اربعین حسینی
اربعین و توقف در كربلا
خاندان داغديده رسالت پس از ورود به كربلا براى شهيدان خود به عزادارى پرداختند، چون هنگام حركت بسوى كوفه اجازه عزادارى به آنان نداده بودند، و همانگونه كه سيد ابن طاووس در اللهوف نقل كردهاست كه «و اقاموا المآتم المقرحة للاكباد.»(۱)
«ماتمهاى جگرخراش بپا داشتند»، و تا سه روز امر بدين منوال سپرى شد.(۲)
📚منبع
(۱) اللهوف، ابن طاووس، ص ۸۲
(۲) ذريعةالنجاة، کرمرودی تبریزی، ص ۲۷۱
اگر اهل حرم در کنار قبر امام حسین(ع) میماندند هلاک میشدند
اگر زنان و كودكان در كنار اين قبور مىماندند، خود را در اثر شيون و زارى و گريستن و نوحهكردن هلاك مىنمودند، لذا على بن الحسين عليهمالسلام فرمان داد تا بار شتران را ببندند و از كربلا به طرف مدينه حركت كنند. چون بارها را بستند و آماده حركت شدند، سكينه عليهاالسلام اهل حرم را با ناله و فرياد به جانب مزار مقدس امام، جهت وداع حركت داد و جملگى در اطراف قبر مقدس گرد آمدند.
سكينه قبر پدر را در آغوش گرفت و شديدا گريست و به سختى ناليد و اين ابيات را زمزمه كرد:
«بلا كفن و لا غسل دفينا
الا يا كربلا نودعك جسما
لاحمد و الوصي مع الامينا
الا يا كربلا نودعك روحا»
«اى كربلا! بدنى را در تو به وديعه گذارديم، كه بدون غسل و كفن مدفون شد؛ اى كربلا ! كسى را به يادگار در تو نهاديم كه او روح احمد و وصى اوست.»
📚منبع
الدمعةالساکبة، دهدشتی بهبهانی، ج ۵، ص ۱۶۳
بازگشت کاروان اسرا از شام به کربلا
پس از هفت روز كه اهل بيت در شام بودند، به دستور يزيد نعمان بن بشير وسائل سفر آنان را فراهم نمود و به همراهى مردى امين آنان را روانه مدينه منوره كرد.(۱)
در هنگام حركت، يزيد امام سجاد عليهالسلام را فرا خواند تا با او وداع كند و گفت: خدا پسر مرجانه را لعنت كند! اگر من با پدرت حسين ملاقات كرده بودم هر خواستهاى كه داشت، مىپذيرفتم!! و كشته شدن را به هر نحوى كه بود، گرچه بعضى از فرزندانم كشته مىشدند از او دور مىكردم!! ولى همانگونه كه ديدى شهادت او قضاى الهى بود!!
چون به وطن رفتى و در آنجا استقرار يافتى، پيوسته با من مكاتبه كن و حاجات و خواستههاى خود را براى من بنويس!(۲)
آنگاه دوباره نعمان بن بشير را خواست و براى رعايت حال و حفظ آبروى اهل بيت به او سفارش كرد كه شبها اهل بيت را حركت دهد و در پيشاپيش آنان، خود حركت كند و اگر على بن الحسين را در بين راه حاجتى باشد برآورده سازد و نيز سى سوار در خدمت ايشان مأمور ساخت و به روايتى خود نعمان بن بشير را و به قولى بشير بن حذلم را با آنان همراه كرد. (۳)
و همانگونه كه يزيد سفارش كرده بود به آهستگى و مدارا طى مسافت كردند و به هنگام حركت، فرستادگان يزيد بسان نگهبانان گرداگرد آنان را مىگرفتند و چون در مكانى فرود مىآمدند از اطراف آنان دور مىشدند كه به آسانى بتوانند وضو سازند.
📚منبع
(۱) قمقام زخار، فرهاد میرزا، ص ۵۷۹
(۲) تاريخ طبرى، فرهاد میرزا، ج ۵، ص ۲۳۳
(۳) قمقام زخار، ص ۵۷۹
اربعین و حضور قافله اهل بیت علیهمالسلام در کربلا
اهل بيت عليهمالسلام به سفر خود ادامه دادند تا به دو راهى جاده عراق و مدينه رسيدند، چون به اين مكان رسيدند، از امير كاروان خواستند تا آنان را به كربلا ببرد، و او آنان را به سوى كربلا حركت داد. چون به كربلا رسيدند، جابر بن عبد الله انصارى را ديدند كه با تنى چند از بنىهاشم و خاندان پيامبر براى زيارت حسين عليه السلام آمده بودند، همزمان با آنان به كربلا وارد شدند و سخت گريستند و ناله و زارى كردند و بر صورت خود سيلى زده و نالههاى جانسوز سر دادند و زنان روستاهاى مجاور نيز به آنان پيوستند.(۱)
زينب عليهاالسلام در ميان جمع زنان آمد و گريبان چاك زد و با صوتى حزين كه دلها را جريحه دار مىكرد مىگفت: «وا اخاه! وا حسيناه! وا حبيب رسول الله و ابن مكة و منا! و ابن فاطمة الزهراء! و ابن علی المرتضى! آه ثم آه!» پس بيهوش گرديد.
آنگاه ام كلثوم لطمه به صورت زد و با صدايى بلند مىگفت: «امروز محمد مصطفى و على مرتضى و فاطمه زهرا از دنيا رفتهاند.» و ديگر زنان نيز سيلى به صورت زده و گريه و شيون مىكردند.
سكينه چون چنين ديد، فرياد زد: «وا محمداه! وا جداه! چه سخت است بر تو تحمل آنچه با اهل بيت تو كردهاند، آنان را از دم تيغ گذراندند و بعد عريانشان نمودند!»(۲)
📚منبع
(۱) اللهوف، ابن طاووس، ص ۸۲
(۲) الدمعةالساكبة، دهدشتی بهبهانی، ج ۵، ص ۱۶۲
آمدن جابر بن عبد الله انصاری در اربعین به کربلا و کیفیت زیارت امام حسین(ع)
در كتاب بشارةالمصطفی آمده است:
عطیه عوفی میگوید، به همراه جابر بن عبدالله انصاری به منظور زیارت قبر امام حسین(ع) وارد كربلا شدیم. جابر نزدیك شریعه فرات رفت. غسل كرد و لباسهای نیكو پوشید، سپس به طرف قبر مطهر حركت كردیم. جابر هیچ قدمی را بر نمیداشت، الا اینكه ذكر خدا میگفت. تا به نزدیك قبر رسیدیم. سپس به من گفت مرا به قبر برسان.
من دست او را روی قبر گذاشتم. جابر روی قبر افتاد و غش كرد. سپس من مقداری آب روی صورتش پاشیدم وقتی به هوش آمد سه بار گفت: یا حسین. سپس گفت: ای حسین چرا جواب مرا نمیدهی؟! سپس به خودش گفت: چگونه میتوانی جواب دهی در حالی كه رگهای گلوی تو را بریدهاند و بین سر و بدنت جدایی افتاده است. شهادت میدهم كه تو فرزند خاتم النبین و سید المؤمنین و پنجمین فرد از «اصحاب کساء» هستی
درود و سلام و رضوان الهی بر تو باد. سپس به اطراف قبر امام حسین(ع) حركت كرد و گفت: السلام علیكم ایتها الارواح التی حلت بفناء الحسین … اشهد انكم اقمتم الصلاة و آتیتم الزكاة و امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنكر…»
📚منبع
بشارةالمصطفی، عمادالدین طبری، ص ۱۲۶
اتفاقاتی که تا چهل روز بعد از شهادت امام حسین(ع) ادامه داشت
زراره از قول امام صادق(ع) نقل نمود که حضرت ابو عبد الله علیهالسلام فرمودند:
«اى زراره آسمان تا چهل روز بر حسین بن على علیهمالسّلام خون بارید و زمین تا چهل روز تار و تاریک بود و خورشید تا چهل روز گرفته و نورش سرخ بود و کوهها تکهتکه شده و پراکنده گشتند و دریاها روان گردیده و فرشتگان تا چهل روز بر آن حضرت گریستند و هیچ زنى از ما اهل بیت خضاب نکرد و روغن به خود نمالید و سرمه نکشید و موهایش را شانه نزد تا وقتى که سر عبید الله بن زیاد را به نزد ما فرستادند.
و پیوسته بعد از شهادت آن حضرت چشمان، اشکآلود بود و هر گاه جدم یاد آن حضرت را مینمود محاسنش از اشک خیس میگشت بطورى که هر کس آن جناب را میدید به حالش ترحّم نموده و از گریهاش به گریه میافتاد.»
📚 منبع
کامل الزیارات، ابن قولویه، ص ۸۱
عزاداری حضرت سكينه(س)
امام سجاد(ع) فرمودند: «وسايل سفر را بردارند و از كربلا به سوی مدينه حركت نمايند.» شترها و محملها آماده شد، در اين هنگام سكينه گريه كرد و بانوان را به وداع با قبر شريف طلبيد. بانوان در اطراف قبر حلقه زدند. سكينه قبر پدر را به بغل گرفت وَ بَكَتْ بُكاءً شَديداً و حَنَّتْ و اَنَّتْ وَ اَنْشَأَتْ تَقُولُ (گريه سختی كرد و شيون و ناله نمود و چنين مرقيه خواند)
اَلا يا كَرْبَلا نُوَدِّعُكَ جِسْماً
اِلا يا كَرْبَلا نُوَدِّعُكَ رُوحاً
بِلاكَفَـنٍ و لا غُسْـلٍ دَفيناً
لِاَحْمَدِ وَ الْوَصِيِّ مَعَ الْاَميناً
«هان ای كربلا، با تو در مورد پيكری وداع میكنم كه بدون غسل و كفن در اين مكان دفن شده است.»
«هان ای كربلا، ما همراه امينمان (حضرت سجاد(ع)) با تو وداع میکنيم و در مورد حسينی كه روح پيامبر و روح وصی پيامبر (حضرت علی(ع)) بود.»
فاطمه دختر امام حسين(ع) نيز خود را روی قبر پدر انداخت و شديد گريه كرد.
📚منبع
معالی السبطين، مهدی حائری مازندرانی، ج ۲، ص ۲۰۳
بازگشت به کربلا
سید بن طاوس در لهوف، اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به کربلا ذکر کرده است. ایشان مینویسد: وقتی اسرای کربلا از شام به طرف عراق بازگشتند، به راهنمای کاروان گفتند: «ما را به کربلا ببر.»
بنابراین آنها به محل شهادت امام حسین(ع) آمدند. سپس در آن جا به اقامه عزا و گریه و زاری برای اباعبدالله پرداختند.
📚منبع
لهوف، سید بن طاووس، ص ۱۱۴
زیارت جابر بن عبدالله انصاری
بشارة المصطفى به نقل از عطیّه عوفى مینویسد: «همراه جابر بن عبد اللّه انصارى، براى زیارت قبر حسین بن على بن ابى طالب(ع) حركت كردیم. هنگامى كه به كربلا رسیدیم، جابر به كرانه فرات، نزدیک شد و غسل كرد و پیراهن و ردایى به تن كرد و كیسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشید و هیچ گامى برنداشت، جز آن كه ذكر خداى متعال گفت، تا این كه به قبر، نزدیک شد و [به من] گفت: دست مرا بر قبر بگذار. چون دست او را بر قبر گذاشتم، بیهوش بر روى قبر افتاد.
كمی آب بر او پاشیدم و هنگامى كه به هوش آمد، سه بار گفت: «اى حسین!» آنگاه گفت: دوست، پاسخ دوست را نمى دهد؟! سپس گفت: چگونه پاسخ دهى، در حالى كه خون رگهایت را بر میان شانهها و پشتت ریختند و میان سر و پیكرت جدایى انداختند؟!
گواهى مىدهم كه تو، فرزند خاتم پیامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند همپیمان تقوا و چكیده هدایت و پنجمین فرد از اصحاب كسایى و فرزند سالار نقیبان و فرزند فاطمه، سَرور زنانى؟! و چگونه چنین نباشى، در حالى كه از دست سَرور پیامبران، غذا خوردهاى و در دامان تقوا پیشگان، پرورش یافتهاى و از سینه ایمان، شیر نوشیدهاى و با اسلام، تو را از شیر گرفتهاند. پاک زیستى و پاک رفتى؛ امّا دلهاى مؤمنان، در فراق تو خوش نیست، بى آن كه در این، تردیدى رود كه همه اینها به خیرِ تو بود. سلام و رضوان خدا بر تو باد!
و گواهى مىدهم كه تو بر همان روشى رفتى كه برادرت یحیى بن زكریّا رفت. آنگاه جابر، دیده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت: «سلام بر شما، اى روحهایى كه گرداگردِ حسین، فرود آمده و همراهش شُدید!»
گواهى مىدهم كه نماز را به پا داشتید و زكات دادید و به نیكى فرمان دادید و از زشتى باز داشتید و با مُلحدان جنگیدید و خدا را پرستیدید تا به شهادت رسیدید. سوگند به آن كه محمّد را به حق برانگیخت، در آنچه به آن در آمدید با شما شریک هستیم. به جابر گفتم: اى جابر! چگونه [با آنان شریك باشیم]، با آن كه ما نه به درهاى فرود آمدیم و نه از كوهى بالا رفتیم و نه شمشیرى زدیم، در حالى كه اینان، سرهایشان از پیكر، جدا شد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدند؟!
جابر گفت: اى عطیّه! شنیدم كه حبیبم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید: «هر كس گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مىشود و هركس كارِ كسانى را دوست داشته باشد در كارشان شریک مىشود.» و سوگند به آن كه محمّد را به حق به پیامبرى بر انگیخت، نیّت من و همراهانم همان است كه حسین(ع) و یارانش بر آن رفتهاند.
📚منبع
انساب الاشراف، بلاذری، ج ۱، ص ۲۸۶
آیا کاروان اسرای اهل بیت علیهمالسلام روز اربعین به کربلا رسیدند؟
مسیر حرکت اسرا
از کربلا به کوفه:
عصر روز یازدهم سرهای شهدای کربلا را به روی نیزه زدند و بین قبایل مختلف تقسیم کردند. به دستور عمر بن سعد دختران و زنان را بر شتران بیجهاز سوار کردند و غل و زنجیر بر گردن امام سجاد(ع) نهادند و به درخواست اهل بیت(ع) آنها را از کنار شهدا عبور دادند و به هنگام عبور شیون آنها بلند شد. حضرت سکینه(س) خود را بر روی بدن پدر شهیدش انداخت ولی تعدادی از مأموران با خشونت و تازیانه ایشان را از روی بدن امام کنار کشیدند. (۱)
کاروان با شتاب، فاصله ۱۲ فرسخی کربلا تا کوفه را طی کرد. مردم کوفه برای تماشا اجتماع کرده بودند. وقتی وارد کوفه شدند حضرت زینب(س) اشارهای کرد و با این اشاره نفسها به سینهها برگشت و زنگ شتران از صدا افتاد و حضرت خطبهاش را آغاز نمودند خطبهای که هر شنوندهای را به یاد امیرالمؤمنین(ع) میانداخت. مردم به شدت گریه میکردند و انگشتانشان را با دندان میگزیدند. سپس حضرت ام کلثوم(س) و حضرت امام سجاد(ع) نیز سخنرانی کردند، سپس اسرا را وارد دارالاماره کردند و…
پس از چهار روز بسرعت روانه شام شدند. (۲)
از کوفه به شام:
اسرای اهل بیت(ع) روز دوازدهم محرم وارد کوفه شدند و روز شانزدهم خارج شده و روانه شام گشتند. این کاروان با سرعت زیاد و تحت تدابیر شدید امنیتی در روز اول صفر وارد شام شدند و این کاروان در راه شهرها و منزلگاهها را پشت سر گذاشتند که برخی شهرهای آباد و مشهور است و برخی غیر مشهورند. (۳)
نکته مهم اینست که برخی از مورخین گفتهاند کاروان اسرا از شام به کربلا برگشته و سپس راهی مدینه شدند و دستهای دیگر که اکثریت هستند در بیان منازل و محلهای مسیر اسرای اهل بیت(ع) نامی از کربلا نبردهاند.
دسته اوّل مانند مرحوم سید ابن طاووس در لهوف و مرحوم عباسقلی خان سپهر در ناسخ التواریخ و سید ابراهیم موسوی در وسیلة الدارین فی انصار الحسین علیهالسلام و علامه مجلسی در بحار الانوار جلد ۴۵ و … (۴)
این دسته چنین نقل میکنند که وقتی کاروان اهل بیت علیهمالسلام از شام خارج شدند فضای شهر عوض شده بود مردمی که برای دیدن اسیران جشن گرفته بودند و با شادی به استقبال آنها رفتند پس از حدود ۸ روز مردم را از ظلم و جنایت تاریخی خاندان یزید آگاه کرده و مظلومیت امام حسین(ع) را به آنها فهماندند بنابراین مردم با دیده گریان آنها را بدرقه کردند و کاروان اسیران با احترام ظاهری زیادی از شام به سوی مدینه روان شدند. اما همین که از شام خارج شدند زنان و کودکان از راهنمای کاروان درخواست کردند برای حرکت به سوی مدینه راهی را انتخاب کند تا آنان بتوانند به کربلا وارد شوند.
راهنما هم پذیرفت و کاروان از روز هشتم صفر از دمشق راه افتاد و مسیر خود را با سرعت ادامه داد تا اینکه توانست در بیستم صفر (اربعین) و قولی سیام صفر سال ۶۱ به کربلا برسند. (۵)
به روایتی امام سجاد(ع) سر امام را که همراهش بود در همین ایام کنار بدن مقدس امام حسین(ع) دفن کرد و به بدن ملحق کرد. (۶)
این نکته هم لازم به ذکر است که جابربن عبد الله انصاری در اربعین شهادت امام حسین(ع) یعنی بیستم ماه صفر به زیارت امام شتافته است و این قطعی است و اگر اهل بیت با جابر در کربلا ملاقات کرده باشند پس حتماً در روز اربعین به کربلا رسیدهاند کما اینکه همین مطلب را سید بن طاووس و امثال او گفتهاند. (۷)
بنابراین این دسته چنین میگویند که اسرای اهل بیت(ع) عصر یازدهم محرم از کربلا به کوفه رفتند و پس از ۴ روز در شانزدهم محرم راهی شام شدند و روز اول صفر به شام رسیدند و پس از ۸ روز اقامت در شام به قصد مدینه از شام خارج شدند ولی قبل از رفتن به مدینه به کربلا مراجعت کردند و بیستم صفر (و یا سیام صفر) (۸) به کربلا رسیدند.
دسته دوم افرادی هستند که یا منازل بین شام و مدینه را ذکر نکردهاند و یا معتقدند که اهل بیت(ع) از شام مستقیم به سوی مدینه حرکت کردند. مثلاً شیخ مفید در کتاب شریف الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد و مرحوم طبرسی در کتاب شریف اعلام الوری باعلام الهدی هیچ اشارهای به منازل بین شام و مدینه یا ورود اهل بیت(ع) به کربلا در روز اربعین نکردهاند و برخی نیز مثل شیخ عباس قمی در کتاب شریف منتهی الامال و امثال او این جریان را نقل کرده و سپس آن را بعید دانستهاند. (۹)
نتیجه اینکه:
در مورد اینکه آیا اهل بیت امام حسین(ع) در مسیر شام به مدینه، به کربلا مراجعت کرده و روز اربعین کنار قبور شهدا رسیدهاند یا نه دو قول است. هیچ یک از این دو قول را نمیشود به صورت صد در صد پذیرفت. زیرا هر کدام برای خود دلایلی دارند که نمیتوان به راحتی آنها را درک کرد. مثلاً دسته اول میگویند اهل بیت(ع) با جابر در کربلا ملاقات کردهاند و از طرفی یقین داریم که جابر روز اربعین کنار مرقد منور سالار شهیدان بوده و همچنین روایت جابر که گفته وقتی روز اربعین به زیارت حضرت سید الشهدا رفته بودم صدای کاروانی آمد و …
اما از طرف دیگر مخالفان میگویند به لحاظ عادی امکان ندارد که در عرض ۴۰ روز آنها به کوفه و پس به شام بروند و در هر کدام چند روز اقامت کنند و در روز اربعین به کربلا برسند. در حقیقت دسته اول دلیل نقلی بر حضور اهل بیت(ع) در کربلا دارند و دسته دوم با دلیل عقلی آن را بعید میدانند.
*به نقل از سایت حوزه
📚منبع
(۱) لهوف، سید بن طاووس، صص ۱۷۰
منتهى الآمال، شیخ عباس قمی، ص ۵۲۴
(۲) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۵۹
(۳) نگاهی کوتاه به زندگانی زینب کبری(س)، سید هاشم رسولی محلاتی، ص ۱۰۰
(۴) لهوف، سید بن طاووس، ص ۲۳۳
ناسخ التواریخ، محمدتقی سپهر کاشانی، ص ۳۴۵
(۵) زینب قهرمان، دختر علی(ع)، احمد صادقی اردستانی، ص ۳۴۸
(۶) همان، ص ۳۴۹
(۷) لهوف، سید بن طاووس، ص ۲۳۳
ناسخ التواریخ، محمدتقی سپهر کاشانی، ص ۳۵۰
(۸) زینب قهرمان، دختر علی(ع)، احمد صادقی اردستانی، ص ۳۴۹
(۹) منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص ۶۶۹