روایات مناجاتی/2 (مرگ)

روایات مناجاتی/2 (مرگ)

 

 

حضرت موسی(ع) و تلخی مرگ

هنگامی که عزرائیل برای قبض روح حضرت موسی(ع) آمد، به او گفت: «جانم را از کدام عضو می‌گیری؟» عزرائیل گفت: از دهانت.
موسی(ع): «آیا از دهانی که بی‌واسطه با خدا سخن گفته است جانم را می‌گیری؟»
عزرائیل: از دستت.
موسی(ع): «آیا از دستی که الواح تورات را گرفته‌است؟»

عزرائیل: از پایت.
موسی(ع): «آیا از پایی که با آن به کوه طور برای مناجات با خدا رفته‌ام؟»
عزرائیل نارنجی خوش‌بو به موسی داد. موسی آن را بو کرد و جان سپرد.
فرشتگان به موسی(ع) گفتند:

«يا أهون الأنبياء موتاً كيف وَجَدْتَ الموت.»
«ای کسی‌که در میان پیامبران از همه راحت‌تر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟»
موسی(ع) گفت: «كشاةٍ تسلَخُ و هى حَيَّة؛ مرگ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند یافتم.»

 

📚منبع
مناجات خوانی، مجید عیوضی، ص ۱۳۶
عالم برزخ در چند قدمی ما، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۲۰
منهاج الشّارعین، علامه میرداماد، ص ۵۹۰

 

 

احادیث یاد مرگ

۱. قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: «اكثروا ذكر الموت؛ فانّه يمحّص الذّنوب و يزّهد في الدُّنيا.»(١)
پیامبر خدا(ص) فرمودند: «مرگ را فراوان یاد کنید؛ زیرا که یاد مرگ گناهان را می‌زداید و به دنیا بی رغبت می‌کند.»

۲. و قال: «إِنْ أكْيَس المؤمنين اكثرهم ذكراً للموت وأشدّهم له استعداداً.»(۲)
و فرمودند: «همانا زیرک‌ترین مؤمنان کسی‌است که مرگ را بیشتر یاد کند و برای آن آماده‌تر باشد.»

۳. رسول الله صلى الله عليه و سلم – حينما سُئل: «هل يحشر مع الشهداء أحد؟ نعم، مَن يذكر الموت في اليوم و الليلة عشرين مَرَّةً.»(3)
از رسول خدا (ص) سؤال شد: «آیا کسی با شهدا محشور می‌شود؟ فرمود: آری
کسی که شبانه روز بیست مرتبه مرگ را یاد کند.»

۴. و قال: «الموت اوّل منزل من منازل الآخرة و آخر منزل من منازل الدّنيا.»(۴)
فرمودند: «مرگ، نخستین منزل از منازل آخرت و آخرین منزل از منازل دنیاست.»

 

📚منبع
(1) ميزان الحكمة، ج ۱۲، ص ۵۶۸۲
(2) همان، ح ۱۹۱۵۲
(3) همان، ح ۱۹۱۴۹
(4) عالم برزخ در چند قدمی ما، محمدی اشتهاردی، ص ۲۴، مستدرک الوسائل، میرزاحسین نوری، ابواب احتضار، باب ۱۷ ، ح ۲۱

 

 

تجسم سه چیز در لحظه مرگ (فرزند، مال، عمل)

روزی امیرالمؤمنین(ع) به اصحاب و یاران خود فرمود: «مال و فرزند و اعمال انسان هم‌چنان‌که در بستر احتضار افتاده در برابرش مجسّم می‌گردند. در این هنگام متوجه مالش می‌شود و می‌گوید به خدا قسم من در جمع‌آوری تو سعی و کوشش فراوان کردم و بسیار حریص بودم، اکنون در نزد تو چه پاداشی دارم و چه مقدار می‌توانم از تو بهره بگیرم؟»

«دارایی او در پاسخ می‌گوید فقط می‌توانی کفن خود را از من بگیری و به همین مقدار از من بهره‌مند شوی. سپس متوجه فرزندان خود می‌شود و می‌گوید به خدا سوگند من به شدت و بیش از اندازه شما را دوست داشتم و از شما حمایت می‌کردم اکنون در نزد شما چه مزدی دارم و چه کاری می‌توانید برایم انجام دهید؟»

«فرزندانش می‌گویند تو را با احترام غسل می‌دهیم و کفن می‌کنیم و به قبرستان برده زیر خاک دفن می‌کنیم.
پس از آن به عمل خود نظر کرده و می‌گوید به خدا سوگند من نسبت به تو بی‌اعتنا بودم و تو برایم سخت و سنگین بودی اکنون با من چه می‌کنی؟ عمل در پاسخ می‌گوید: من همنشین تو در قبر، عالم برزخ و روز قیامت هستم تا من و تو را در معرض عدل الهى قرار دهند و خداوند بین ما قضاوت نماید.»

زن و فرزند و مال و صولت و زور
همه هستند همره تا لب گور

 

📚منبع
عالم برزخ در چند قدمی ما، مجمدی اشتهاردی، ص ۱۲۶
وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۱۱، ص ۳۸۵
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۶، ص ۲۲۴

 

 

عالم قبر در احادیث و روایات

قال رسول الله(ص): «ما رأيتُ منظراً اِلا والقبر اقطعُ منه.» (۱)
رسول خدا(ص) فرمود: «هیچ منظره‌ای را هولناک تر از وادی قبر ندیدم.»

قال على بن الحسين(ع): «والله اِنَّ الْقَبْرَ رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ الجَنَّةِ اَوْ حُفَـرةٌ مِنْ حُفَـرِ النّـیران.» (۲)
امام سجاد(ع) فرمود: «و به خدا سوگند! همانا قبر، باغی از باغ‌های بهشت یا گودالی از گودال‌های دوزخ است.»

قال امیرالمؤمنين(ع): «واذكر قبرک فانّ علیه ممرّک.» (۳)
امیرالمؤمنين(ع) فرمود: «همیشه به یاد قبرت باش زیرا قبر گذرگاه و جایگاه تو خواهد بود.»

قال الصادق(ع): «الدّنيا سجن المؤمن و القبر حصنه والجَنَّةُ مأواه و الدّنيا جَنَّة الكافر و القبر سجنه و النّار مأواه.» (۴)
امام صادق(ع) فرمود: «دنیا زندان مؤمن، قبر پناهگاه او و بهشت جایگاه اوست و دنیا بهشت کافر، قبر زندان او و آتش دوزخ جایگاه اوست.»

امیرالمؤمنین(ع) ضمن خطبه‌ای معروف به خطبه‌ی غرّا می‌فرماید:«همانا بهره هر یک از شما از زمین به اندازه طول و عرض قامت شماست به گونه‌ای که خاک‌آلود درون آن خفته باشید. پس ای بندگان خدا هم اکنون که جان در بدن دارید فرصت را غنیمت شمارید و قبل از آنکه ریسمان مرگ حلقوم شما را در هم فشارد از گذشته‌ی خود توبه کنید و عمل نیک انجام دهید پیش از آنکه در تنگنای وحشت و ترس و نابودی قرار گیرید.» (۵)

امام صادق(ع)‌ فرمودند: «قبر هر روز سخنی دارد و آن اینکه می‌گوید: انا بيت الغربة، انا بيت الوحشة، انا بيت الدّود، انا القبر، انا روضة من رياض الجَنّة أَو حفرة من حفر النّار.» (۶)
«من خانه غریب و خانه وحشت و خانه کرم هستم. من قبرم، من باغی از باغ‌های بهشت یا گودالی از گودال‌های دوزخ هستم.»

 

📚منبع
(1) عالم برزخ در چند قدمی ما، محمدی اشتهاردی، ص ۱۶۰
     میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج ۸، ص ۹
     محجة البيضاء، فیض کاشانی، ج ۸، ص ۲۸۴
(2) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۶، ص ۲۱۴
(3) میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج ۸، ص ۹
     نهج البلاغه، فيض، خطبه ۱۵۲
(4) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۶، ص ۱۶۹
     خصال، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۵۳
(5) نهج البلاغه، فيض، خطبه ۸۲، جمله ۴۸
(6) فروع کافی، شیخ کلینی، ج۳، ص ۲۴۰

 

 

نارضایتی مادر

به رسول خدا(ص) خبر رسید که جوانی از مسلمین در حال جان‌کندن است.‌ حضرت بی‌درنگ کنار بستر او آمد و او را تلقین نمود و فرمود: بگو لا اله الا الله
زبان او گرفت و نتوانست این جمله را بگوید و این موضوع چند بار تکرار شد.

پیامبر(ص) به حاضران فرمود: «آیا این جوان مادر دارد؟» یکی از بانوان که در آنجا بود گفت: آری من مادرش هستم.

پیامبر(ص) فرمود: «آیا از پسرت ناراضی هستی؟» مادر گفت: آری حدود شش سال است با او سخن نگفته‌ام.

پیامبر(ص) به او فرمود: «آیا اکنون از پسرت راضی می‌شوی؟»
مادر گفت: خداوند به رضای تو ای رسول‌ خدا از او راضی گردد. آنگاه رسول خدا(ص) به جوان فرمود:«بگو لا اله الا الله.» جوان با كمال صراحت این جمله را گفت. پیامبر فرمود: «چه می‌بینی؟»

جوان گفت مرد سیاه چهره زشت‌رویی را می‌نگرم که لباس چرکین بر تن دارد و بوی متعفن از او به مشام می‌رسد، بالای سر من آمده تا محل عبور نفسم را در حلقم بگیرد و مرا خفه کند. پیامبر فرمود: «بگو يا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ، وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ، اقْبَلْ مِنِّي الْيَسِيرَ، وَ اعْفُ عَنِّي الْكَثِيرَ، إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ؛ ای خداوندی که عمل اندک مرا می‌پذیری و از گناه بسیار می‌گذری از من عمل نیک اندک را بپذیر و گناه بسیارم را ببخش همانا تو آمرزنده مهربان هستی.»

جوان این دعا را خواند. پیامبر(ص) فرمود: «اکنون چه می‌بینی؟» جوان گفت: می‌بینم آن شخص سیاه چهره رفت و مردی زیبا و خوش‌بو به بالین من آمده‌است. پیامبر(ص) فرمود: «آن دعا را تکرار کن.» جوان دعا را تکرار نمود. آنگاه پیامبر(ص) فرمود: «حالا چه می‌بینی؟» جوان گفت: آن جوان خوش‌سیما را می‌نگرم که از من پرستاری می‌کند. این را گفت و از دنیا رفت.

 

📚منبع
داستان دوستان، محمدی اشتهاردی، ج ۵، ص ۱۲۰
امالی، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۶۲

 

 

موسی(ع) و قارون

علامه مجلسی از علی بن ابراهیم قمی روایت می‌کند: چون قارون به انکار موسی و تکذیب نبوّتش برخاست و از پرداخت زکات مال امتناع ورزید و به موسی تهمت زد، موسی(ع) به حضرت حق شکایت کرد. حق تعالی فرمود: «آسمان‌ها و زمین را فرمان دادم تو را اطاعت کنند، هر فرمانی می‌خواهی به آنان بده.»

موسی(ع) به سوی خانه قارون روان شد، در حالی که درهای قصر او بسته بود، موسی(ع) اشاره‌ای به درها کرد، پس همه‌ی آنها باز شدند. چون قارون دانست که موسی با عذاب آمده عرضه داشت: ای موسی! از تو می‌خواهم به حق خویشاوندی و قرابتی که میان من و توست به من رحم کنی، موسی نپذیرفت.

پس به زمین خطاب کرد: قارون را بگیر، پس قصر با آنچه در آن بود به زمین فرو رفت. قارون در آن حال گریست و باز به موسی(ع) به حق خویشاوندی و قرابت سوگند داد ولی موسی(ع) پاسخ گفت: «ای فرزند لاوی! با من سخن مگوی.» قارون هر چه استغاثه کرد موسی که از رفتارهای ناپسند او دلش سوخته بود به استغاثه او جواب نداد، موسی(ع) پس از هلاکت قارون به محل مناجات خود رفت.

حق تعالی به او فرمود: «ای موسی! قارون و قومش به تو استغاثه نمودند ولی تو به فریاد آنان نرسیدی، به عزت و جلالم سوگند اگر به من رو آورده بود به فریادش می‌رسیدم ولی چون تو را خواند و به تو متوسل شد او را به تو واگذاشتم.»

در روایتی دیگر آمده خداوند متعال خطاب نمود: «ای موسی! چند بار قارون به تو التماس برای نجات کرد، موسی(ع) عرض کرد پروردگارا هفتاد بار؛ خطاب شد؛ به حق جبروت خودم، اگر یکبار از من تقاضای عفو می‌کرد او را می‌بخشیدم.»

 

📚منبع
مناجات خوانی، مجید عیوضی، ص ۲۱۵
تاریخ انبیا و قصص قرآن از آدم تا خاتم، رسولی محلاتی، ج ۱، ص ۵۶۵

Template Design:Dima Group