مادرش خدیجه(س) را به پدرش رسول خدا(ص) رساند.
حضرت بلافاصله برخاست و آن عبا را تقدیم فاطمه علیهاالسّلام کرد. وقتی زهرا علیهاالسّلام عبا را آورد حضرت خدیجه علیهاالسّلام بسیار خوشحال شد.

وقتی حضرت خدیجه علیهاالسّلام رحلت کرد؛ رسول خدا(ص) خود، او را غسل داد و حنوط کرد. وقتی نوبت به کفن رسید، جبرئیل امین نازل شد و عرض کرد: «یا رسول الله! خداوند به شما سلام رسانده و به صورت ویژه مورد تحیت و اکرام قرار می‌دهد و به شما می‌فرماید:
«إن کفن خدیجة من عندنا، فإنها بذلت مالها فی سبیلنا؛ کفن خدیجه با ماست، چرا که ثروتش را در راه ما داد.»

سپس جبرئیل، کفنی آورد و گفت:
«یا رسول اللّه! هذا کفن خدیجة و هو من أکفان الجنة، أهداه اللّه إلیها.
رسول خدا! این کفن خدیجه است که خداوند آن را از پارچه‌های بهشتی به او هدیه داده‌است.»

رسول خدا(ص) همسر مکرمه‌اش را ابتدا با عبای خود و سپس با آن پارچه بهشتی کفن کرد که به این ترتیب حضرت خدیجه با دو کفن، کفن شد، یکی از خدا و دیگری از رسول خدا(ص)

📚منبع
شجره طوبى، الشیخ محمد مهدی الحائری، ج۲، ص ۲۳۴
ابن حجرالاصابه، ج۴، ص۲۷۵
شرهانی، حیاة السيدة خديجه، ص ٢٨٢
محلاتی ، ریاحین الشریعه، ج۲، ص۴۱۲

 

 

بی‌قراری حضرت فاطمه(س) در فراق مادر

امام صادق(ع) می‌فرماید: «هنگامى‌که حضرت خدیجه(س) رحلت کرد، حضرت فاطمه سلام الله علیها که کودکى بیش نبود دائما به رسول خدا(ص) پناه می‌برد و در اطراف ایشان مى‌چرخید و می‌فرمود: «اى پدر! مادرم کجاست؟»

امام فرمود: در این حال جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل شد و گفت: خداوند مى‏‌فرماید: «به فاطمه سلام برسان و به او بگو مادرت در بهشت در یک خانه‏‌اى است از نى که دیوارهاى آن از طلا و ستون‌هاى آن از یاقوت سرخ است‏ و در کنار «آسیه» همسر فرعون و «مریم» دختر عمران قرار دارد.»

حضرت فاطمه سلام الله علیها مى‌فرمود: «خداوند سلام است و از اوست سلام و به سوى اوست‏ سلام.»

 

📚منبع
امالی، شیخ طوسی، ص۱۷۵

المجالس، شیخ مفید، ص ۱۱۰
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۶، ص ۱

 

 

کفن مخصوص حضرت خدیجه(س)

در کتاب «الخصائص الفاطمیه» نقل شده، طبق روایت مشهور هنگامی‌که حضرت خدیجه(س) رحلت کرد، فرشتگان رحمت از جانب خداوند کفن مخصوصی برای خدیجه نزد رسول خدا(ص) آوردند و این علاوه بر اینکه مایه برکت برای خدیجه(س) بود، مایه تسلی خاطر رسول خدا(ص) گردید و به این عنوان تقدیر و تجلیل جالبی از طرف خداوند از حضرت خدیجه به عمل آمد.

پیامبر اکرم(ص) پیکر مطهر حضرت خدیجه(س) را با آن کفن پوشانید. سپس جنازه او را با همراهان به سوی قبرستان معلی بردند تا در کنار مادرش حضرت آمنه(س) به خاک بسپارند. درآنجا قبری برای حضرت خدیجه(س) آماده کردند، رسول خدا(ص) در میان آن قبر رفت و خوابید، سپس بیرون آمد و آن گوهر پاک را در آنجا به خاک‌ سپرد.

 

📚منبع
الخصائص الفاطمیه، محمدی اشتهاردی، ص ۲۶۴

 

 

 

حضرت خدیجه(س) فخر امامان

پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم‌السلام در موارد متعدد به وجود بانوی ارجمند جهان حضرت خدیجه سلام الله علیها مباهات و افتخار نموده‌اند، یکی از آن‌ها روایت زیر است:

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد در حضور مردم در شأن حسن و حسین علیهم‌السلام مطالبی فرمود و از جمله چنین گفت:

«ایها الناس! الا اخبرُکُم بخیرِ الناسِ جداً وجدهً؛ ای مردم! آیا شما را خبر ندهم به بهترین انسان‌ها از جهت جد و جده؟»

حاضران عرض کردند: «آری، خبر بده!» فرمود: «الحسن والحسین، جدُهما رسولُ الله و جدتُهُما خدیجهُ بنت خویلد؛ آنها حسن و حسین علیهم‌السلام هستند که جدشان رسول خدا محمد صلی الله علیه و آله است و جده‌ی آنها خدیجه سلام الله علیها دختر خویلد می‌باشد.»

 

📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۳۰۲

 

 

حضرت خدیجه(س) در بستر بیماری

پس از آن که حضرت خدیجه علیهاالسلام بیمار شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به عیادت ایشان رفتند و فرمودند:
«بِالْکُرْهِ مِنِّی مَا أَرَی مِنْکِ یَا خَدِیجَةُ وَ قَدْ یَجْعَلُ اللَّهُ فِی الْکُرْهِ خَیْراً کَثِیراً أَ مَا عَلِمْتِ أَنَّ اللَّهَ قَدْ زَوَّجَنِی مَعَکِ فِی الْجَنَّةِ مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ وَ کُلْثُمَ أُخْتَ مُوسَی وَ آسِیَةَ امْرَأَةَ فِرْعَوْن.»

«ای خدیجه، برای رنج و اندوهی که برای تو پیش آمده‌است اندوهگین هستم. ولی خداوند در این رنج و اندوه خیر فراوانی قرار داده‌است. آیا می‌دانی خداوند در بهشت تو را به همراه مریم، دختر عمران، و کلثوم، خواهر موسی، و آسیه، همسر فرعون، همسر بهشتی من قرار داده‌است.»

خدیجه علیهاالسلام پرسید: «وَ قَدْ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؛ ای رسول خدا، آیا خداوند این چنین کرده‌است؟» فرمود: «بله.»  خدیجه علیهاالسلام گفت: «بِالرِّفَاءِ یَا رَسُولَ اللَّه؛ به میمنت و مبارکی، ای رسول خدا! » 

 

📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۹، ص ۲۰ و ص ۲۴

 

 

در آستانه ارتحال حضرت خدیجه(س)

حضرت خدیجه علیهاالسلام در سال دهم بعثت و بعد از پایان محاصره در شعب ابوطالب، بر اثر رنج‌ها و سختی‌های حاصل از آن، در بستر بیماری افتاد. پیامبر صلی الله علیه و آله با دیدن احوال او بسیار ناراحت و متأثر شد و از حضرت خدیجه علیهاالسلام بسیار دل‌جویی کرد.

روزی پیامبر صلی الله علیه و آله بر خدیجه علیهاالسلام وار شد، در حالی که در سکرات مرگ بود. پیامبر صلی الله علیه و آله به خدیجه علیهاالسلام فرمود:

«بِالرَّغْمِ مِنَّا مَا نَرَی بِکِ یَا خَدِیجَةُ فَإِذَا قَدِمْتِ عَلَی ضَرَائِرِکِ فَأَقْرِئِیهِنَّ السَّلَامَ؛ برای ما سخت است ای خدیجه این حالت که از تو می‌بینیم! زمانی که (در بهشت) بر هم نشینانت (همسران همسرت) وارد شدی، سلام مرا به آنان برسان!»

خدیجه علیهاالسلام پرسید: «یا رسول الله، آنان چه کسانی هستند؟» فرمود:
«مَرْیَمُ ابْنَةُ عِمْرَانَ وَ کُلْثُمُ أُخْتُ مُوسَی وَ آسِیَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ؛ مریم، دختر عمران، کلثوم، خواهر موسی، و آسیه، همسر فرعون.»

 

📚منبع
من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج ۱، ص۱۳۹

 

 

نگرانی مادر برای حضرت فاطمه علیهاالسلام

اسماء (یا سلمی) بنت عمیس می‌گوید: زمانی که خدیجه علیهاالسلام در بستر بیماری بود گریه می‌کرد. عرض کردم شما که بانوی زنان جهان و همسر پیامبر صلی الله علیه و آله هستید و آن حضرت شما را به بهشت بشارت داده است، چرا گریه می‌کنید؟

فرمود: «برای مردن نمی‌گریم. بلکه هر زنی در شب عروسی‌اش نیازمند مادر است که سرّش را با او در میان بگذارد و نیازها و خواسته‌هایش را به او بگوید. من از آن ناراحتم که شب زفاف فاطمه کسی نیست که او را یاری دهد و برایش مادری کند.»

گفتم: بانوی من، به شما قول می‌دهم که اگر تا آن روز زنده ماندم، به جای شما برای فاطمه مادری کنم.
شب زفاف فاطمه علیهاالسلام رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمان داد که زنان همگی از خانه فاطمه علیهاالسلام خارج شوند، ولی من نرفتم. پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام خروج متوجه من شد. فرمود: «تو کیستی؟ چرا نرفتی؟»

عرض کردم: پدر و مادرم فدای شما! قصد سرپیچی نداشتم، ولی به خدیجه وعده‌ای داده‌ام که می‌خواهم به آ ن وفا کنم. آن گاه جریان را به طور کامل تعریف کردم. پیامبر گریست و مرا دعا کرد.

 

📚منبع
کشف الغمه فی معرفه الأئمه، اربلی، ج ۱، ص ۳۶۶

 

 

 

Template Design:Dima Group