مصائب امام عسکری(ع)

مصائب امام عسکری(ع)

 

 

معتزّ عباسی فرمان داد امام حسن عسکری(ع) را بکُشند

ابن شهرآشوب و دیگران آورده‌اند که معتزّ عباسی لعنةالله به سعید حاجب دستور داد:

ابو محمد -امام عسکری(ع)- را به سوی کوفه ببر. سپس در بین راه در محل مناسب و خلوت گردنش را بزن. یکی از ارادتمندان و شیعیان آن حضرت به نام محمد بن بلبل گوید: به دنبال نگرانی ما از شنیدن این خبر، نامه آن حضرت به خط مبارکشان به دست ما رسید که در آن نوشته بودند آنچه شنیده‌اید به زودی شرّ او از سر شما برداشته می‌شود و خداوند شما را کفایت می‌کند (نگران نباشید)
سه روز بعد از این ماجرا خبر کشته‌شدن معتزّ عباسی به ما رسید.

 

📚منبع
المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۳۲
مهج الدّعوات، سید بن طاووس، ص ۴۹۲
مصائب الاولیا (مقتل چهارده معصوم)، اصغر تاجیک ورامینی، ج ۲، ص ۳۶۹

 

 

 

نحوه شهادت امام حسن عسکری(ع)

مرحوم شیخ طوسی و برخی دیگر از بزرگان، به نقل از قول اسماعیل بن علی – معروف به ابوسهل نوبختی حکایت می‌کنند:

در آن روزهایی که امام حسن عسکری علیه‌السلام در بستر بیماری قرار گرفته بود – که در همان مریضی هم به شهادت نائل آمد – به ملاقات و دیدار حضرت رفتم . پس از آن که لحظه‌ای در کنار بستر آن امام مظلوم با حالت غم و اندوه نشستم و به جمال مبارک حضرتش می‌نگریستم. ناگاه دیدم حضرت، خادم خود را (که به نام عقید معروف و نیز سیاه چهره بود) صدا کرد و به او فرمود:

«ای عقید! مقداری آب – به همراه داروی مصطکی – بجوشان و بگذار سرد شود.» همین که آب، جوشانیده و سرد شد، ظرف آب را خدمت امام حسن عسکری علیه‌السلام آورد تا بیاشامد.
موقعی که حضرت ظرف آب را با دست‌های مبارک خود گرفت، لرزه و رعشه بر دست‌های حضرت عارض شد، به‌طوری که ظرف آب بر دندان‌های حضرت می‌خورد و نمی‌توانست بیاشامد. آب را روی زمین نهاد و به خادم خویش فرمود: «ای عقید! داخل آن اتاق برو، آن جا کودکی خردسالی را می‌بینی که در حال سجده و عبادت می‌باشد، بگو نزد من بیاید.»

خادمِ حضرت گفت : چون داخل اتاقی که امام علیه‌السلام اشاره نمود رفتم کودکی را در حال سجده مشاهده کردم که انگشت سبّابه خود را به سوی آسمان بلند نموده‌است ، بر او سلام کردم، آن حضرت نماز و سجده را مختصر کرد.
پس از پایان نماز عرض کردم که آقای من می‏‌فرماید شما نزد او بروید. در همین لحظه، کنیزی صقیل نام نزد آن فرزند عزیز آمد و دست کودک را گرفت و پیش پدرش برد.

ابوسهل نوبختی گوید: هنگامی‌که کودک – که بسیار زیبا و همچون ماه نورانی بود موی سرش به هم پیچیده و مجعد است و ما بین دندان٬هایش گشاده است – نزد پدر آمد، سلام کرد و همین که چشم پدر به فرزند خود افتاد، گریست و به او فرمود: «ای سید اهل‌‏بیتُ خود مرا آب بده، همانا من به سوی پروردگار خویش می‏روم.» آن کودک قدح آب جوشانیده را به دست خویش گرفت و بر دهان پدر گذاشت و او را سیراب کرد.

آنگاه فرمود: «مرا آماده کنید که می‌خواهم نماز بخوانم.» پس آن کودک حوله‌ای را که در کنار پدر بود، روی دامان امام علیه‌السلام انداخت و سپس پدرش را وضو داد. و چون حضرت ابومحمّد، امام عسکری علیه‌السلام نماز را با آن حال مریضی انجام داد، روی به فرزند کرد و فرمود:

«پسرم بشارت باد تو را که تویی مهدی و حجّت خدا بر روی زمین و تویی پسر من و منم پدر تو و تویی (م ح م د) بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن ابیطالب و پدر توست رسول‏‌خدا(ص) و تویی خاتم ائمه طاهرین و نام تو همنام رسول خدا است و این عهدی‌است به من از پدرم و پدران طاهرین تو صلّی الله علی اهل البیت ربّنا، انّه حمیدٌ مجید و در همان هنگام به شهادت رسید.»

 

📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص ۱۰۳۸

 

 

پیرامون شهادت امام حسن عسکری(ع)

مطابق با نقل شیخ صدوق آن حضرت را معتمد عباسی با خوراندن سم به ایشان به شهادت رساند. از آنجا که امام یک چهره کاملا شناخته شده در سامرا بود، هنگام رحلتش هاله‌اى از غم و بهت‌زدگى فضاى سامرا را فرا گرفت.

احمد بن عبیدالله این صحنه را چنین وصف کرده:
وقتى امام عسکرى علیه‌السّلام رحلت کرد، صداى شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت.
مردم فریاد مى‌زدند: ابن الرضا رحلت کرد. آنگاه براى تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد. پدر من (وزیر معتمد عباسى)، بنى‌هاشم، شخصیت‌هاى نظامى و قضایى و منشیان و مردم به سوى جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتى برپا بود.

 

📚منبع
الاعتقادات، شیخ صدوق، ج۱، ص۹۹
کمال الدین، شیخ صدوق، ج۱، ص۴۳
نورالابصار، مؤمن شبلنجی، ص۱۶۸
الغیبه، شیخ طوسی، ص۱۳۲

 

 

تشییع بدن مطهر امام عسکری(ع)

وقتی حضرت عسکری(ع) از دنیا رفت شهر سامرا یکپارچه ناله شد.
مردم آماده تجهیز و خاکسپاری آن حضرت شدند و بازارها را بستند و تعطیل نمودند. در آن روز سامرا مانند روز قیامت شده بود.

در آن روز سران طاغوت و اعوان و انصار آنها و بنی‌هاشم و سران سپاه و عباسیان و قضات و همه مردم در تشییع پیکر آن امام مظلوم و مسموم شرکت کردند و طبیعتاً به همان اندازه که دستگاه حاکمه از رحلت و وفات آن حضرت شاد بودُ مردم عادی کوچه و بازار عزادار و ماتم زده بودند و گریه می‌کردند و نهایتاً با عزت و احترام آن حضرت را کنار پدر بزرگوارش دفن نمودند.

ولی هیچ روزی مانند روز عاشورای تو نبود ای اباعبدالله الحسین(ع)
سلام بر آن آقایی که سه روز و دو شب بدنش روی زمین ماند و نهایتاً بنی اسد آن حضرت را دفن نمودند، امام عصر(عج) در مصیبت جد مظلومش می‌گرید و می‌گوید: «سلام بر آن آقایی که مردم بیابانی او را به خاک سپردند.»

 

📚منبع
الارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۳۱۰
الکافی، شیخ کلینی، ج۲، ص ۴۳۴
مصائب الاولیا (مقتل چهارده معصوم)، اصغر تاجیک ورامینی، ج ۲، ص ۳۸۲

 

 

نماز خواندن حضرت مهدی(عج) بر امام عسکری(ع)

ابوالادیان می‌گوید: عقید خادم آمد به جعفر برادر امام حسن عسکری(ع) خطاب کرد که برادر تو را کفن کردند بیا بر او نماز کن.
جعفر برخاست و شیعیان با او همراه شدند چون به صحنه خانه رسیدیم دیدیم که حضرت امام حسن عسکری(ع) را کفن کرده و بر روی نعش گذاشته‌اند. پس جعفر پیش ایستاد که بر برادر اطهر خود نماز کند. چون خواست تکبیر بگوید طفل گندم‌گون پیچیده موی و گشاده دندانی مانند پاره ماه، بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت:

«ای عمو! عقب بایست که من سزاوارترم به نماز بر پدر خود از تو .»
پس جعفر عقب ایستاد و رنگش متغیر شد. آن طفل پیش ایستاد و بر پدر بزرگوار خود نماز کرد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی(ع) دفن کرد.

 

📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۷۳۱

حدیث اهل بیت(ع)، یدالله بهتاش، ص ۳۵۴

 

 

 

چرا امام حسن عسکری(ع) به حج نرفتند؟

امام حسن عسکری(ع) را برای زیر نظر داشتن و کنترل رفت و آمدها، در محل سکونت سپاهیان دربار عباسی مسکن داده‌بودند و از همین جاست که به آن حضرت «عسکری» می‌گویند.
این امام بزرگوار با وجود آنکه در مدینه منوره متولد شدند ولی در همان دوران کودکی مجبور به ترک آن دیار و اقامت در سامرا (عراق) شدند و بدین سبب مشهور است که تنها امامی‌است که حج انجام ندادند و در برخی از متون تاریخی هم به آن اشاره شده است.

البته در متون معتبر به صراحت این مطلب به چشم نمی‌خورد ولی از کنار هم قرار دادن مطالب تاریخ شاید بتوان به این نتیجه دست یافت. مثلا در تاریخ به این مطلب اشاره شده که حکومت عباسی آن قدر از نفوذ اجتماعی امام حسن عسکری علیه‌السلام نگران بود که ایشان را ناگزیر کرده‌بود هر هفته روزهای پنج شنبه و دوشنبه در دربار حاضر شوند. این با امکان انجام فریضه حج نمی‌سازد.

 

📚 منبع
مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص۴۳۴
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۵۰، ص ۲۵۱

 

 

 

Template Design:Dima Group